iran-emrooz.net | Sun, 27.04.2008, 8:25
نگاهی به کتابی در باره امین الحسین مفتی اعظم اورشلیم
هلال ماه و صلیب شکسته
برگردان: علیمحمد طباطبایی
 |
در اواخر قرن نوزدهم فلسطین یکی از بخشهای بسیار کم جمعیت امپراتوری عثمانی بود که در مجموع سکنهی آن به نیم میلیون هم نمیرسید. بیشتر این مردم را اعراب سنی تشکیل میدادند اما گروههای کوچکتری از اعراب مسیحی و حدود ۲۵ هزار یهودی جداییطلب نیز در فلسطین زندگی میکردند. این که درصد جمعیت یهودی از دهه ۱۸۸۰ به طور مستمر افزایش مییافت و بالاخره پس از جنگ جهانی دوم موفق به تشکیل کشور اسرائیل گردید از یک طرف با یهودستیزی در اروپا مرتبط بود و از طرف دیگر با فروپاشی امپراتوری عثمانی و جنایتهای ناسیونال سوسیالیستها در مورد یهودیان. کلاوس میشائیل مالمان و مارتین کووپرز با مدارک و شواهد مستند بسیار نشان میدهند که چگونه یهودیها طی دوره پیش از جنگ دوم و در خود جنگ، در پیامد «نزدیکی میان ناسیونال سوسیالیسم و جهان عرب» در میان دو جبههی بسیار مخاطرهآمیز گرفتار آمدند.
اولین گرایش بزرگ برای مهاجرت قبل از ۱۹۱۴ به کشتار جمعی در روسیه باز میگردد. آن ۷۰ هزار یهودی که به فلسطین آمدند یقیناً مایل بودند که در میهن خود در اروپای شرقی باقی بمانند تا این که در شرایط بسیار دشوار و آب و هوایی ناآشنا و به سرزمینی که خاکی کم بازده داشت مهاجرت کنند. پس از جنگ جهانی اول که قیمومیت فلسطین به بریتانیای کبیر واگذار شد، این کشور خود را با درخواست برای انجام وعدهای روبرو میدید که وزیر امور خارجه بالفور در ۱۹۱۷ داده بود. در بیانیه بالفور دولت بریتانیا خود را علاقمند ایجاد یک کشور ملی برای یهودیان در فلسطین نشان داده بود. این اظهار نظر که به طور مبهم تدوین شده بود توسط صهیونیستهایی که از اواخر قرن نوزدهم به فعالیت میپرداختند برای اهداف خود مورد بهره برداری قرار گرفت. برای آنها مهاجرت یهودیان به فلسطین در درجه اول به عنوان حرکتی برای فرار از آزار و تعقیب یهودستیزان نبود، بلکه آنها در این عمل خود طرحی کلی و اولیه با اهداف سیاسی معین را میدیدند. و این که تئودور هرتسل بانی صهیونیسم هیچ اهمیت و توجهی به جمعیت عرب حاضر در فلسطین نداده بود برای نویسندگان این کتاب ارزش یک اشاره جانبی را داشته است.
در آغاز دهه ۱۹۲۰ با توجه به یهودستیزی بسیار شدید در اوکراین و لهستان، اولین امواج مهاجرت آغاز گشت، که از طرف اعراب با اعمال خشونت انگیزی بر علیه یهودیان پاسخ داده شد. مقامات انگلیسی برای تحت کنترل قرار دادن این وضعیت به سهمیه بندی مهاجرت یهودیان پرداختند. در اوایل دهه ۱۹۳۰ در فلسطین حدود ۱۸۰ هزار یهودی در کنار ۷۷۱ هزار مسلمانی که تمایلی به آنها نداشته و اغلب با خصومت به آنها مینگریستند زندگی میکردند. دیدگاه ستیزه جویانه اکثریت جمعیت عرب به نحوی ایدئولوژیک بر افکار امین الحسینی تاثیر خود را گذارد. بریتانیاییها در ۱۹۲۱ و بدون توجه به درخواست او از اعراب جهت انجام اقدامات خشونت طلبانه بر علیه یهودیان وی را به عنوان مفتی اورشلیم تعین کردند، یعنی در واقع او را به بالاترین مقام یک قاضی اسلامی در فلسطین رسانیدند که میتوانست بالاترین تصمیمات حقوقی را اتخاذ کند. مفتی اعظم نیز کمترین فرصتی را برای رد کردن همزیستی مسالمت آمیز میان اعراب و یهودیها از دست نداد و به این ترتیب امیدهای بسیاری از اعراب و یهودیهای منطقه در نطفه خفه شد. این که چرا عربهایی که آماده همزیستی با یهودیها بودند برای یهودیهایی مانند مارتین بوبر که در جستجوی تفاهمی سازنده به عنوان «شریک گفتگو» بود به جایی نرسید در این کتاب مورد بحث قرار نمیگیرد. نویسندگان این اثر توجه خود را بیشتر معطوف به همزیستی میان ناسیونالیسم عربی، یهودی ستیزی و اسلام گرایی که در افکار امین الحسینی تجسم یافته بود کردهاند. به عقیده نویسندگان این کتاب، به این ترتیب «تواناییهای بالقوه یک دین بزرگ جهانی برای تساهل و مدارا» در خاورمیانه مسدود گردید. در نیمه دههه ۱۹۳۰ تبلیغات اعراب نه فقط بر علیه جمعیت یهودی که همچنین در یک انتفاضه اولیه سمت و سوی خود را متوجه حاکمیت بریتانیا کرد. آنچه مفتی در پی آن بود کمتر از استقلال و آزادی کامل برای هرگونه اقدام بر علیه یهودیان نبود. او در ۱۹۳۶ نام کشوری را برد که میتوانست به آن استناد کند و در نهایت از همان کشور نیز حمایتهای بسیاری به دست آورد. هنگامی که ۶۰ میلیون آلمانی ۶۰۰ هزار یهودی را در میان خود تحمل نمیکردند، چگونه ممکن بود کسی انتظار داشته باشد که اعراب با این ۴۰۰ هزار یهودی کنار آیند، یعنی یهودیانی که تقریباً یک سوم جمعیت کل را تشکیل میدادند.
مدتی بعد بریتانیاییها با قاطعیت درگیر مبارزه با محافل رهبری اعراب ستیزهجو شدند، زیرا «ترور» آنها صرفا متوجه یهودیها نبود. علاوه بر آن بریتانیاییها در نظر داشتند که «تحول به سوی جامعه مدنی» در بخش عربی فلسطین را به شدت متوقف سازند. مفتی که در این میان از قدرت به زیر کشیده شده بود موفق به فرار گردید و از راههای مختلف بالاخره توانست خودش را در اواخر سال ۱۹۴۱ به آلمان برساند. این که چگونه در پیامد گسترش جنگ به یونان و شمال آفریقا در همان اوایل ۱۹۴۱ «پیمان شیطانی» آلمان با نیروهای ضد بریتانیایی و ضد یهود در جهان عرب منعقد گردید، و آنهم در همان حالی که «رایش سوم» که با جنگهای غافلگیرکننده بد عادت شده بود به عربها وعده استقلال میداد، در این کتاب توسط نویسندگان به نحو زنده و گویایی توضیح داده شده است. همین طور نقشههای آلمان برای گسترش تعقیب یهودیها در بخش شرقی منطقه مدیترانه. هنگامی که در ۱۹۴۱ هیتلر امین الحسینی را به حضور پذیرفت ملاقات آنها به اظهار همدلیهای کلی هیتلر برای اعراب و درخواست آنها برای استقلال محدود ماند. بینتیجه ماندن قیام در عراق که حتی با کمک و حمایت نیروی هوایی آلمان به جایی نرسید از خاطر هیتلر نرفته بود. او تلویحاً به طرف مقابل خود فهماند که هدف او «نابودی یهودیانی است که در جهان عرب و تحت حفاظت قدرت بریتانیا هنوز زندگی میکنند».
این که سخنان رد و بدل شده در آن ملاقات صرفاً به نیتهای خشک و خالی محدود نماند را پیشروی مارشال رومل به مصر در ۱۹۴۲ نشان داد، عملیاتی که با اقدامات تبلیغاتی ضد بریتانیایی و یهودستیزانهی پرهزینه و همینطور با اعزام گروههای ویژهی اس اس به منطقه همراه گردید. وظیفه آنها قتل عام برنامهریزی شدهی یهودیها در فلسطین و بخشهای دیگر خاورمیانه بود. در این کتاب رهبران گروههای ضربت همانقدر به دقت و موشکافانه مورد بررسی قرار میگیرند که موفقیتهای شغلی تک به تک افراد اس اس پس از پایان جنگ در جمهوری فدرال آلمان و در آمریکای جنوبی. البته فصلهای مربوط به عملیات گازانبری که همزمان از طریق قفقاز و مصر میبایست پیشروی به خاورمیانه را ادامه داده و به فتح کانال سوئز ختم شود تا به این ترتیب آلمانها بتوانند به موقعیت کلیدی استراتژیک در منطقه دست یابند مطالب جدیدی در برندارند. پس از آن که نتیجه این عملیات شکست در منطقه العلمین در ۱۰۰ کیلومتری غرب اسکندریه از آب درآمد و بقیه نیروهای رومل در پائیز ۱۹۴۲ به اروپا بازگشتند نیروهای اس اس توجه خود را متوجه تونس کردند که به عنوان پل ارتباطی هدایت جنگ توسط آلمان و ایتالیا تا ماه می ۱۹۴۳ همچنان در تسلط آنها باقی ماند. هم زمان یهودیها نیز در فلسطین به تشکل و سازماندهی نیروهایی برای دفاع از خود پرداختند و مفتی از خاک آلمان، ناسیونالیسم عربی را رهبری میکرد و با سخنانش واحدیهای اس اس تشکیل شده از اعراب مسلمان را دلگرم نگاه میداشت. الحسینی تنفری را که از یهودیها داشت حتی پس از ۱۹۴۵ همچنان حفظ نمود. هنگامی که او در ۱۹۷۴ در بیروت از جهان رفت و در حالی که قبل از آن با حمایتهایی که کرده بود باعث بالا آمدن و مطرح شدن یاسر عرفات گردید جمعیت زیادی مراسم باشکوهی برای او ترتیب داده و آن را به یک تظاهرات یهودستیزانه تبدیل کردند.
برای اطلاعات بیشتر به این نشانیها مراجعه کنید: