iran-emrooz.net | Fri, 18.08.2006, 7:39
آشنايی با ذهن نظامی عربها
بری روبين / برگردان: علیمحمد طباطبايی
جمعه ٢٧ مرداد ١٣٨٥
يك ويژگی بسيار مهم از پيروزی در هر جنگی تعريف و معين كردن اهداف آن جنگ است. اين سخن بخصوص در بارهی نبرد فعلی در غزه و لبنان صدق میكند. اما با زياده روی در اين كار ـ يا با اعتقاد به آن كه میتوان به اين ترتيب به بيشتر از آنچه مقدرو است رسيد ـ حاصل كار معكوس شده و يقيناً نوميدی نتيجهی نهايی خواهد بود.
در مورد نبرد فعلی اشتباه است اگر تصور شود كه اسرائيل میتواند حزب الله را در مقام يك واحد سياسی و نظامی برای هميشه ريشه كن كند. ادعای خلاف آن به معنای بازی كردن به نفع حزب الله، سوريه و ايران است كه میخواهند باقی ماندن حزب الله را به عنوان يك پيروزی تعريف كنند.
تعريف كردن پيروزی به عنوان صرفاً باقی ماندن، شيوهی تفكر سياسی و الگوی فكری عربی (و ايرانی) است، يعنی آنچه فاجعه آميز و در عين حال خردمندانه است. فاجعه آميز است زيرا شكست را به دست خود با حمله به قدرتهای برتر فراهم میكند: جنگ ٦ روزهی ١٩٦٧، چالش ايالات متحده توسط صدام حسين و حملهی او به ايران، نبرد بیپايان ياسر عرفات كه در آن هميشه بازنده بود و امثالهم. به اين ترتيب طرف عربی پيوسته با خسارتها و تلفات هولناك انسانی و مادی رو برو بوده است كه اكنون نيز مشابه آن را در لبنان و سرزمينهای فلسطينی مشاهده میكنيم.
اما آنچه در درجهی اول به معنای يك شكست از جهتهای نظامی و عملی است، میتواند همچنين به عنوان يك پيروزی سياسی نگريسته شود. عربها هرگز «شكست» نمیخورند زيرا هرگز نبرد را به دشمن وانمیگذارند. به اين ترتيب آنها به طور رسمی هيچ چيز را تسليم نمیكنند و از آن دست بر نمیدارند. رهبرانی كه باعث شكستها میشوند و گروههايی كه به پيروزی نمیرسند به قهرمان تبديل میشوند، زيرا میتوانند ادعا كنند كه آنها با دشمن با شجاعت تمام به نبرد پرداختهاند، آنهم بدون آن كه نابود شوند. برای آنها آنچه بسيار اهميت دارد اين است كه به توسط وارد آوردن خسارت به دشمن از او انتقام گرفته و نشان دهند كه آنها مردان واقعیاند و اين كه در برابر دشواریها و فشارها ايستادگی كرده و بالاخره بر جای ماندهاند.
يك چنين شيوهی تفكری نسخهای است برای نزاعهای بیپايان و شكستهای تمام نا شدنی. با اين وجود اين شكستها هرگز هيچ گونه نگرش ، خط و مشی يا رهبران جديدی به دنبال ندارند. «درسهايی» كه در عمل آموخته میشوند همچنان ناآموخته باقی میمانند، زيرا كسانی كه چنين ديدگاههايی را اختيار میكنند در واقع خود درس ديگری را مشاهده میكنند.
به همين خاطر است كه چرا آن قسم از تدابير و روشهايی كه به خوبی در مناقشههای نقاط ديگر جهان موثر میافتند، برای حل مشكلات خاورميانه كارگر نيستند. در واقع قوانين بازی میبايست كه اين گونه باشند: طرفی كه در نبرد شكست میخورد بايد تشخيص دهد كه طرف ضعيفتر است و با انجام يك توافق كه متضمن پذيرش شكست و واگذاری نبرد است پيشاپيش از يك نزاع سنگين ديگر اجتناب كند. طرف قویتر به اين ترتيب موفق به ايجاد حالت بازدارندگی میشود، زيرا پذيرش قدرت او مانع از آن میشود كه طرف مقابل نبردی ديگر را آغاز كند. بنابراين از آنجا كه دو طرف درگير در صدد پرهيز از جنگ هستند اختلافات خود را با توافق حل میكنند و مناقشه برای هميشه خاتمه داده شده و آنها توجه خود را وقف امور ديگر میكنند.
اما حزب الله و حماس بر خلاف آن، جنگ را به عنوان غايتی در خود مینگرند و گذشته از آن، چنان وانمود میكنند كه هرچه در جنگ پيش آيد آنها هستند كه فاتح مطلق و نهايیاند. و به اين ترتيب است كه ميليونها مسلمان و عرب تبليغات رسانهها و رژيمها را به سهولت میپذيرند.
در مناقشهی فعلی موضوع اصلی آن نيست كه حزب الله يا حماس از جور و ستم اسرائيل شكايت دارند، بلكه آنها يهودیها را به عنوان قاتلين پيامبر، همكاران شيطان و شبه انسانهای امپرياليست مینگرند، كسانی كه حكومت آنها بايد از نقشهی جهان حذف شود. آتش بسهای رسمی يا راه حلهای سياسی برای آنها غير قابل تصور است. در عين حال اين مناقشه برای آنها پول، قدرت و افتخار به همراه میآورد و هر صدمه يا رنجی كه در نتيجهی چنين منازعهای روی دهد ـ البته به استثنای آنچه متوجه رهبران میشود ـ چندان اهميتی برای آنها ندارد.
اسرائيل نيز به سهم خود خواهان به دست آوردن يك پيروزی نظامی و سياسی است، اما توانايی از بين بردن كامل حزب الله را به دلايلی چند ندارد. اول، حزب الله حمايت اكثر شيعيان لبنان را در طرف خود دارد، يعنی كسانی كه ٤٠ درصد از جمعيت لبنان را تشكيل میدهند. شيعيان به اين خاطر از حزب الله پشتيبانی میكنند، زيرا اين سازمان باعث افتخاز جمعی آنها است، منافع آنها را نمايندگی میكند و احساسات دينی آنها را بر میانگيزد. جنگ فعلی اين حمايت و پشتيبانی را كه مقاومت در برابر اسرائيل را كلاً به عنوان يك پيروزی مینگرد از بين نخواهد برد.
دوم، ايران و سوريه همچنان به حمايت از حزبالله ادامه خواهند داد، زيرا چنين عملی برای آنها اعتبار ويژهای فراهم آورده و نفوذ آنها را در لبنان همچنان برقرار نگاه میدارد و راهی است برای رساندن صدمه به اسرائيل، يعنی تمامی آنچه كلاً هزينهای برای آنها ندارد. حمايت آنها نه فقط شامل تسليحات است كه همچنين كمكهای مالی كه حزب الله را قادر میسازد حمايتهای مردمی را برای خود بخرد.
در نهايت آن كه بسياری از منابع و نيروهای حزب الله خارج از دسترس اسرائيل قرار دارند. از اين رو فقط اقدامهای قاطع توسط گروههای لبنانی میتواند حزب الله را در هم كوبد. اما آنها از بيم به راه افتادن يك جنگ داخلی هرگز به جريان نمیافتند. اين اقدامات به طرزی منفعتطلبانه به سود اهداف و جاهطلبیهای حزب الله مورد استفاده قرار میگيرند. برای مثال رهبری فعلی مسيحيان يك متحد سياسی حزبالله است، آنهم با وجودی كه رهبری قبلی مخالف اشغال لبنان توسط سوريه بود و رهبری بعدی اشغال اين كشور توسط سوريه را مورد عنايت قرار میداد.
البته بيشتر لبنانیهای ديگر از اين كه ماجراجويیهای حزب الله كشور آنها را به درون جنگی ويرانگر كشانده و ضايعات عظيمی را ايجاد كرده است ناشادند. بسياری از آنها به طور پنهانی خواهان آن هستند كه اسرائيل حزب الله را در هم كوبيده و آنها از چنين معضلی نجات دهد. با اين حال آنها به شخصه برای رسيدن به چنين منظوری كمكی نمیكنند و به اين ترتيب باقی ماندن اين مشكل را تضمين میكنند.
هرچند كه دو هدف قابل تحقق كه اسرائيل میتواند به آنها نائل شود وجود دارد. اولی دور نگاه داشتن حزب الله از مرز است. در چنين حالتی ارتش و دولت لبنان در وضع ايده آل به آن ناحيه وارد شده و آن بخش را به عنوان قسمتی از كشور لبنان زير نظارت خواهند داشت. يك نيروی بين المللی ديگر به عنوان راهی جايگزين شايد بتواند قادر باشد كه نسبت به نيروهای مشابه قبلی به نتايج بيشتر و بهتری برسد، نيروهايی كه فقط از راه دور ناظر عبور و مرور تروريستها بود. اما حتی چنانچه نهادهای بين المللی يا لبنان دست روی دست بگذارند، اسرائيل تمامی نيروهای حزب الله را زير آتش خواهد گرفت، يعنی كسانی را كه تلاش خواهند داشت برای عبور از مرز بيش از حد به آن نزديك شده و شهروندان اسرائيلی را زير آتش موشك گيرند.
هدف دست يافتنی ديگر تحميل چنان بهای سنگين به حزب الله است كه همچون يك بازدارنگی موثر عمل كند. البته حزب الله همچنان بر باقی ماندن بر محبوبيت خود نزد مردم لبنان پافشاری خواهد كرد و از اين رو در جستجوی يك رويارويی و مبارزه طلبی ديگر و اعلام پيروزی خود خواهد بود. اما هم زمان هشدارهايش را در درجهی اول به سخنان تهديد آميز محدود خواهد كرد. بيشتر از اين نمیتوانيم و نبايد انتطاری داشته باشيم.