iran-emrooz.net | Wed, 16.04.2008, 7:28
تراژدی یا نسل کشی؟
اولریش ام. اشمید / برگردان: علیمحمد طباطبایی
چگونه روسیه و اوکراین در قضاوت قحطی بزرگ سال ۱۹۳۲ اختلاف نظر دارند
در میان جنایتهای استالین قحطی بزرگ دهه ۳۰ یکی از بدترین آنها بود. در نتیجه اشتراکی کردن بلاواسطه کشاورزی که با حداکثر خشونت و فشار حکومت به انجام رسید، طی سالهای ۱۹۳۲ و ۱۹۳۳ میلیونها انسان جان خود را از دست دادند. هرچند بیشتر این قربانیها مربوط به ناحیه اوکراین بودند، خوشبختانه این قحطی بزرگ که در اوکراین به آن اصطلاحاً Holodomor میگویند به هیچ وجه در اعماق تاریخ مدفون نشده است. در نوامبر ۲۰۰۶ رئیس جمهور اوکراین یوشچنکو این واقعه را به طور رسمی به عنوان یک نسلکشی نسبت به مردم اوکراین خواند و سپس بسیاری از پارلمانهای کشورهای اروپایی و آمریکا نیز از این قضاوت رسمی پیروی کرده و آن را نسلکشی نسبت به مردم اوکراین نامیدند.
هنگامی که سولژنیتسین به خشم میآید
در روسیه اما با چنین دیدگاهی موافقتی دیده نمیشود. اخیراً دومای روسیه در باره Holodomor بیانیهای را قرائت نمود که با سخنان تندی برداشت اوکراین از این واقعه را رد میکرد: «این تراژدی نه دارای ویژگیهای شناخته شده و جهانی از یک نسلکشی است و نه میتواند اصلاً چنین چیزی باشد». حتی الکساندر سولژنیتسین در روزنامهی ایزوستیا نیز به سخن آمد. او موضع اوکراین را به عنوان برداشت جدیدی از «تحریف شیطانی و فتنه آفرین بلشویستی» که به کمک آن تخم نفاق میان «اقوام خویشاوند» کاشته میشود، دانست. برنده جایزه نوبل اظهار عقیده کرده بود که در سال ۱۹۲۱ نیز یک قحطی بزرگ در روسیه شوروی حاکم بود و به همین دلیل نمیتوان از یک اقدام آگاهانه برای نابودی مردم اوکراین سخن گفت. سولژنیتسین مدتها است که برای اتحاد مجدد ملتهای «برادر» اسلاو، روسیه، روسیه سفید و اوکراین فعالیت میکند. او در رساله آخرالزمانی خود با عنوان «روسیه در ورطه» در سال ۱۹۹۸ فصلی را در باره تاریخ اوکراین گشوده است که در برخورد با ملیتگرایی اوکراینی موضعی بسیار منتقدانه دارد. این که یک رویکرد انتقادآمیز در برابر کشور شوروی ابداً متضمن یک استنباط فزاینده برای گرایشات استقلالطلبانه اوکرائینی نباشد را اغلب میتوان در روسیه مشاهده کرد و چیز عجیبی نیست. در ۱۹۹۴ نیز ژوزف برودسکی چکامهای تمسخرآمیز با عنوان «در باره استقلال اوکراین» نوشته بود که در بند پایانی آن با لحنی موذیانه شعرای ملی روسی و اوکراینی در برابر هم قرار میگیرند: «در بستر مرگ و در حالی که به رختخواب خود چنگ زدهاید بیتهای پوشکین را نفس نفس زنان میخوانید و نه آن مزخرفات شاعر ملی اوکراین شوتشنکو را».
تفسیر مورد اختلاف
این پرسش که هدف از انجام Holodomor آیا به راستی نابودی ملت اوکراین بوده است در تحقیقات انجام یافته در غرب هنوز هم مستلهی لاینحلی باقی مانده. برداشتی که اوکراینیها از این واقعه دارند میتواند تحت تاثیر رویدادهایی قرار گرفته باشد که طی آنها استالین بسیاری از نخبگان فکری اوکراین و از جمله اعضای پارلمان آنها را به قتل رساند. این کاملاً صحیح است که در آن قحطی بزرگ مناطقی از بخشهای غیراوکراینی مانند ولگا و قزاقستان نیز دچار آن شده بودند. اما واقعیت باید جایی میان این دو دیدگاه قرار داشته باشد: استالین در نظر داشت که با اشتراکی کردن اجباری کشاورزی، زارعین را هرچه زودتر به کلخوزها بکشاند. درخواست برای گرفتن غلات کشاورزان چنان سرسختانه بود که بازرسها حتی آنچه را که به عنوان بذر سال آینده کنار گذاشته شده بود به زور میگرفتند.
در حالی که اوکراین همیشه به عنوان انبار غله آن امپراتوری مطرح بود، قحطی به ویژه نواحی جنوب روسیه را با شدت بیشتری مورد تاثر خود قرار داد. این که با تجدید سازمان کشاورزی بر ناسیونالیسم اوکراینی نیز ضربه مهلکی وارد آمد برای دیکتاتور شوروی چندان هم رویدادی بدموقع نبود. در آینده نیز محتمل به نظر نمیرسد بتوان نظریه نسل کشی را با اسناد تاریخی به اثبات رساند و سرانجام این که کمونیستهای اصلاح ناپذیری که در آن رای گیری دوما شرکت نکردند و آنهم با این ادعا که علت قحطی بزرگ آن دوره شرایط جوی بوده است نیز کاملاً در اشتباه بودند.