iran-emrooz.net | Tue, 28.02.2006, 7:59
مرزهای دموكراسی تا به كجاست؟
رالف داهرن دورف / برگردان: علیمحمد طباطبايی
 |
سهشنبه ٩ اسفند ١٣٨٤
پيروزی گروه ستيزهجو و تا به اينجا غيرپارلمانی حماس در مناطق فلسطينی به خاطر ما میآورد كه چه چيزهايی از توان دموكراسی خارج است. در كشوری كه در آن دموكراسی سنتی ديرينه دارد هيچ كس از اين كه حزب مورد علاقهی او در انتخابات پيروز نشود حيرت نمیكند. مسئلهی اصلی دموكراسی همين رقابت احزاب است و تازمانی كه گروههای سياسی دست به ايجاد يك « ائتلاف بزرگ » نزنند نمیتوانند به پيروزی برسند. اما هنگامی كه فاتحين يك انتخابات هيچ گونه قصدی برای وفادار ماندن به قواعدی كه بخشی جداناپذير از فرآيند دموكراسی است ندارند چه بايد گفت؟
هيتلر را به خاطر بياوريم. با وجودی كه او پنجاه درصد اكثريت رایها را در انتخاباتی كه او را به قدرت رساند به دست نياروده بود، اما به هنگام « تصرف قدرت » موفق شد كه خود را بر يك اكثريت پارلمانی استوار سازد. در دورهی اخير، انتخابات در كشورهای پساكمونيستی اروپا گروههايی را به قدرت رساند كه بدون اغراق اطمينانی به صلاحيت دموكراتيك بودن آنها وجود ندارد.
البته در اينجا موضوع مقايسهی حماس با هركدام از اين نيروهای سياسی در كار نيست. با اين وجود انسان بايد از پيروزی نهضتی متعجب باشد كه تعداد انگشت شماری از اعضای منتخب آن در زندانهای اسرائيل نشسته و بعضی ديگر از آنها حتی اجازهی وارد شدن به سرزمينی را ندارند كه در آن از طرف مردم به نمايندگی انتخاب شدهاند، به طوری كه پارلمان جديد اصولاً نمیتواند به درستی به كار خود بپردازد.
همهی اينها برای ما سه موضوع مهم در بارهی دموكراسی را آشكار میسازد.
اول، انتخابات بسيار به ندرت ممكن است معضلات بنيادين جامعه را حل كند. انتخابات بخصوص نمیتواند نظم دموكراتيك ايجاد كند. برای آن كه انتخاباتها موثر واقع شوند لازم است كه حتماً پس از دورهای گسترده از مباحثهها و گفتگوهای متقابل ميان اجزاب و نيروهای سياسی برگزار شوند. گروههای رقيب بايد هركدام برنامههای خود را مطرح كنند، نظريههای گروههای ديگر را مورد حمله قرار داده و از آنچه خود پيشنهاد میكنند به دفاع برخيزند.
به ويژه اولين انتخابات تقريباً به طور اجتناب ناپذيری از جهت بنيادهای دموكراسی دارای ارزشهای محدودی هستند، زيرا آنها در فضايی به اجرا در میآيند كه شديداً دچار التهابهای احساساتی است و عموماً خالی از مباحثهها و گفتگوهای قابل توجه و اساسی میباشند. اين نوع انتخابات در واقع كشاكشی هستند برای نشان دادن مواضع افراد و تظاهر به اين كه هر كس به كجا تعلق دارد و آنچه آنها در هرحال نيستند رقابت ميان گروههايی است كه دارای برنامههای سياسی كاملاً جامع و روشن هستند.
معنای آن اين است كه نخستين انتخابات ـ و شايد انتخابات به طور كل ـ به خودی خود ضمانت كافی برای آزادی و نظم دموكراتيك نيست. همانگونه كه قاضی دادگاه قانون اساسی آلمان ارنست ولفگانگ بوكن فورده به شكلی زيبا بيان كرده است دولتهای دموكراتيك نمیتوانند شرايطی را به وجود آوروند كه باعث موفقيت و باقی ماندن آنها بشود.
اما اين شرايط چه هستند و چه كسی بايد آنها را به وجود آورد؟ پاسخ اولين پرسش حكومت قانون است. بايد قواعد پذيرفته شدهی ويژهای برای بازی سياسی وجود داشته باشد كه برای همه الزامآور باشد. به طوری كه هركس از پذيرش آنها سرباز زد و يا از آنها متابعت نكرد از او سلب صلاحيت سياسی شود (و يا به عبارتی از شركت او در انتخابت جلوگيری به عمل آيد).
يقيناً گفتن چنين چيزی بسيار سادهتر از اجرای آن است. چه كسی قواعد بازی را معين میكند؟ برای تاسيس يك كنوانسيون قانون اساسی در ابتدای امر و سپس انجام انتخابات، آن هم تحت قواعدی كه در آن قانون اساسی مورد تاييد قرار گرفته است، منطق آشكاری وجود دارد. برای مثال اين همان چيزی است كه در عراق به وقوع پيوست. اما كنوانسيون قانون اساسی نيز بايد از طريق انتخابات انجام شود و اين انتخابات میتواند دچار مشكلات شود ـ كه معمولاً اولين انتخابات در مجالس دموكراسیهای تازه تاسيس از آن رنج میبرند.
پس از آن كه قواعد بازی معين شد هنوز هم اين پرسش باقی میماند كه چه كسی بايد آنها را به موقع اجرا گذارد. چه كسی میتواند به حماس بگويد كه تا زمانی كه بعضی قواعد را نپذيرفته انتخابش فاقد اعتبار است؟ لازمهی چنين امری چيزی مانند يك دادگاه قانون اساسی است و همچنين يك نظام قضايی مستقل و تشكيلاتی كه بتواند تصميمهای اتخاذ شده را به موقع اجرا گذارد. در مناطق و حكومتهای خودمختار چنين امری احتمال بسيار اندكی وجود دارد كه بتواند با قدرت خودش ايجاد شود. از اين رو اتفاقی نخواهد بود كه فرآيند دموكراتيك سهل تر از هر كجا در مناطقی ايجاد گرديد كه بعضی قدرتهای خارجی برای حمايت از قانون اساسی وجود داشت.
درس سوم ما از چنين تاملاتی نتيجه میشود. موجود بودن دموكراسی در مفهوم انتخابات آزاد و در چهارچوب قواعد خاص به بقيهی ما اين اجازه را نمیدهد كه بگوئيم اكنون آرمان آزادی ديگر به پيروزی رسيده است و ما ديگر میتوانيم پی كار خود برويم. برعكس، دموكراسی يك وظيفهی بلند مدت است. بعضی بر اين عقيدهاند كه وقتی يك بار كشوری در تعويض آرام و بدون خشونت دو دولت پياپی موفق بود دموكراسی ديگر در آنجا تثبيت شده است. در اينجا بايد به آن سنجه، فرهنگی از بحث و گفتگو اضافه شود كه انتخاباتها را به يك رقابت واقعی و اصيل از تكثر پاسخها به معضلات مورد بحث تبديل میكند.
برای نواحی فلسطينی معنای همهی اينها اين است كه انتظارات فعلی مردم از انتخابات احتمالاً بيش از اندازه زياد است. به همين منوال كاستن از انتظارات به معنای آن خواهد بود كه در اهميت نتايج نبايد مبالغه كرد. چه كسی میداند؟ شايد نتايج انتخابات (فعلی) به عنوان گامی اساسی در جهت يك حكومت موثر و كارا باشد كه استحقاق تاييد بينالمللی را هم دارد. اما تا قبل از رسيدن به آن مرحله، وظيفهی اصلی ارتقاء حكومت قانون توسط پشتيبانی و حمايت جامعه جهانی است.
---------------------
رالف داهرن دورف نويسندهی كتابهای مورد تحسين قرار گرفتهی بسياری است. وی نمانيدهی پيشين اتحاديهی اروپا از آلمان بود و عضو پيشين مجلس عوام انگلستان. داهرن دورف همچنين رئيس قبلی مدرسهی اقتصادی لندن و مسئول پيشين كالج سنت آنتونی در آكسفورد میباشد.
1: The Limits of Democracy by Ralf Dahrendorf.
Project Syndicate 2006.