شنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - Saturday 26 April 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 28.08.2006, 8:35

تجديدنظری در تروريسم و ضد تروريسم


ريچارد ان.‌هاس / برگردان: علی‌محمد طباطبايی

دوشنبه ٦ شهريور ١٣٨٥

دستگيری ٢١ تروريست در لندن كه به نظر می‌آمد طرحی برای انفجار چندين هواپيما بر فراز اقيانوس اطلس آماده كرده بودند، حمله‌های تروريستی به نيويورك و واشنگتن در ١١ سپتامبر ٢٠٠١ را به خاطر ما می‌آورد ـ هرچند كه البته به نظر نمی‌رسد خاطره‌ی آن رويداد نيازی به چنين يادآوری داشته باشد. يازدهم سپتامبر به عنوان تاريخی كه دلالت بر تروريسم مدرن در تمامی ابعاد وحشتناكش در ايجاد مرگ و نابودی دارد باقی مانده است. شايد البته گذشت پنج سال از آن رويداد برای تاريخ‌نگارانی كه می‌خواهند تمامی اهميت آن واقعه را مورد داوری قرار دهند بيش از حد كوتاه باشد، اما در هر حال اين فاصله‌ی زمانی برای ارزيابی ١١ سپتامبر مجال مناسبی به دست می‌دهد.
يك چنين ارزيابی در هر حال گزارشی چندگانه خواهد بود. حمله‌های تروريستی بعداً در اندونزی، مادريد، لندن، مصر و اخيراً در نومبای (هند) تكرار شدند و در اثر آنها هزاران نفر از زنان، كودكان و انسان‌های بيگناه به قتل رسيدند. در عراق نيز پيوسته سروصدای خشونت‌های تروريستی جزو برنامه‌های روزانه است ـ خشونتی كه كشور را به مرز يك جنگ داخلی تمام عيار هدايت كرده است.
اما موضوع اينجاست كه علی رغم آن عمليات بعدی، تروريست‌ها هنوز هم نتوانسته‌اند حمله‌های ديگری انجام دهند كه از نظر ابعاد كشتار و ويرانی با عمليات ١١ سپتامبر قابل مقايسه باشد. انديشيدن در باره‌ی علل آن البته خالی از ارزش نخواهد بود. سقوط حكومت طالبان در افغانستان كه پناهگاه امنی برای القاعده بود يكی از چنين علت‌هايی است. فعاليت شديدتر و بهتر هماهنگ شده‌ی سازمان‌های اطلاعاتی، اعمال قوانين شديدتر و تلاش امنيتی در داخل ايالات متحده آمريكا و در سطح بين المللی آزادی فعاليت تروريست‌ها را با دشواری روبرو ساخته است. از طرف ديگر همانگونه كه دستگيری‌های اخير در لندن نشان می‌دهند، اين نيز محتمل است كه آرزوی بعضی از تروريست‌ها در انجام اقداماتی به مراتب وحشتناك تر از عمليات ١١ سپتامبر توانايی آنها را در تحقق بخشيدن به نقشه‌هايشان با تنگناهای بيشتری مواجه ساخته و در عين حال انجام طرحی وسيع‌تر از ١١ سپتامبر اين احتمال را نيز افزايش می‌دهد كه نقشه‌های آنها به موقع كشف و خنثی شود.
اما هيچ كدام از اين‌ها نبايد برای ما چندان دلگرم كننده و مايه‌ی اميدواری باشند. جهانی سازی باعث می‌شود كه تروريست‌ها با سهولت بيشتری به ابزار كار خود دسترسی يافته و جابجا شوند. علاوه بر آن احتمال كامياب شدن تروريست‌ها از اين جهت بيشتر است كه يك حمله‌ی موفقيت آميز جبران چندين عمليات ناموفق را خواهد كرد. فن آوری‌های جديد كه از جمله‌ی آنها سلاح‌های كشتار جمعی نيز محسوب می‌شود، اين احتمال و امكان را افزايش می‌دهد كه يك حمله‌ی موفقيت آميز تروريستی منجر به خسارت‌ها و تلفات عظيمی بشود. علاوه بر آن در عراق، امروزه نسل جديد و با تجربه‌ای از تروريست‌ها در حال رشد هستند كه مشابه آنها را دو دهه پيش در افغانستان می‌شد يافت.
بنابراين اين پرسش سر بر می‌آورد كه راه چاره چيست؟ پاسخی كه توسط دولت بوش به اين معضل داده شد تشويق و ترغيب بيشتر دموكراسی بود. توجيه آن اين است كه چنانچه مردان و زنان جوان اعضای جامعه‌ای باشند كه فرصت‌های سياسی و اقتصادی در اختيار آنها قرار می‌دهد تا به يك زندگی ارزشمند و رضايتبخش بپردازند احتمال كمتری وجود دارد كه به اقدامات تروريستی مبادرت ورزند.
ليكن شواهد موجود اين نظريه را تاييد نمی‌كند. حتی افرادی كه در دموكراسی‌های كامل و جاافتاده نظير بريتانيا بزرگ می‌شوند بازهم می‌توانند به افرادی جامعه‌ستيز و افراطی تبديل شوند. امروزه در عراق دموكراسی بيشتر معادل با خشونت بيشتر است. به نحوی مشابه انتخابات فلسطين حماس را قانع نساخت كه به خشونت پشت كند، همانطور كه انتخابات لبنان نيز حزب‌الله را از برداشتن گام اول برای ايجاد بحران جاری در خاورميانه بازنداشت.
علاوه بر آن حتی اگر دموكراسی پاسخ اصلی باشد، همانگونه كه مورد عراق نيز نشان می‌دهد متحقق ساختن آن كاری بس دشوار است. ساختن يك دموكراسی حقيقی (برخلاف صرفاً برگزاری انتخابات) اقدام تهورآميزی است كه نيازمند گذشت دهه‌ها يا حتی شايد نسل‌ها است. هرچند تا قبل از آن كه چنين حالتی برقرار شود، ما برای درافتادن با تروريسمی كه فعلاً در برابر ما قرار گرفته است نيازمند خط و مشی معينی هستيم.
در هر حال برای كسانی كه فعلاً عمليات تروريستی را برنامه‌ی روزانه خود ساخته‌اند دموكراسی چيزی خارج از موضوع و بی‌ربط است. اهداف آنها تجديد حيات نظام خليفه‌گری قرن هفتم يا در مورد عراق برقراری مجدد سلطه‌ی سنی‌ها است. ليكن چندان محتمل به نظر نمی‌رسد كه اين اهداف رضايت خاطر مردان و زنان آزادی را كه آشكارا نظام سياسی و رهبران خود را انتخاب می‌كنند برآورده سازد.
پس بالاخره چه بايد كرد؟ اولين كاری كه آنجام آن ضروری است كنارگذاردن استعاره‌ی «جنگ با تروريسم» است. جنگ در غالب موارد در ميدان‌های نبرد ميان سربازان دو كشور متخاصم انجام می‌شود. جنگ آغاز و پايان دارد. اما هيچ كدام از اين ويژگی‌ها در مورد تروريسم قابل اعمال نيستند.
امروزه انجام عمليات تروريستی به همان سهولتی با چاقوهای جيبی و هواپيماها قابل انجام است كه با مواد منفجره. ساختمان‌های اداری و قطارهای مسافرتی و قهوه‌خانه‌ها همان ميدان‌های نبرد روزگار ما هستند. جنگجويان روزگار ما ديگر لباس فرم نمی‌پوشند و غالباً آن كسانی كه قتل‌ها را انجام می‌دهند اين اعمال را به نام يك نهضت يا يك آرمان انجام می‌دهند. و البته هيچ پايانی برای آنها نيز فعلاً مشاهده نمی‌شود. كاملاً برعكس، تروريسم اكنون بخشی از بافت و تركيب زندگی مردم ما شده است.
يك دليل ديگر نيز برای كنارگذاردن واژگان جنگی وجود دارد. تروريسم را نمی‌توان تنها به كمك سلاح شكست داد. در واقع ابزارهای ديگر سياسی از قبيل فعاليت سازمان‌های اطلاعاتی، پليسی و ديپلوماسی برای نابودی تروريسم احتمالاً نقش به مراتب مهم‌تری در هرگونه خط و مشی موثر به عهده خواهند داشت.
دوم، تفاوت‌گذاری ميان تروريست‌های موجود و تروريست‌های بالقوه بسيار ضرورت دارد. تروريست‌های موجود را بايد قبل از آن كه نقشه‌های خود را عملی سازند متوقف نمود. اگر جامعه در اين مهم ناكام ماند، بايد به محافظت خود پرداخته و سازوكارهايی را آماده داشته باشد كه به كمك آنها بتواند پيامدهای اقدامات تروريستی موفق را كاهش دهد.
اما آنچه بسيار مهم‌تر است اين كه بايد برای متقاعد ساختن مردان و زنان جوان در انتخاب نكردن راه تروريستی كارهای بسياری انجام گيرد. برای اين منظور هدف ما بايد اين باشد كه محيط و جامعه‌ای ايجاد كنيم كه در آن تروريسم نه موردی قابل قبول باشد و نه انتخابی اجتناب ناپذير.
بايد كاری كرد تا تروريسم از مشروعيتی كه نزد بعضی يافته محروم شود و آن كسانی كه آن را به كار می‌بندند از انجامش شرمسار باشند. هيچ گونه هدف و آرمان سياسی كه گرفتن جان انسان‌های بيگناه را توجيه كند وجود ندارد. رهبران مسلمان و عرب بايد اين قضيه را كاملاً برای ديگران روشن كنند، چه با اطلاعيه‌های عمومی سياستمداران، چه توسط سخنرانی‌های خطيبان، يا از طريق فتواهای دينی روحانيون مطرح. عكس‌العمل اوليه انتقادی بعضی از دولت‌های عربی به گروگان گرفتن يك سرباز اسرائيلی خود نشانه‌ای است از آن كه چنين سخنان انتقادی ممكن و مقدور است، آن هم به همان نحوی كه اظهار نظرهای گزينشی تعدادی از رهبران دينی اسلامی ميسر بود.
اما با اين وجود تروريسم را بايد از ايجاد انگيزه‌هايش نيز تهی و محروم نمود. ترجمان آن اين است كه ايالات متحده و كشورهای ديگر جهان بايد بهره‌ها و منفعت‌هايی را توضيح دهند كه فلسطينی‌ها می‌توانند در يك قرار داد صلح با اسرائيل اميدوار به دست آوردن آنها باشند و همچنين آنچه سنی‌ها و شيعيان می‌توانند به طور معقولانه در نظم سياسی جديد در عراق توقع به دست آوردنش را داشته باشند. به انجام رساندن يك آتش‌بس پايدار در لبنان نيز می‌تواند به آرام كردن هيجاناتی كمك كند كه بعضی از انسان‌ها را می‌تواند به تروريست تبديل كند و ديگران را به تحمل آن يا حتی به حمايت از آن.
راهی كه در برابر ما قرار دارد روشن است: هوشياری در برابر خشونت در پيوند با مقدورات سياسی. يك چنين خط و مشی ضد تروريستی همانگونه كه البته پزشكی مدرن هم نمی‌تواند بيماری‌ها را به طور كامل ريشه كن كند، از محو كامل مصيبت‌های تروريسم ناتوان است. اما اين راه حداقل وعده‌ی كاستن از آن را تا حدی كه ديگر نتواند كشودگی، امنيت و شكوفايی جوامع مدرن را به خطر اندازد تضمين می‌كند.


Terrorism and Counter-Terrorism Reconsidered, by Richard N. Hass.
Project Syndicate 2006.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net