iran-emrooz.net | Mon, 21.04.2008, 15:20
نگاهی به کتاب «استپهای آرام» نوشته محمد شیخاحمدف
امیر طاهری / برگردان: علیمحمد طباطبایی
 |
طی جنگ داخلی روسیه (۲۱ـ ۱۹۱۸) برای لنین که اکنون توانسته بود بر پتروگراد و مسکو سلطه خود را اعمال کند بالاخره فرصتی دست داد تا به موضوعی رسیدگی کند که او آن را « مسئلهی اقوام بومی » در نواحی دوردست امپراتوری از هم فروپاشیده تزاری مینامید. رهبر نظام بولشویکی شخصا این نواحی را ندیده بود و در باره مردمی که در آنجا زندگی میکردند چیزی نمیدانست و دراصل هیچگونه ارتباطی با آنچه در واقع یک جهان کاملاً متفاوت بود نداشت.
لنین همچون همیشه در جستجوی فرمولهای ساده برای تبیین شرایط پیچیده بود و برای بررسی عمیق چنین مسائلی صبر و شکیبایی کافی نداشت. به این ترتیب او یک ساعت از وقت خود را صرف تصمیم برای چاره جویی ملل ترک مسلمان کرد که در استپهای جنوب روسیه و سرتاسر آسیای میانه زندگی میکردند. در پایان آن یک ساعت او به این نتیجهگیری رسید که ملل مورد بحث تحت ستم «فئودالیسم» قرار داشته و باید به کمک بولشویکها از این وضعیت مصیبت بار نجات یابند و به هر ترتیبی به جهان مدرن آورده شوند.
آن دیدگاه سادهنگرانه به طرزی بدیع موردتوجه بعضی از روشنفکران مسلمان قرار گرفت که طی دوره تحصیل خود در مسکو و پتروگراد با مارکسیسم آشنا شده بودند. صدرالدین آئینی تاجیک، احمد دانش ازبک و عبدلرئوف قرهقالپاک انقلاب اکتبر را به عنوان سپیده دم آزادی و پیشرفت مسلمانان در سراسر آسیا و استپهای قزاق خوشامد گفتند. هرچند در اصل یک واقعیت دیگر به بولشویکها اجازه نمیداد که نقش ناجی را بازی کنند. اکثریت قاطع قزاقها، قرقیزها، ازبکها و دیگر ملل ترک به اضافه فارسی زبانان تاجیک و سارت عمیقاً به باورها و فرهنگ سنتی خود وفادار بودند. آنها علاقهای به تغییر نداشتند، حتی اگر منظور از آن یک زندگی مادی بهتر برای آنها بود. اکنون که یوغ تزاری برداشته شده بود آنها میخواستند که برای ترتیب دادن جامعهی خود در مطابقت با ارزشها و آرمانهایشان آزادی کامل داشته باشند.
البته لنین با هیچکدام از آنها موافق نبود. انقلاب بولشویکی او یک پیام مسیحیایی برای تمامی انسانها در بر داشت. طلیعه سرخ میبایست در تمامی بخشهای جهان گسترش یابد، رویدادی که ابتدا در نواحی زیر سلطه تزار سرنگون شده آغاز گشته بود. به این ترتیب یک نزاع خونین اجتناب ناپذیر مینمود.
محمد شیخ احمدف داستان همین نزاع را در کتاب عجیب خود تعریف میکند و با وجود لحن خشک و بیطرفانهاش یا شاید فقط به همین خاطر، میتواند به سهولت بر احساسات خواننده تاثیر بسیار بگذارد. کتاب شیخ احمدف یک رساله ضد شوروی دیگر نیست که زمان این گونه رسالهها دیگر به سر آمده است. در واقع ما میدانیم که او خودش سالهای طولانی به عنوان مدافع مصمم و وفادار اتحاد شوروی فعالیت داشت و در جنگ جهانی دوم پس از تهاجم نازیها به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قهرمانانه جنگیده بود. او در پی محکوم کردن کمونیستها که مسئولیت اولین مورد بزرگ از تصفیه قومی ثبت شده در قرن بیستم را به عهده داشتند هم نیست. او دورهای غمانگیز را به یاد میآورد که زمینه هویتش به عنوان یک قزاق و یک شهروند روسیه را شکل بخشیده است.
همین که قزاقها دست به شورش بر علیه رژیم تازهی شوروی زدند، لنین میخائیل فرونزه را که بعداً به مقام ژنرالی رسید به آسیای میانه فرستاد تا مخالفتهای بوجود آمده را آرام کند و هنگامی که روشن گردید که قزاقها حاضر به پذیرش استدلالهای مبتنی برماتریالیسم دیالکتیک نیستند، لنین به این نتیجهگیری رسید که اعمال چنگیزخان آنقدرها هم اشتباه نبوده است. او پیامی برای فرونزه مخابره کرد که میگفت: «دامهایشان را ضبط کن، مردانشان را بکش و زنان و کودکان آنها را به آن سوی مرزها بفرست!».
به این ترتیب استپ آرام تبدیل به یک گورستان عظیم شد که هزاران کیلومتر وسعت داشت از دریای خزر در غرب گرفته تا دریاچه بایکال در شرق. صدها هزار از مردان قزاق که تازه به سن نبرد رسیده بودند با سلاحهای مدرنی که بولشویکها دراختیار داشتند قتل عام شدند. بیش از یک سوم جمعیت که بیشتر آنها از کودکان، زنان و افراد سالخورده تشکیل میشد به چین، افغانستان و ایران رانده شدند. برای مدتی به نظر میرسید که ملت قزاق در مسیر محو کامل به جلو میرود.
روایت شیخ احمدف چیزی بیشتر از داستان یک تراژدی غمانگیز را که در یکی از دورترین بخشهای جهان اتفاق افتاده است برای ما تعریف میکند، رویدادی که مدتها پیش به دست فراموشی سپرده شده و کمتر کسی یادی از آن میکند. این روایت خواننده را با یک فرهنگ، یک شیوه زندگی و درواقع با یک تمدن که بیش از دو قرن از سلطه اروپا و از جمله هفتاد سال حکومت کمونیستی نتوانست آن را تابود کند آشنا میسازد.
کتاب «استپ آرام» بیشتر ادبیات آسیای میانه را که طی عصر کمونیستی نوشته شده در جای اصلی که باید باشد قرار میدهد. در اینجا دیگر نشانهای از آن فولکورهای ساختگی که توسط رماننویسهایی مانند چنگیز آیتاموف قرقیز بر سر زبانها افتاد دیده نمیشود و اثری از خوشبینیهای خیالبافانه که توسط شاعر تاجیک شوروی عبدالقاسم لاهوتی ادعا شده بود وجود ندارد.
کسانی که فیلمهای شوروی را که در آسیانه میانه طی دوره استالین برداشته شده بود به خاطر میآورند از خواندن کتاب «استپ آرام» شوکه میشوند. در این کتاب ردی از کشاورزان شادمان قزاق که در زمان برداشت محصول دورهم جمع شده و میرقصند، آکوردئون مینوازند و اشعاری درمدح «پدرمردم» میخوانند دیده نمیشود. به جای آن صدایی در پس زمینه شنیده میشود، صدایی حاکی از ناامیدی و از خشمی زیر لب، گویی که شخصی در باره یک تراژدی که هرگز به فراموشی سپرده نخواهد شد نوحه سرایی میکند.
کتاب شیخ احمدف که ترکیبی از داستان سرایی، تاریخ و گزارشنویسی است کتابی خوب و خواندنی برای هر سطحی از سلیقه است. اما این اثر میتواند برای کسانی جالبتوجهتر باشد که مایل هستند اطلاعات بیشتری از تجربه پرفرازونشیب قزاقستان و جمهوریهای آسیانه میانه از زمان متلاشی شدن امپراتوری شوروی به این سو کسب کنند. بیشترآنها و از جمله مردم قزاقستان برای بازگشت به دورهای که قبل از الحاق به روسیه تزاری واقع شده است تلاش نمودهاند. سعی آنها بر این بود که وانمود کنند دوقرن گذشته اصلاً روی نداده است و این که با بازگشت مسیر انحرافی روسیه شوروی به جای قبلی خود آن تاریخی که آنها میشناسند میتواند دوباره به مسیر اصلی خود بازگردد.
و این یقینا میتواند یکی از علل اصلی بحرانی باشد که جمهوریهای مستقلی که به تازگی تاسیس شدهاند در این ۱۵ سال گذشته از سرگذرانیدهاند. آنها با تجربه تلخ خود پی بردهاند که گذشته را نمیتوان زنده کرد و این که نمیتوان آرزو کرد که دو قرن از ارتباط مستقیم با روسیه و از طریق آن با اروپا و جهان مدرن را به نام سنتهای قبیلگی وارزشهای اجدادی به فراموشی سپرد. برای قزاقها و دیگر ملل مسلمان آسیای میانه بسیار مفیدتر خواهد بود که با گذشته روسیه و شوروی در شیوهای واقع گرایانه روبرو شوند به طوری که بتوانند به این تصمیم برسند که چه چیزی ارزش ادامه دادن دارد و کدام چیزها را باید به دور انداخت. « استپ آرام » یکی از معدود کتابهایی است که در سالهای اخیر برای انجام چنین خودکاوی مهمی تلاش میکند.