iran-emrooz.net | Fri, 17.03.2006, 3:59
جداكردن حقيقت از ايمان دينی
آندره گلوكسمن / برگردان: علیمحمد طباطبايی
 |
جمعه ٢٦ اسفند ١٣٨٤
برای فيلسوف فرانسوی آندره گلوكسمن دست انداختن ايمان (دينی) و شوخی با كشتار نژادی با هم برابر نيستند. به باور او احترام به هر فرد انسانی با تصديق و تكذيب زشتترين رفتار وحشيانه و ضد بشری آغاز میشود.
فعاليت بر ضد كاريكاتورهای منتشره از پيامبر اسلام ابتدا به حملههای لفظی به يك روزنامه آغاز گرديد، سپس متوجه دانمارك به عنوان كشوری مدافع آزادی مطبوعات شد و در انتها تمامی اروپا را مخاطب قرار داد، همان اروپايی كه توسط معترضين به داشتن استانداردهای دوگانه متهم میشود. اتحاديهی اروپا اجازه میدهد كه پيامبر (اسلام) بدون آن كه كسی مجازات شود تحقير گردد، اما « عقايد » ديگر مانند نازيسم وانكار هولوكاوست را ممنوع و محكوم میكند. چرا شوخی با پيامبر (اسلام) مجاز است اما شوخی با كشتار نژادی يهودیها تحمل نمیشود؟ اينها فريادهای حمايت طلبانه بنيادگرايان قبل از به راه اندازی مسابقهی كاريكاتورهای آشويتس بودند. انصاف هم چيز خوی است: يا بايد به نام آزادی بيان هرچيزی اجازهی مطرح شدن داشته باشد و يا بايد هرآنچه دوطرف درگير را جريحه دار میكند سانسور شود. بسياری از كسانی كه از حق انتشار كاريكاتورها دفاع میكردند اكنون احساس میكنند كه به مخمصه افتادهاند. آيا آنها طراحیهای كشيده شده از اتاقهای گاز را به نام آزادی بيان منتشر خواهند كرد؟
توهين در برابر توهين؟ تجاوز در برابر تجاوز؟ آيا انكار آشويتس را میتوان با هتك حرمت پيامبر اسلام در يك سطح قرار داد؟ اينجا آن نقطهای است كه در آن دو فلسفه در برابر هم قرار میگيرند. يكی بر اين عقيده است كه بله، اينها « باورهای » برابری هستند كه به يك اندازه تحقير میشوند. هيچ تفاوتی ميان حقيقت واقعيت بنياد (factual truth) و ايمان دينی وجود ندارد. اعتقاد راسخ به آن كه كشتار نژادی روی داده است و يقين به آن كه محمد توسط جبرئيل به پيامبری مبعوث گرديده هردو با هم در يك سطح قرار میگيرند. اما آن فلسفهی ديگر عقيدهی متفاوتی دارد. حقيقت داشتن اردوگاههای مرگ موردی است كه با بررسیهای تاريخی به اثبات میرسد، در حالی كه قداست پيامبران موضوعی مربوط به ايمان شخصی مومنين است.
اين تمايز ميان واقعيت وايمان شالودهی تفكر غرب را تشكيل میدهد. ارسطو در يك طرف گفتار و سخن اخباری را باز میشناسند كه برای رسيدن به يك تصديق يا تكذيب به كار میآيد و در طرف ديگر نيايش و دعا را. نيايش موضوعی است كه با مباحثه ارتباطی ندارد زيرا هيچگونه اظهار نظری در دعا مطرح نمیشود بلكه موضوع آن استغاثه، وعده و سوگند است. خصلت نيايش نه آگاهی دادن روشنگرانه بلكه اجرا كردن است. هنگامی كه يك جزم گرای مسلمان تصريح میكند كه اروپايیها « دين shoah (٢) » را به جا میآورند اما خودش دين محمد را، او به تمايز ميان واقعيت و ايمان پايان میدهد. برای او فقط عقايد دينی وجو دارد، و در نتيجه اروپا هم از باورهای خودش جانبداری میكند.
گفتار و كلام متمدنانه حقايق علمی، وقايع تاريخی و موضوعاتی را كه به دانش و نه به ايمان مربوط است، صرف نظر از ارتباط آنها با نژاد يا دين مورد بررسی و پژوهش قرار میدهد. ما شايد معتقد باشيم كه اين واقعيتها الحاد آميز يا خجالت آور هستند، اما در هر حال آنها از حقايق دينی متمايز باقی میمانند. سيارهی ما گرفتار برخورد تمدنها يا فرهنگها نيست، بلكه صحنهی نبردی است از نزاعی تعين كننده ميان دو شيوه از تفكر. در يك طرف كسانی قرار دارند كه مدعیاند فقط تفسيرها واقعیاند ـ يعنی اعمالی مربوط به ايمان. اينها يا به سوی فاشيسم گرايش میيابند (« من حقيقت هستم » ) و يا به نيست انگاری میرسند (« هيچ چيز واقعی نيست، هيچ چيز كاذب نيست »). در طرف ديگر ديدگاه مخالف قرار دارد كه برای تميز واقعی از كاذب از گفتگوی آزاد حمايت میكند و اينها كسانی هستند كه برايشان موضوعات سياسی و علمی ـ يا قضاوت صرف ـ میتواند بر مبنای حقيقتهای دنيوی بدون وابستگی به عقايد خودرايانه و از پيش تعين شده حل و فصل شود.
شيوهی انديشهی تمامت خواهانه از اين كه مورد انكار و مخالفت قرار گيرد منزجر است و خودش را با جزم انديشی مورد تاييد قرار میدهد در حالی كه كتابهای كوچك سرخ، سياه يا سبز در دستان هواداران آنها به اهتزاز در میآيد. اين شيوه از انديشيدن تاريك انديشانه است و سياست و دين را با هم مخلوط میكند. شيوهی انديشهی ضد تمامت خواهانه بر خلاف آن حقايق را صرفاً به جای حقايق میگيرد و حتی زشت ترين آنها را نيز میپذيرد، يعنی آنهايی را كه انسان از روی ترس يا حتی راحتی ترجيح میدهد كه مخفی بماند. روشن كردن حقايق گولاگ انتقاد و در نهايت طرد « سوسياليسم عملاً موجود » را ميسر گرداند. روبرو شدن با جنايتهای نازیها و گشوده شدن اردوگاههای مرگ پس از ١٩٤٥ اروپا را به دموكراسی رساند. از طرف ديگر طرد مواجه با ظالمانه ترين واقعيتهای تاريخی حكايت از بازگشت قساوت دارد. حتی اگر اسلام گرايانی كه به هيچ وجه نمايندهی تمامی مسلمانها هم نيستند خوششان نيايد، هيچ مقياس مشتركی ميان انكار حقايق معلوم و انتقاد از باورها وجود ندارد، عقايدی كه هر اروپايی حق دارد به آنها عمل كند يا با آنها شوخی نمايد.
برای قرنها ژوپيتر و مسيح، خدای يهود و خدای مسلمانها مجبور بودند كه با شوخیهای بسيار كنار آيند. در اين بازی البته يهودیها بهترين منتقدين خدای خود يهوه هستند ـ و آنها از اين هنر خود يك ويژگی برای يهودیها ساختهاند. اما اين مانع از اعتقاد ورزيدن مومنين راستين به هركدام از اين دينها نشده يا از احترام و توجه به كسانی كه به ايمان ديگری باور دارند نكاسته است. و اين بهايی است كه بايد برای صلح در ميان اديان پرداخت گردد. ليكن شوخی كردن با اتاقهای گاز، زنانی كه مورد تجاوز قرار گرفتهاند و كودكانی كه شكمهايشان دريده شده، و قداست بخشيدن به گردن زدن گروگانهای در برابر دوربينهای ويدئويی و بمبهای انسانی همگی به يك آيندهی غير قابل تحمل اشاره دارند.
اكنون ديگر وقت آن رسيده است كه دموكراتها روح خود را دوباره به دست آورده و كشورهای قانونمند اصول خود را به خاطر آورند. آنها بايد با وقار و همبستگی به ياد آورند كه اين نه دينها يا ايدئولوژیها هستند كه تعين میكنند شهروندان به چه بايد بينديشند يا چه كاری را انجام دهند. آنچه در اينجا در معرض خطر قرار میگيرد نه فقط آزادی مطبوعات كه همچنين سخن خود را صاف و پوست كنده بيان كردن است و ناميدن اتاقهای گاز به عنوان زشتی و پليدی، بدون توجه به عقايد و باورهايی كه داريم. آنچه در مخاطره قرار گرفته پايه و اساس تمامی اخلاقيات است: اينجا بر روی زمين احترام به هر فرد انسانی با تصديق و تكذيب زشت ترين رفتار وحشيانه و ضد بشری آغاز میشود.
---------------
اين مقاله ابتدا در روزنامهی فرانسوی Le Monde منتشر گرديد و ترجمهی آلمانی آن در ٣ مارچ ٢٠٠٦ در Perlentaucher . ترجمهی انگليسی آن در signandsight.com قابل دريافت است.
1: Separating Truth and Belief by Andre Glucksmann.
٢: shoah واژهای عبری به معنای فاجعه است كه امروزه به جای « كشتار نژادی » و « هولوكاوست » به كار میرود. مترجم.