iran-emrooz.net | Tue, 19.04.2005, 9:43
سياست ارزشها
رالف داهرن دورف / برگردان: علیمحمد طباطبايی
سهشنبه ٢٩ فروردين ١٣٨٤
مجادله بر سر انتخابات ايالات متحده آمريكا هنوز هم فروكش نكرده است. پرزيدنت جورج دبليو بوش چگونه از عهدهی آن برآمد كه توانست ٣ ميليون رای بيشتر از رقيبش جان كری بدست آورد و افزون بر آن به چه طريق ترتيب يك اكثريت از جمهوری خواهان منتخب را در هر دو مجلس داد؟ در پاسخهای داده شده به اين دو پرسش اتفاق نظر چندانی وجود ندارد، اما در بيشتر توضيحات مربوطه دو مضمون است كه مرتب تكرار میشود.
يكی شخصيت است. در هنگامهی عدم اطمينان و تهديد، مردم به رئيس جمهوری كه او را میشناسند اطمينان بيشتری دارند تا به يك نامزد جديد (شخصی كه توانايیهايش هنوز به اثبات نرسيده است). موضوع دوم مسئلهی ارزشها است. مردم معمولاً به مجموعهای از ارزشها رای میدهند و نه به خط و مشیهای معين. در واقع گفته میشود كه بعضیها كه با خط و مشیهای جان كری موافق بودند رای خود را در نهايت به بوش دادند، زيرا نسبت به نگرشهای كلی او احساس بهتری داشتند.
اكنون ايالات متحده آمريكا در خصوص انتخابات به روشنی دچار تفرقه شده است. يك هلال از ايالات آبی (طرفدار دموكراتها) در شرق، شمال و غرب ناحيهی عظيم قرمز (جمهوری خواهان) را در مركز و جنوب در بر گرفته است. مورد بدتر آن كه جدايی ميان رای دهندگان در نواحی محلی نيز تكرار شده است. تغيير مرزهای انتخاباتی به منظور بردن انتخابات (Gerrymandering) ـ يا ايجاد مرزهای انتخاباتی برای امتياز دادن به يك حزب سياسی خاص ـ ديگر ضرورتی ندارد. مردم عملاً مايل هستند به نواحی بروند كه در آنها اكثريت در ارزشهای آنها سهيماند، چه ارزشهای موافق با جمهوری خواهان و چه با دموكراتها.
اما اين ارزشها دقيقاً چه هستند؟ آنها، حداقل آن گونه كه گفته میشود، با « خدا، اسلحهها و همجنسگرايان » (god, guns and gays) سروكار دارند. دين نيز در آنها دارای نقشی است، و البته واقعيت تحت اللفظی انجيل، آن هم هنگامی كه موضوع بر سر داستان خلقت است. داشتن يك اسلحه آزمون نهايی برای طرفداری از اصالت فردگرايی است. و استفاده از آنها در يك جنگ عمل نفرت انگيزی محسوب نمیشود. همجنس گرايان و ساير شيوههای « مدرن » زندگی به عنوان بی بند و باری نفی میشوند. همانگونه كه اخيراً محقق علوم سياسی اندروهاكر اشاره كرده است: « نامزدی بوش به نحوی ترتيب داده شده است كه اكثريت را ازآن خود كند، يعنی در حالی كه به حدود ٦٠ ميليون انسان اين امكان داده میشود كه از خود احساس رضايت كامل تری داشته باشند ».
آيا همهی اينها را بايد پديدهای آمريكايی بدانيم يا آن كه گرايشی همه جايی در جهان؟ يك پاسخ اين است كه سياست ارزشها به عنوان يك پديدهی آمريكايی امروزه میتواند يك اكثريت را تحت فرمان خود درآورد، اما به هيچ وجه گرايشی هميشگی و همه جايی نيست. اروپا و ساير نقاط جهان نيز به همان اندازهی آمريكا دچار اختلاف نظر هستند. شخصيت يقيناً اهميت دارد، و بر فراز تفاوتهای سياسی سطحی میتواند مسائل ارزشها مطرح باشد، تفاوتهايی كه البته هنوز خود را نشان نداده است. ليكن تفاوتهای مرسوم سياسی كه بر اختلاف نظر بر سر ارزشهای بنيادی قرار دارند پيوسته نقش كمتر و تقليل يافتهای در انتخابات (اروپا) بازی میكنند.
برای مثال نخست وزير بريتانيا تونی بلر كه به عنوان رهبر مهم بعدی با انتخابات روبرو خواهد شد، از همان موضوع « شخصيت » سود میبرد و از سياست صحبت میكند، اما به ويژه نمايندهی مجموعهای از ارزشهای طبقهی متوسط است. هنگامی كه او از « مدرنيزه كردن » صحبت میكند يا از « قرن بيست و يكمی ساختن امور »، به خوبی از عهدهی آن بر میآيد كه تركيب عجيب اما جذابی از تغييرات و ثبات را القا نمايد. در واكنش به اين رويكرد او، مخالفين محافظه كارش هنوز هم پاسخ موثر و مناسبی پيدا نكرده اند. حتا در پرسشهايی مانند كاهش مالياتها و قوانين سخت تر برای پناهندگی، ارزشها آن اندازه به بازی گرفته نمیشوند كه حزب جمهوری خواه در ايالات متحده از عهدهی آن برآمده است. در آلمان نيز اوضاع مشابهی قابل مشاهده است، جايی كه تاثير علنی سياست ارزشها حتا از انگلستان هم كمتر است. مباحثه در آلمان هنوز هم در درجهی اول مباحثهای سياسی است. هنگامی كه گروه مخالفين به دولت بحث بر سر اصلاح نظام بهداشتی را پيشنهاد مینمايد، يا آنچه همين اواخر روی داد، يعنی بحث بر سر مبارزه با بی كاری، مناقشهی آنها بر روی شايستگیها دور میزد و نه بر سر ارزشها.
با اين وجود در پس ميدانهای نبرد عمومی مباحثات سياسی در بريتانيا و آلمان و هرجای ديگر در اروپا، نزاع بر سر ارزشها خود را مخفی ساخته است. احزاب بر روی كسانی با هم به نزاع میپردازند كه میتوانند كاری كنند كه انسانها « از خودشان احساس رضايت بيشتری داشته باشند »، اما احتمالاً به طور كامل درك نمیكنند كه در اينجا فقط تا حدی موضوع بر سر پرسشهای سياسی است.
احتمال كمی وجود دارد كه دين در سياست كشورهای اروپايی به يك عامل اصلی تبديل شود. نظر سنجیهای انجام شده نشان میدهد كه مراعات و انجام مراسم دينی يكی از معدود تفاوتهای اصلی ميان آمريكايیها و اروپايیها است. اسلحهها هم در ذهن اروپايیها جايگاه متفاوتی دارند. در واقع اغلب اروپايیها فقدان آنها را به عنوان مسئلهای مهم به شمار میآورند. رگهای از ارزشهای صلح طلبانه در اروپا نيز نبايد ناديده گرفته شود. اما موضوع شايستگی سياسی يا political correctness (همجنس گرايان) نيز در اروپا نقش بسيار مهمی بازی میكند كه تابحال دست كم گرفته شده بود.
مسئلهی بسيار مهم تر آن كه اروپا خودش باعث جدايی اروپايیها است، زيرا «پرسش ملی» در هر كشور اروپايی اكنون سر بر میآورد. اين موضوعی است از ارزشها كه توسط ترس برانگيخته میشود. مردم میخواهند بدانند كه به كجا تعلق دارند و به اين منظور پشت به آمريكا و رو به اروپا میآورند، يا پشت به اروپا كرده و به سوی كشور خودشان باز میگردند. در هر كدام از آن حالتها، به هر رو ما قلمروی خط و مشیها و حتا سياستها را ترك كرده و وارد به سرزمين تيرهی نمادها و اسطورهها میشويم.
در هر حال اين مخاطرهی اصلی است كه كشورهای دموكراتيك با آن مواجه هستند، زيرا سياست ارزشها يك تحول خطرناك است. در جوامعی كه بالاترين دستاوردهای دموكراتيكش دقيقاً طرد بنيادگرايی از حوزه سياست بوده است، چنين بازگشت دوبارهای منجر به تمايزگذاریهای بنيادگرايانه میشود. مياحثه روشنگرانه عمومی بايد مناقشهای دربارهی خط و مشیها باشد تا بنيادگرايی از سياست بيرون انداخته شود. پافشاری بر چنين تصميمی از اين رو مهم ترين هدف سياست صلح خواهانه است.
-------------
(لرد) رالف داهرن دورف نويسندهی كتابهای مورد تحسين قرار گرفتهی بسياری است. وی نمانيدهی پيشين اتحاديهی اروپا از آلمان بود و عضو پيشين مجلس عوام انگلستان، همچنين رئيس قبلی مدرسهی اقتصادی لندن و مسئول پيشين كالج سنت آنتونی در آكسفورد.
1: The Politics of Values by Ralf Dahrendorf, Project Syndicate2005