iran-emrooz.net | Sun, 03.04.2005, 14:56
برش هايي از زندگی پاول ولفوويتس، رييس جديد بانک جهانی
شبهاى عربى و رابطه عبرى
بی بی سی
يكشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۸۴
ارايه تصويرى تمام قد و آينه وار از پل ولفوويتس، آنگونه كه كوچكتر از قاب عكس خيره كننده اش در دفتر نشريه نومحافظه كار «ويكلى
استاندارد» و بزرگتر از آثار كاريكاتوريستهاى ضد جنگ باشد، آسان نيست.شما مى توانيد، بسته به گرايش سياسى خود، اين استراتژيست كهنه كار را «معمار جنگ عراق»، «باز كبوتر ستيز»، «حامى اسرائيل»، «همپالكى نومحافظه كاران آرمانگرا» يا كاملاً برعكس، «مروج مردم سالارى»، «دشمن تروريسم»، «مدافع حقوق بشر» و «منتقد اسرائيل» بناميد، اما همچنان وى را نشناسيد. خودش مى گويد: «بسيارى از مردم در حالى از من ايراد مى گيرند كه مرا تنها از طريق كاريكاتورهايى مى شناسند كه گاه اصلا دقيق نيست.» از همين رو،هنگامى كه جورج بوش، رئيس جمهور آمريكا، آقاى ولفوويتس را در اواسط ماه مارس ۲۰۰۵ به عنوان نامزد كشورش براى رياست بانك جهانى معرفى مى كرد، كوشيد او را از نو معرفى كند.
برداشتن « كلاه چينى»
آقاى بوش دو دليل را به نشانه گواه صلاحيت اين ديپلمات سابق براى احراز اين سمت برشمرد: مديريت توانمند در وزارت دفاع ايالات متحده و آشنايى با سازوكار توسعه.
بى ترديد گستردگى تشكيلات ادارى پنتاگون با يك نهاد مالى مانند بانك جهانى قابل قياس نيست و آقاى ولفوويتس از مارس ۲۰۰۱ كه براى سومين بار در وزارت دفاع آمريكا مشغول بكار شد، نشان داد كه برخلاف اكثرمعاونان وزرا، كارپرداز صرف نيست و نمى گذارد مافوقش ايده هاى وى را در كشوى ميزش بايگانى كند يا به نام خود به خورد رسانه ها بدهد.
اما عمده كارشناسان درباره مهارتهاى آقاى ولفوويتس براى پيشبرد برنامه هاى توسعه و مبارزه با فقر در ميان كشورهاى كمتر توسعه يافته ابراز ترديد مى كردند، زيرا او را معمار جنگ و ويرانى مى پنداشتند، نه صلح و آبادانى. تا به امروز، بزرگترين پروژه توسعه براى وى جنگ و بازسازى عراق بوده كه اصلاً امتياز قابل تقديرى در كارنامه اش ارزيابى نمى شود.
آنها همچنين ادعا مى كنند آقاى ولفوويتس از اوج گيرى كشورهاى تازه توسعه يافته يا در حال توسعه بخاطر تهديد بالقوه شان براى منافع سياسى و اقتصادى ايالات متحده انزجار دارد.
اين منتقدان به حادثه اى در ماه مه ،۲۰۰۱ در بحبوحه كشمكش واشنگتن با پكن پس از تصادم يك هواپيماى جاسوسى آمريكا با جنگنده اى چينى، اشاره مى كنند كه وى دستور داد ۶۰۰ هزار كلاه نظامى ساخت چين كه يك مناقشه شديد داخلى در ارتش آمريكا براه انداخته بود، منهدم شود.
آقاى ولفوويتس در يادداشتى رسمى نوشت: «رئيس ستاد مشترك ارتش تعيين كرده است كه نيروهاى آمريكايى نبايد كلاه هاى ساخت چين يا توليد شده از مواد چينى را به سر بگذارند.»
در ميان اين همه ابهام درباره شخصيت و ايدئولوژى اين تحليلگر نظامى، اين سؤال مطرح مى شود: پل ولفوويتس واقعى كيست و پل ولفوويتس بودن چه مفهومى دارد؟
وداع با ترحم
ديويد پلاتز، تحليلگر آمريكايى، براى فلسفه آقاى ولفوويتس چهار ركن را متصور است: «۱) كنجكاوى روشنفكرانه، ۲) اصرار بر آمادگى براى اتفاقات غير منتظره، ۳) باور به قدرت آمريكا (و بدبينى نسبت به تعاملات و معاهدات بين المللى)، ۴) ايمان به پيشگيرى.»
شايد عجيب باشد كه با وجود بيش از ۳۰ سال خدمت در دولت آمريكا، بخش زيادى از فلسفه سياسى آقاى ولفوويتس در جوانى اش نضج گرفته است.
پدرش، ياكوب، از رياضيدانان و نظريه پردازان برجسته لهستانى بود كه در سال ،۱۹۲۰ پيش از تجاوز نازيها به وطنش، از ورشو به نيويورك مهاجرت كرد.
پل ولفوويتس كه در ۲۲ دسامبر ۱۹۴۳ در نيويورك متولد شده، مى گويد برخى از بستگانش را در جريان كشتار يهوديان در جنگ جهانى دوم از دست داده و همين امر سبب شده است تا ترحم بر دشمن، حتى دشمن بالقوه، را از دايره احساساتش كنار بگذارد.
او همچنين مى گويد كه در كودكى كتابهايى درباره كشتار يهوديان و بمباران اتمى هيروشيما خوانده و بر اين نكته ايمان آورده است كه مسؤوليت آمريكا اين است كه «ديده بان اخلاقى» جهان باشد.
اين مهاجرزاده خردسال در مدرسه آرزو داشت حرفه پدر را در پيش بگيرد، اما بعد از گرفتن ليسانس رياضيات از دانشگاه كورنل در ،۱۹۶۵ وى به اين نتيجه رسيد كه مناسبات بين الملل را به روابط اعداد و مناقشات سياسى را به بازيهاى رياضى ترجيح مى دهد.همين علاقه به اخذ درجه دكترى علوم سياسى از دانشگاه شيكاگو در۱۹۷۲ انجاميد.
آقاى ولفوويتس در دانشگاه كورنل با كلر سلگين طرح آشنايى ريخت كه بعدها به يك محقق برجسته در حوزه مردم شناسى اندونزى تبديل شد. آنها در سال ۱۹۶۸ ازدواج كردند و در ۲۰۰۲ از همديگر طلاق گرفتند. در دانشگاه شيكاگو آقاى ولفوويتس مريد يك متفكر نظامى به نام آلبرت ولستتر شد كه اين باور را به وى تلقين كرد كه فناورى پيشرفته تسليحاتى، رمز برترى آمريكا خواهد بود. آقاى ولستتر معتقد بود مطالعه منطقى جنگ اتمى نه تنها ممكن بلكه ضرورى است.
ولستتر و ايده هاى اتمى اش الگويى براى فيلم «دكتراسترنج لاو» ساخته استنلى كوبريك شد و خود آقاى ولفوويتس به سائول بلو براى خلق يكى از شخصيتهاى رمان «راولشتاين» الهام بخشيد.
حذف رقيبان
گمان مى رود آقاى ولفوويتس در همان سالها به جنبش نومحافظه كارى آمريكا پيوست، ولى نرمخويى و لحن آرام وى با ساير نومحافظه كارانى كه غالباً تندخو و پرخاشگرند، تضاد آشكار دارد.
يك روزنامه نگار پس از شركت در يكى از جلسات مطبوعاتى اين مشاورنظامى گفته است: «او شخصيتى جذاب دارد كه صداقت روشنفكرانه اى از آن مى تراود.»
با وجود اين توصيف، يكى از لطيفه هاى سياسى مخالفان جنگ در آمريكا اين است كه «بيماران قلبى ترجيح مى دهند قلب آقاى ولفوويتس به بدنشان پيوند زده شود، زيرا وى از آن استفاده نكرده است.»
اما آقاى ولفوويتس اين اتهام را رد مى كند و در توجيه مهربانى خود مى گويد كه بازديدش از اندونزى بعد از دريا لرزه سونامى در دسامبر۲۰۰۴ كه به مرگ بيش از دويست هزار نفر انجاميد، او را به تصدى رياست بانك جهانى و كمك به كشورهاى توسعه نيافته علاقه مند تر كرد.
بسيارى از مردم دنيا همچنان با ديدن صحنه هاى كشتار عراقى ها به دست مردان مسلح مخالف اشغال عراق شخصيت آقاى ولفوويتس را ذاتا »اهريمنى» مى دانند و براى اين برداشت خود دلايلى دارند.
در سال ۱۹۹۲ وى چشم انداز «مسير آمريكا براى قرن بعد» را ترسيم كرد كه آنقدر جنجال آفرين بود كه ديك چنى به عنوان وزير دفاع وقت ايالات متحده دستور يافت آن سند را بازنويسى كند.
آقاى ولفوويتس توصيه كرده بود حتى «در مناقشاتى كه منافع آمريكا مستقيما به خطر نيفتاده است»، از جنگ افزارهاى اتمى، ميكروبى و شيميايى به صورت حملات پيشگيرانه استفاده شود تا رقباى احتمالى آمريكا، از جمله آلمان و ژاپن، «حتى به فكر تبديل شدن به قدرتى منطقه اى و جهانى نيفتند.»
درسال ۱۹۹۷ آقاى ولفوويتس و همكارانش از جمله آقاى چنى و ريچارد پرل كه در مقام معاون وزير دفاع دولت رونالد ريگان به «شاهزاده تاريكى» ملقب شده بود، در خلال رياست جمهورى بيل كلينتون يك گروه فكرى به نام «پروژه براى قرن نوين آمريكا» را تشكيل دادند.
اين گروه در سندى در سال ۲۰۰۰ استدلال كرد كه «رويدادى مصيبت بار و تحرك بخش مانند يك پرل هاربر جديد» لازم است تا سيطره جهانى ايالات متحده تضمين شود. آنها مى گفتند كه «مهار» عراق و ساير «كشورهاى بالقوه تجاوزطلب» ناكارآمد بوده و بايد از «پيشدستى» استفاده كرد.
آقاى كلينتون به همراه جورج بوش پدر و كالين پاول، وزير سابق امور خارجه آمريكا، اين ايده را رد كردند. حتى جورج بوش پسر نيز تا پيش از يازده سپتامبر ۲۰۰۱ به نيويورك و واشنگتن همين سياست را دنبال كرد (اما پل اونيل، وزير سابق خزانه دارى آمريكا در كتاب «تاوان وفادارى» نوشته ران ساسكيند ادعا مى كند كه آقاى بوش از ابتدا موافق حملات پيشگيرانه عليه اهداف متخاصم بود).
پس از يازده سپتامبر ،۲۰۰۱ آقاى ولفوويتس خواستار هدف قرار دادن رژيم صدام حسين به عنوان اولين گام درجنگ جهانى با تروريسم شد، اما آقاى بوش تصميم گرفت كه نخست به سراغ القاعده و طالبان برود. آقاى ولفوويتس عراق را از زمان رياست جمهورى جيمى كارتر نشانه گرفته بود و حتى در مقاله اى درباره نفوذ خطرناك رژيم حزب بعث هشدار داده بود. وى همچنين از بيل كلينتون خواسته بود از شر صدام حسين خلاص شود.
حمايت از مردم سالارى
آقاى ولفوويتس نخستين بار در سال ۱۹۶۶ وارد دولت آمريكا شد و يك سال را به عنوان كارآموز مديريت در دفتر بودجه گذراند.
وى از ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ در دانشگاه ييل به تدريس پرداخت و سپس در سال ۱۹۸۱ در دانشگاه جانز هاپكينز به اين حرفه ادامه داد. در ۱۹۹۳ نيز او در دانشكده ملى جنگ ايالات متحده استاد استراتژى امنيت ملى بود.
در اوايل دهه ،۱۹۷۰ آقاى ولفوويتس براى آژانس خلع سلاح و كنترل تسليحات كار مى كرد و فعاليت اصلى وى مذاكرات محدودسازى تسليحات استراتژيك و ساير مسائل مربوط به منع گسترش جنگ افزارهاى اتمى بود. گفته مى شود وى نقش مهمى در انهدام صدها جنگ افزار اتمى آمريكا و اتحاد جماهير شوروى سابق ايفا كرده است.
از ۱۹۷۷ تا ،۱۹۸۰ وى معاون قائم مقام وزارت دفاع ايالات متحده در برنامه هاى منطقه اى بود و در آنجا به اولين ارزيابى عمده منافع و چالش هاى استراتژيك آمريكا در خليج فارس پرداخت و به تشكيل آنچه بعداً فرماندهى مركزى ارتش آمريكا شد، كمك كرد. او سپس در اوايل دهه ۱۹۸۰ به مدت دو سال رئيس برنامه ريزى وزارت امور خارجه آمريكا بود.
آقاى ولفوويتس در سال ۱۹۸۳ معاون وزير امورخارجه آمريكا براى شرق آسيا و اقيانوسيه شد.
زندگينامه رسمى وى خاطر نشان مى كند: «آقاى ولفوويتس به بهبود قابل توجه روابط ايالات متحده با چين و تقويت ائتلاف آمريكا با ژاپن و كره جنوبى كمك كرد. وى همچنين در حمايت از گذار مسالمت آميز فيليپين از ديكتاتورى فرديناند ماركوس به مردم سالارى و همواركردن راه گذار كره جنوبى به مردم سالارى نقش مهمى ايفا كرد.»
اما يك روزنامه نگار به نام تيم شاراك عقيده دارد كه حمايت علنى دولت رونالد ريگان از جمله آقاى ولفوويتس از چوون دوو- وان، ديكتاتور وقت كره جنوبى، مايه دلسردى مخالفان دولت ديكتاتور سابق كره جنوبى شد و »به احساسات ضد آمريكايى مردم كره كه تا به امروز شعله مى كشد، دامن زد.»
سه سال بعد وى به عنوان سفير آمريكا به اندونزى رفت. در زندگينامه رسمى آقاى ولفوويتس در وب سايت پنتاگون آمده است كه وى در اندونزى به دفاع از اصلاحات سياسى پرداخت و دولت جاكارتا را به رعايت حقوق مالكيت معنوى آمريكا ملزم كرد.
فعالان مردم سالارى درچهارمين كشور پرجمعيت جهان و بزرگترين كشور دنياى اسلام خاطرات متفاوتى از آن روزها دارند. بن ترال، مفسر امور اندونزى، مى نويسد: «آقاى ولفوويتس در مقام سفير آمريكا در اندونزى تجسم حمايت خلل ناپذير سياسى، نظامى و ديپلماتيك واشنگتن از حكومت سوهارتو بود.»
از ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ اين ديپلمات سابق در خلال رياست جمهورى جورج بوش پدر معاون سياست گذارى وزارت دفاع آمريكا شد. در آن سالها آقاى ولفوويتس در كانون دولتى قرار داشت كه با چالش طراحى مجدد استراتژى دفاعى اش بعد از پايان جنگ سرد مواجه بود.
تيم سياست گذارى دفاعى وى همچنين نقش مهمى در ايجاد هماهنگى و بازنگرى در استراتژى آمريكا در جنگ خليج فارس ايفا كرد و بر طرحهايى نظارت داشت كه در نهايت بيش از پنجاه ميليارد دلار بصورت حمايت مالى براى عمليات «توفان صحرا» گردآورى كرد و مانع از ورود اسراييل به اين جنگ شد.
شبهاى عربى و رابطه عبرى
آقاى ولفوويتس يكى از معدود نومحافظه كارانى است كه، حداقل در ظاهر، از تشكيل دولت فلسطين حمايت كرده و به رنج فلسطينيان در مبارزه شان با اسراييل اذعان كرده است. از همين رو، در سال ۲۰۰۲ يهوديان در تظاهراتى در پشتيبانى از اسراييل، آقاى ولفوويتس را به تمسخر گرفتند.
دوست دختر آقاى ولفوويتس از حاميان سرسخت اشاعه مردم سالارى در جهان عرب است.
جالب اين است كه دوست دختر آقاى ولفوويتس، شاها على رضا، در تونس به دنيا آمده و در عربستان سعودى پرورش يافته و از حاميان سرسخت اشاعه مردم سالارى در جهان عرب است.
اين فمينيست عرب كه در اداره ارتباطات بانك جهانى به عنوان هماهنگ كننده ارشد امورخاورميانه و شمال آفريقا كار مى كند، تحصيل كرده دانشگاه آكسفورد و شهروند بريتانياست.
هردو آنها از همسران سابقشان جدا شده اند. آقاى ولفوويتس دو دختر و يك پسر دارد و خانم رضا، پسرى ۱۸ ساله. حضوراين زن عرب در زندگى آقاى ولفوويتس مايه شگفتى منتقدانى شده است كه مى گويند آقاى ولفوويتس براى منافع صهيونيستها گام برمى دارد. اما كارشناسان مى گويند كه خانم رضا نقش وزنه تعادل را با خواهر آقاى ولفوويتس بازى مى كند كه با يك اسراييلى ازدواج كرده و در اسراييل زندگى مى كند. منابع خبرى خواهر آقاى ولفوويتس را يك زيست شناس ميانه رو توصيف كرده اند كه قدرى به سياستهاى تندروانه اسراييل علاقه دارد. همين مساله و اصرار آقاى ولفوويتس به سرنگونى رژيم صدام حسين سبب شده است كه منتقدان اصرار بورزند كه وى با حكومتهاى عربى خصومت دارد.