iran-emrooz.net | Fri, 20.02.2009, 22:41
گفتگوی اشپیگل آنلاین با تاریخنگار بریتانیایی فردریک تایلور
شهر درسدن با چه منطقی ویران شد؟
برگردان: علیمحمد طباطبایی
مدتهاست که هرساله هنگامی که سالگرد بمباران شهر درسدن در جنگ دوم جهانی فرامی رسد، بهانه مناسبی برای نئونازیها فراهم میشود که متفقین را به انجام جنایات جنگی متهم سازند. با این وجود تاریخ نگار بریتانیایی فردریک تایلور توضیح میدهد که در پس تصمیم برای این بمباران یک دلیل منطقی روشن نهفته بود.

اشپیگل آن لاین: هرساله هزاران انسان درتظاهراتی به مناسبت سالگرد بمباران شهر درسدن شرکت میکنند، بمباران هوایی که در ۱۳ فوریه ۱۹۴۵ توسط نیروهای متفقین به انجام رسیده بود. هرچند این تنها شهری در آلمان نبود که توسط بمبهای متفقین به شدت ویران گردید. در حقیقت تلفات انسانی در بمباران شهرهامبورگ در ۲۷ جولای ۱۹۴۳ حتی احتمالا بالاتر هم بوده است. اما چگونه است که توجه عموم بیشتر متوجه درسدن میگردد؟
فردریک تایلور: شهر درسدن بدون تردید شهری بسیار زیبا بود، یک مرکز جهانگردی هم در نظر آلمانیها و هم خارجیها و به عنوان مکانی که در آن هنر در میان محیطی که ویژگی آن آثار برجسته معماری بود به شکوفایی رسیده بود. این پیشینه باعث مطرح شدن این افسانه شده بود که این شهر از جهت اهداف نظامی یا صنعتی فاقد اهمیت است. رقم بالای تلفات انسانی علی رغم آن که برآورد فعلی ۲۵ هزارنفر آنقدر زیاد نیست که قبلاً تصور میشد نیز در این مورد نقش دارد. در مورد هامبورگ هرگز تصور بر این نبود که دارای اهمیت نظامی نیست. هرچند در مورد درسدن به طور معقولی این گونه تصور میشد، اگرچه البته دقیقاً این گونه هم نبود.
اشپیگل آن لاین: بسیاری براین ادعا هستند که هدف بمب افکنهای متفقین کشتن انسانهای هرچه بیشتر بود. هرچند اخیراً بررسیهای جدید نشان میدهد که تعداد قربانیهای غیر نظامی که در بمباران درسدن کشته شدهاند کمتر از برآوردهای قبلی است. آیا شما اکنون احساس میکنید که دیدگاه شما در مورد این رویداد مورد تائید قرار گرفته است؟
تایلور: چنین اظهارنظرهایی اغلب بر خاطراتی مبتنی هستند که توسط چارلز پورتال فرمانده و رئیس ستاد نیروی هوایی بریتانیا نوشته شده است. ابتدا او خواهان یک مبنای منطقی تازهای بود که بر تعداد بسیار بالای بمب افکنها مبتنی بود، در واقع چنان تعداد زیادی که نه فقط برای بمبارانهای دقیق بلکه همچنین برای بمباران بدون هدف در شب و در تمامی شهرهای آلمان که جمعیت آنها بالای صدهزار نفر است به کار گرفته شود. تصور پورتال این بود که خسارتهایی که به این ترتیب در آلمان ایجاد میشود و تاثیری که بر مردم غیر نظامی میگذارد میتواند ظرف شش ماه آینده به پیروزی بر آلمان منتهی شود. در یک یاداشت دیگر که یک سال پس از آن نوشته شده است وی همچنان بر این عقیده خود پابرجای بود.
اشپیگل آن لاین: این را بیشتر باید به عنوان نگرشی بی تفاوت نسبت به شرکت در جنگ تلقی کرد.
تایلور: گزارش پورتال این نتیجه گیری را به عنوان واقعیتی بیان میکرد که از تهاجم با چنان تعداد زیاد بمب افکن نتیجه میشد موردی که فقط وقتی مطلوب است که منظور از آن کمک به پیروزی بر آلمان باشد و نباید آن را به عنوان نوعی خشنودی شخصی خودش تلقی کرد. در اینجا باید همچنین اشاره شود که در اواخر ۱۹۴۴ پورتال نظر خود را تغییر داد و بدون آن که موفقیتی داشته باشد تلاش نمود تا فرمانده نیروی هوایی آرتورهاریس معروف به « بمب افکن » را قانع کند که از تهاجمات به شهرهای آلمان کاسته شود. من هنوز هم متقاعد نشده ام که افزایش تلفات غیرنظامیان هدف اصلی آنها بوده بلکه تصور میکنم منظور پیروزی در جنگ از هر طریق لازم بود.
اشپیگل آن لاین: اما یقیناً منظور از حمله هوایی به درسدن چیزی بیشتر بود از آرزوی درهم شکستن روحیه مردم غیر نظامی. درست است؟
تایلور: البته. حمله به درسدن مستقیماً با رفتار در عملیات جنگی در نقاط دیگر مرتبط بود در این مورد با جبهه شرقی. در فوریه ۱۹۴۵ درسدن یک مرکز حمل و نقل و ارتباط اصلی به حساب میآمد که ۱۲۰ مایل با روسهای در حال پیشروی فاصله داشت. هدف از بمبارانها به طور کاملاً حساب شده نابودکردن مرکز شهر بود تا به این ترتیب جابجایی سربازان آلمان و مردم معمولی را غیرممکن سازد.
اشپیگل آن لاین: و در این مورد بسیار هم موثر واقع شد.
تایلور: البته هدفهای دیگری هم برای حمله هوایی وجود داشت. برلین نیز نقطه مهمی از جهت ادامهی مقاومت آلمانیها تلقی میشد و در ۳ فوریه به شدت بمباران شد. حمله هوایی به درسدن و چمنیتس به علت هوای بد به تاخیر افتاد. و در نهایت فقط حمله هوایی به درسدن موفقیت آمیز بود تعداد ۲۵ هزار قربانی یا بلکه بیشتر نشان میدهد که تا چه اندازه وحشتناک بوده است. این عملاً موردی بسیار روشن بود از این که حداکثر نابودی هدف اصلی حمله است. تردیدی وجود ندارد که حضور پناهندگان بسیاری در محاسبات متفقین درنظر گرفته شده بود. در یاداشتی به تاریخ اول فرویه ۱۹۴۵ بخصوص اشاره میشود که موج عظیمی از پناهندگان از میان شهرهای شرق آلمان به عنوان یک «مزیت» عبور میکنند و به شکل تکان دهندهای اضافه میشود که حمله به این شهرها «منجر خواهد شد به وضعیت هرج و مرج در تمامی این ناحیه یا بعضی از بخشهای آن.»
اشپیگل آن لاین: برای نئونازیهای آلمان سالگرد بمباران درسدن تبدیل شده است به یک روز اصلی برای تظاهرات. شما در این مورد چه فکر میکنید؟
تایلور: نئونازیها این سالگرد را به دو طریق مورد استفاده قرار میدهند. اول به عنوان چماق تبلیغاتی آشکار برضد فاتحین جنگ دوم جهانی و نمونهای از رفتار جنایتکارانهی ادعایی متفقین در جنگ بر علیه آلمان. دوم، و آنچه نکته سنجانه تر است، به عنوان ابزاری جهت کاستن از اهمیت نسل کسی یهودیان توسط هیتلر یا همان هولوکاوست. آنها از « هولوکاوست بمبها »ی متفقین بر ضد مردم غیر نظامی شهرهای آلمان سخن میگویند و تعداد کسانی که کشته شدهاند را بالاتر نشان میدهند و البته از طرف دیگر تعداد قربانیان یهودی، کولیها، زندانیان سیاسی، هم جنس گرایان، اقلیتهای دیگر و میلیونها قربانی دیگر هولوکاوست را کمتر از واقعیت نشان میدهند. این مزیت دو سویه تظاهرات سالگرد بمبارانهای درسدن است که برای نئونازیها و همکارانشان بسیار جذاب است. در کنار آنها باید به بسیاری از انسانهای قابل احترام دیگر در درسدن و نقاط دیگر اشاره کرد که خیلیهاشان با افسانههای دوره پس از جنگ بزرگ شدهاند و همچنان به باور به تعداد غلو شده قربانیها و خسارات و به جنایت آمیز بودن عملیات بمباران متفقین ادامه میدهند.
اشپیگل آن لاین: اعداد و ارقام غلو شدهی قربانیها و خسارات همچنان در برابر تحقیقات دانشگاهی مقاومت کرده است. اما افسانه درسدن به عنوان قربانی تهاجم متفقین همچنان باقی مانده است. درسدن واقعاً تا چه اندازه بی گناه بود؟
تایلور: درسدن بدون تردید شهر بسیار زیبایی بود و مرکز هنرها و نمادی از تمامی آنچه اومانیسم دوره قبل از روی کار آمدن نازیها تلقی میشد. البته در عین حال شهری به شدت نازی و مرکز مهم صنعتی بود. صنایع سبک این شهر از کارخانههای تولید ماشین تحریر و سیگارسازی گرفته تا لوازم خانه و شیرینی جات تقریباً همگی پس از ۱۹۳۹ تبدیل به مکانهایی برای تولید لوازم مورد نیاز در جنگ شدند. حدس زده میشود که حدود ۷۰ هزار کارگر این شهر در صنایعی که به طریقی با جنگ ارتباط داشت کار میکردند. مدیریت راه آهن ناحیهای این شهر به طور چشمگیری در همکاری با جبهه شرق دخالت داشت و از این رو در جابجایی زندانیهای مربوط به اردوگاههای کار اجباری. پرسش بنابراین اینگونه نیست که آیا درسدن دارای هدفهای مشروع برای بمباران بوده یا نه، بلکه آیا شیوه و شدت بمباران فوریه ۱۹۴۵ توجیه پذیر است یا خیر.
اشپیگل آن لاین: به عقیده شما توجیه پذیر بوده است؟
تایلور: شخصا باید بگویم که هرچند میتوانم منطق آن را تشریح کنم، اما در این باره تردیدهای جدی دارم. این نمونهی بسیار وحشتناکی است از این که چگونه جنگ اندوختههای اخلاقی حتی کشورهای دموکراتیک را به شدت تحلیل میبرد. یکی از اهالی درسدن به نام گوتس برگاندر که از آن بمبارانها در حالی که ۱۸ سال سن بیشتر نداشت جان به درد برد در بارهی نابودی درسدن مطالب بسیاری نوشته و آن عملیات را در شیوهی بخصوص خودش از بخشایش به عنوان « شدیدتر از آنچه میبایست » توصیف نموده است که یقیناً چنین بوده.
http://www.spiegel.de/international/germany/0,1518,607524,00.html