شنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - Saturday 26 April 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 20.04.2006, 7:44

ميخائيل گورباچف و پايان جنگ سرد


جوزف اس نی / برگردان: علی‌محمد طباطبايی

پنجشنبه ٣١ فروردين ١٣٨٥


اوايل همين ماه ميخائيل گورباچف هفتادوپنجمين ساگرد تولدش را همراه با يك كنسرت و كنفرانسی در مسكو در محل بنيادی كه خودش تاسيس كرده است جشن گرفت. متاسفانه او نزد مردم روسيه محبوبيتی ندارد، زيرا مردم او را مسئول از دست دادن قدرت شوروی می‌دانند. ليكن پاسخ گورباچف به چنين اشخاصی درخور توجه است: « به خاطر بياوريد كه من همان كسی هستم كه حق چنين ناسزاگويی‌ها را به شما داده‌ام ».
هنگامی كه وی به قدرت رسيد ابتدا سعی نمود كه مردم روسيه را به عنوان راهی برای غلبه بر ركود اقتصادی تحت نظم و انضباط درآورد. و هنگامی كه اين كار نتوانست معضلات را حل كند او پرستروئيكا (به معنای تجديد سازمان) را به راه انداخت. و چون بوروكرات‌ها همواره مانع از كار روان دستورات او می‌شدند، او به گلاسنوست (به معنای مباحثه‌های باز و دموكراتيزه كردن) متوسل شد. اما همين كه گلاسنوست اين امكان را برای مردم شوروی فراهم نمود كه آنچه را می‌انديشند بر زبان هم بياورند، بسياری چنين نظر دادند: « می‌خواهيم خارج شويم ». به اين ترتيب در دسامبر ١٩٩١ اتحاد شوروی به حيات خود خاتمه داد.
سياست خارجی گورباچف كه او آن را « انديشيدن جديد » می‌ناميد نيز در پايان دادن به جنگ سرد نقش مهمی داشت. گورباچف بر اين عقيده بود كه امنيت يك بازی است كه هركس می‌تواند از طريق همكاری در آن به سهم خود منتفع گردد. به جای ساختن هر چه بيشتر سلاح‌های هسته‌ای او دكترين « بسندگی » را اعلام نمود، كه منظور از آن نگهداری تعداد حد اقلی از سلاح‌های هسته‌ای برای حفاظت از خود بود. او همچنين معتقد بود كه نظارت شوروی بر يك امپراتوری در شرق اروپا هزينه‌های سرسام آوری دارد و در عوض فوايدی اندك، و اين كه تهاجم به افغانستان نيز يك فاجعه‌ی بسيار پرهزينه برای شوروی بوده است.
در تابستان ١٩٨٩ به اروپای شرقی درجات بيشتری از آزادی داده شد. گورباچف از دادن اجازه برای استفاده از نيروی نظامی در خاموش ساختن تظاهرات سرباز زد و در نوامبر همان سال ديوار برلين فروريخت.
البته ريشه‌ی بعضی از اين رويدادها به محاسبه‌های اشتباه خود گورباچف باز می‌گردد. در هر حال او خواهان انجام اصلاحاتی درون نظام كمونيستی بود و نه جايگزين كردن آن با نظامی ديگر. ليكن رفرم‌های او به يك انقلاب تبديل گرديد كه نيروی محركه‌ی آن از پائين برمی خاست و از بالا هدايت نمی‌شد. در تلاش برای درست كردن ابروهای كمونيسم، او چشمان كمونيسم را كور نمود. و همچون رخنه‌ای در يك سد، فشاری كه زمانی محبوس و فروخورده بود به ناگهان آزاد شد و آن شكاف را بازتر نمود و در نهايت كل نظام را متلاشی كرد.
البته چنانچه كميته‌ی مركزی حزب كمونيست يكی از رقبای تندروی گورباچف را در ١٩٨٥ به جای او انتخاب كرده بود، اين احتمال وجود داشت كه اتحاد شوروی كه در حال زوال بود هنوز هم برای يك دهه يا بيشتر باقی بماند. در واقع اتحاد شوروی نمی‌بايست به اين سرعت فرومی ريخت، ور رفتن‌های انسان دوستانه‌ی گورباچف سهم بسزائيی در جلو انداختن زمان اين سقوط داشت.
اما برای اضمحلال شوروی علت‌های عميق‌تری هم وجود دارد. يكی از آنها قدرت « لطيف » (soft power) انديشه‌های ليبرالی بود كه دامنه‌ی گسترش آنها توسط پيشرفت ارتباطات و وسايل خبررسانی فرامليتی تسهيل گرديد و آنهم در حالی كه تاثير به نمايش گذاردن جنبه‌های اقتصادی غرب به آنها گيرايی اضافی می‌بخشيد. علاوه بر آن بوجه‌های عظيم دفاعی شوروی به مرور ساير جنبه‌های جامعه‌ی شوروی را شديداً تحت تاثير قرار داده و متزلزل نمود. رسيدگی به وضعيت بهداشتی و سلامتی مردم نيز رو به وخامت گذارد و نرخ مرگ و مير افزايش يافت (تنها كشور توسعه يافته كه چنين مواردی در آن يافت می‌شد). سرانجام آن كه حتی ارتش نيز از فشار هولناك باری كه توسعه و نگهداری امپراتوری وارد می‌ساخت آگاه گرديد.
اما در نهايت ژرف‌ترين علت برای فروريزی شوروی را بايد در زوال خود ايدئولوژی كمونيستی و ناكامی اقتصادی دانست كه حتی بدون وجود گورباچف هم روی می‌دادند. در اوايل دوره‌ی جنگ سرد، كمونيسم و اتحاد شوروی خود نيروی لطيف قابل توجهی داشتند. بسياری از كمونيست‌ها مقاومت در برابر فاشيسم در اورپا را رهبری می‌كردند و بسياری از مردم معتقد بودند كه كمونيسم موج آينده است. ليكن قدرت لطيف شوروی با افشای جنايات استالين در ١٩٥٦ و سركوب مخالفين در مجارستان (١٩٥٦) و در چكسلواكی (١٩٦٨) و در لهستان (١٩٨١) شديداً تضعيف گرديد. با وجودی كه كمونيسم در تئوری برپايی نظامی از عدالت طبقاتی را هدف خود قرار داده بود، اما وارثين لنين قدرت محلی را به كمك دستگاه امنيتی درنده خويی كه در بردارنده‌ی تصفيه‌های مهلك، گولاگ‌ها، سانسور شديد و وسيع و جاسوسان همه جا حاضر بود حفظ نمودند. اثرات نهايی چنين اقدامات وحشيانه‌ای چيزی نبود مگر از دست رفتن باور عمومی به كل نظام كمونيستی.
از طرف ديگر زوال اقتصاد شوروی توانايی روبه كاهش برنامه ريزی مركزی را در واكنش به تغييرات اقتصاد جهانی منعكس می‌ساخت. استالين يك اقتصاد دستوری خلق كرده بود كه اهميت اصلی را بر صنايع سنگين قرار داده و باعث می‌گرديد كه آنها شديداً غير قابل انعطاف باشند. همانگونه كه ژوزف شومپتر اقتصاددان مشهور می‌گويد سرمايه داری « نابودی خلاق است »، يعنی شيوه‌ای از واكنش انعطاف پذير به موج اصلی دگرگونی‌های فنی. در پايان قرن بيستم دگرگونی اصلی در فن آوری در سومين انقلاب صنعتی نقش روبه افزايش اطلاعات به مثابه ناياب‌ترين منابع در يك اقتصاد بود، اما نظام شوروی در اداره و رسيدگی اطلاعات شديداً بی‌كفايت بود. مخفی كاری‌های بسيار شديد در نظام سياسی اش باعث می‌گرديد كه جريان اطلاعات بسيار كند بوده و به دشواری به جلو رود.
جهانی شدن اقتصاد در اواخر قرن بيستم باعث ايجاد آشوب در سراسر جهان گرديد، اما اقتصادهای بازاری غرب در تخصيص مجدد كار در بخش خدمات، تجديد سازمان صنايع سنگين و كامپيوتريزه كردن آنها موفق گرديد، ليكن اتحاد شوروی در پا به پا آمدن با شرايط جديد ناكام ماند.
در واقع هنگامی كه گورباچف در ١٩٨٥ به قدرت رسيد ٥٠ هزار كامپيوتر شخصی در اتحاد شوروی وجود داشت و در ايالات متحده ٣٠ ميليون. چهار سال بعد تعداد آنها در شوروی به ٤٠٠ هزار و در ايالات متحده به ٤٠ ميليون رسيد. مطابق با يكی از اقتصاددان‌های شوروی، در اواخر دهه‌ی ١٩٨٠ فقط ٨ درصد صنايع شوروی قدرت رقابت با صنايع جهانی را داشتند. برای كشوری كه می‌خواهد همچنان يك ابرقدرت باقی بماند دشوار است اگر جهان هيچ علاقه‌ای به داشتن ٩٢ درصد از آنچه در آن توليد می‌شود نداشته باشد.
درس‌هايی كه امروز از اين رويداد می‌توان گرفت ديگر آشكار است. در حالی كه قدرت نظامی همچنان اهميت دارد، اما برای هر كشوری كاستن از نقش قدرت اقتصادی و قدرت لطيف يك اشتباه است. اما همچنين كم اهميت جلوه دادن نقش رهبرانی كه به ارزش‌های بشر دوستانه خود را متعهد می‌دانند خود يك اشتباه بزرگ محسوب می‌شود. شايد اتحاد شوروی محكوم به زوال بود، اما جهان بايد از گورباچف به اين خاطر سپاسگزار باشد كه آن امپراتوری كه وی بر آن سرپرستی می‌كرد بدون آتش سوزی خونين خاتمه يافت.

----------------------
جوزف اس نی پروفسور در دانشگاه‌هاروارد و نويسنده‌ی كتاب « قدرت لطيف: شيوه‌های موفقيت در سياست جهانی » است.
Mikhail Horbachev and the End of the Cold War by Joseph S.Nye.
Project Syndicate 2006.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net