iran-emrooz.net | Sun, 30.04.2006, 7:10
آيا تروريسم علاجپذير است؟
استيون متس / برگردان: علیمحمد طباطبايی
يكشنبه ١٠ ارديبهشت ١٣٨٥
چنين به نظر میرسد كه سال ٢٠٠٦ نيز همچون ٢٠٠١ در تاريخ به عنوان سال تروريسم ثبت گردد و چه بسا با گذشت سالها تاريخنگاران آينده آغاز قرن ٢١ را « عصر تروريسم » بخوانند. اما همچون در مورد هر عصری، ما نيز اكنون به طور كامل نمیتوانيم پی بريم كه چه چيز در حال روی دادن است و چرا. در حالی كه بيشتر بخشهای جهان وجود اين معضل را به درستی تصديق میكنند، اما در بارهی علتها و راههای مبارزه با آن ديدگاههای بسيار متفاوتی وجود دارد.
ما فقط همين اندازه میدانيم كه نيروی محركهی تروريسم خشم و نااميدی است. افراط گرايان ناتوانی در نائل شدن به اهداف سياسی به طريق مسالمت آميز را مورد استفاده قرار میدهند تا منبع الهامی برای اقدامات تعصب آميز خود پيدا كنند. آنها شكلهايی از اقدامات خشونت انگيز را موجه جلوه میدهند كه به طور معمول به عنوان شيوههای غير قابل پذيرش تلقی میگردند. هرچند كه فراسوی اين نكتهی اساسی توافق اندكی وجود دارد كه چرا در بعضی موارد و شرايط نااميدی و خشم به تروريسم میانجامد و نه در بقيهی موارد. در حال حاضر در رابطه با واكنشهای مناسب به اقدامات خشونت انگيز تروريستی دو نظرگاه بزرگ فكری وجود دارد.
يكی از آن دو براين عقيده است كه تروريسم مدرن را نمیتوان به طور كامل ريشه كن نمود يا هزينهی چنين عملی به طور غير قابل پذيرشی زياد است. برای اين گروه تنها خط و مشی معقول مقاومت كردن در برابر بحرانها است و البته آن هم به كمك پايان دادن به سياستهايی كه خشم و نااميدی را افزايش داده و ادارهی اطلاعات و دفاع را بهبود میبخشد.
مكتب فكری ديگر مدعی است كه تروريسم را میتوان ريشه كن كرد، آنهم البته چنانچه به ريشههای اصلی آن پرداخته شود. از بازی روزگار آن كه از جمله طرفداران اين طرز فكر هم جورج دبليو بوش است و هم اسامه بن لادن. برای بن لادن و طرفدارانش خشم و نااميدی در جهان اسلامی ريشه در سركوب از خارج و سوء استفاده از مسلمانان دارد. به باور آنها اگر سركوبها خاتمه يابند تروريسم نيز پايان میپذيرد. اما تا آن زمان كه چنين شود، تمامی شيوههای ممكن در جنگ با يك دشمن قدرتمند و شرير جايز است. برای بن لادن و متحدينش تروريسم تنها روش قابل دسترس جهت زدن ضربههای كاری به غرب است. آنگونه كه ابو مصعب الزرقاوی متحد بن لادن در عراق میگويد « خون كفار را ريختن كاملاً مشروع و جايز است».
بوش بر خلاف آن معتقد است كه تروريسم ريشه در نبود فرصت و موقعيتهای سياسی و اقتصادی دارد. به باور او افراط گرايانی مانند بن لادن به جای آن كه با چنين مشكلاتی دست و پنجه نرم كنند تقصير مشكلات و عقب ماندگیها را به گردن خارجیها میاندازند، به ويژه گردن ايالات متحده آمريكا و اروپا. مطابق با نظر او راه حلهای ايجاد يك نظام منصفانه و باز سياسی و اقتصادی است كه میتواند خشم و نااميدی را از طريق روشهای صلح آميز برطرف كند. شايد در چنين وضعيتی هنوز هم افراط گرايان باقی بمانند، اما آنها به حاشيه رانده شده و در ميان مردم حاميان و اعضای جديد اندكی پيدا خواهند نمود.
متاسفانه هر كدام از اين رويكردها كمبودهای خودش را دارد. اين باور كه تروريسم نمیتواند ريشه كن شود، فرض اصلی اش اين است كه توانايی برای تاب آوردن در برابر حملههای تروريستی ـ يا همان مقاومت كردن در برابر بحرانها ـ از اشتياق تروريستها برای باقی ماندن يا حتی شدت دادن به حملهها بزرگ تر است. اين رويكرد با انتخاب يك موضع اساساً منفعل شايد بی جهت عصر تروريسم را طولانی تر كند. علاوه بر آن سياستهای مماشات طلبانه مبتنی بر فرض خطرناكی است كه معتقد است اهداف افراط گرايان محدود است ـ يعنی همين كه آنها به اهداف اعلان نمودهی خود با شيوههای خشونت انگيز برسند، به اعضای مسئوليت پذير در جامعهی جهانی تبديل خواهند شد.
موضع بن لادن ـ يعنی اين كه تروريسم هنگامی پايان میپذيرد كه جهان اسلامی به نفود بيگانگان خاتمه دهد ـ چه به لحاظ اخلاقی و چه به طور تحليلی اشتباه است. از يك طرف صدها ميليون انسان را به زيستن در حكومتهای سركوبگری به سبك طالبانی يا ايرانی محكوم میكند و از طرف ديگر اين تصور كه فقر و سركوب در جهان اسلامی در خارج از اين كشورها ريشه دارد در برابر يك بررسی دقيق و بی طرفانه تاب نمیآورد.
اين عقيده كه دموكراسی و اصلاحات اقتصادی تروريسم را تضعيف خواهد كرد بر مجموعهای از فرضها مبتنی است كه شايد صحت آنها چندان هم قابل اثبات نباشد. برای مثال در اينجا چنين تصور میشود كه تروريستها و حاميانشان درك درستی از خشم خود ندارند، در حالی كه افراط گرايان به وضوح بيان میكنند كه خشم آنها نتيجهی بی عدالتی نظام جهانی و سياستهای سركوب گرانهی كشورهای قدرتمند است. به ادعای آنها نظامهای سياسی بسته و اقتصادهای راكد در جهان اسلامی نشانههايی از بيماری هستند و نه علت آنها.
موضع بوش در خصوص تروريسم بر اين تصور است كه تغييرات بنيادی سياسی و اقتصادی هم امكان پذير هستند و هم در دسترس ـ يعنی اين كه نظامهای سياسی و اقتصادی باز با تلاش كاملاً ناچيزی میتوانند تداوم يابند ـ و علت آن نيز اين است كه اشتياق برای آزادی و پيشرفت اقتصادی امری جهانشمول است. در حالی كه چنين فرضی اساساً صحيح است، اما معلوم نيست كه تمايل برای نشان دادن تسامح در برابر آزادی ديگران كه لازمهی هر دموكراسی است در همه جا به يك اندازه مورد استقبال قرار گيرد. در بعضی از جوامع دموكراسی صرفاً شيوهای برای سركوب اقليت توسط اكثريت است. در جوامعی ديگر ثبات يا عدالت از آزادی سياسی مقام و ارزش بالاتری دارد.
و در نهايت اين كه اين ديدگاه بر اين فرض مبتنی است كه دموكراسیها مشتاق يا قادر به كنترل افراط گرايی و سركوب تندروها میباشند. ليكن تاريخ معاصر بيشتر حكايت از آن دارد كه دموكراسیهای جديد و شكننده احتمال بيشتری دارد كه به تلاش برای آرام كردن و خشنود ساختن تندروها بپردازند تا حذف آنها و اين كه تروريستها میتوانند احترام و رعايت حقوق مدنی و حكومت قانون توسط دولتهای دموكرات را به سهولت مورد بهره برداریهای خود قرار دهند.
حقيقت بسيار هولناك اين است كه ناكامی در ريشه كن كردن علل ترويسم به احتمال بسيار زيادی عصر تروريسم را طولانی تر خواهد كرد، آنهم در حالی كه روشن نيست كه تروريسم اصولاً قابل ريشه كنی هم باشد. مماشات با تندروها البته ساده خواهد بود، اما گارگر نمیافتد. و دادن امكان پيروزی به آنها نيز به معنای قبول برتری پليدی و شرارت است. ترغيب و حمايت از دموكراسی و دولت باز شايد آخرين راه حل ممكن باشد، اما چنين انديشهای بر يك مبنای ذهنی متزلزل از فرضهای اثبات نشده در بارهی سرشت جهان و فرهنگهای گوناگون ايستاده است.
بدبختانه جهان ما اكنون در نقطهای قرار گرفته است كه میتواند خطرات تروريسم را به درستی تشخيص دهد، اما راه حل قطعی برای آن ندارد. آنچه هنوز هم بدتر است آن كه شايد اصلاً راه علاجی وجود نداشته باشد.
---------------
استيون متس پروفسور و رئيس بخش راهبرد منطقهای و برنامه ريزی در موسسهی تحقيقات راهبردی كالج جنگ ارتش آمريكا است.
Can terrorism be Cured? By Steven Metz.
Project Syndicate 2006.