iran-emrooz.net | Fri, 11.04.2008, 8:53
کارنامهی ۵ ساله جنگ عراق
شهلا صمصامی
جمعه ۲۳ فرودین ۱۳۸۷ - ۱۱ آوریل ۲۰۰۸
در آستانهی ششمین سال حمله، اشغال نظامی و جنگ عراق، آمریکا بیش از هر زمان در گرداب این جنگ فرو رفته و نه راه پیش دارد و نه راه پس.
نقشهی اصلی این بود که کاری را که بوش پدر ناتمام گذاشته بود، یعنی رفتن به بغداد و برکناری صدام حسین، به دست بوش پسر به انجام برسد. تصور بر این بود که ارتش نیرومند آمریکا، صدام را در زمان کوتاهی شکست داده جای پای محکمی در عراق باز کرده و زمام امور را بدست عراقیها میسپارد. در اول می۲۰۰۳ دو ماه پس از جنگ هم در یک صحنهی تاریخی، پرزیدنت بوش روی ناوگان نیروی دریایی ایستاد و بالای سرش این شعار معروف دیده شد. «مأموریت به انجام رسید» (Mission Accomplished).
شکست صدام سادهترین بخش این جنگ بود. آنچه که تئوریسینها و نقشه سازان جنگ عراق به آن فکر نکرده بودند این بود که چه نیرویی پس از صدام در عراق به قدرت میرسد. تصور کوتاه بینانه این بود که مردم عراق دست سربازان آمریکایی را میبوسند و از اینکه آنها را از زندان یک دیکتاتور بی رحم رها ساختهاند، گل به پایشان میریزند و با یک انتخابات، دموکراسی به عراق خواهد آمد. شاید تصور این بود که مردم عراق با سپاسگزاری از نیروی آزادی بخش خود دست دوستی به سوی آمریکا و ارتش آن دراز خواهند کرد. ولی این تصورها توهمی بیش نبود. دیکتاتوری اقلیت یعنی حکومت سنی بر شیعه و کرد تبدیل به دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت گردید. آمریکا هرگز دشمنی عمیق بین شیعه و سنی را در محاسبات خود نیاورده بود. برکناری صدام و از هم پاشیدگی ارتش عراق، به گروههای «ملیشیا »چه شیعه و چه سنی و حتا القاعده که تا آنزمان به عراق راه نیافته بود، اجازه داد به سرعت رشد کرده و تبدیل به نیروهای قدرتمندی در عراق شوند. مقتدا صدر که فرمانروای منطقهی فقیر نشین و متعصب جنوب بغداد، معروف به «صدر سیتی» بود، ارتش مهدی را بوجود آورد. حکیم با کمکهای مالی و نظامی دولت ایران «ملیشیای بدر» را تشکیل داد.
در ابتدا جنگ بین شیعه و سنی بود و امروز جنگ به شیعه علیه شیعه گسترش یافته است. در آغاز ششمین سالگرد جنگ عراق، اقتصاد آمریکا متزلزل و دست یافتن به هر نوع راه حلی در عراق از همیشه مشکلتر به نظر میرسد.
جنگ سه تریلیون دلاری
شواهد زیادی در دست است که رکود اقتصادی در آمریکا، پائین رفتن ارزش دلار و بالا رفتن قیمت نفت با جنگ عراق ارتباط پیدا میکند.
در این زمینه اخیراً دو کتاب مهم به چاپ رسیده است. کتابی به نام «جنگ سه تریلیون دلاری» (The Three Trillion Dollar War) که توسط یک برنده جایزه نوبل در اقتصاد به نام «جوزف اِی استیگلیتز» (Joseph E. Stiglitz) و یک پروفسور دانشگاههاروارد به نام «لیندا جی بیلمس» (Linda J. Bilmes) نوشته شده است.
این دو نویسنده با مدارک و شواهد زیادی نشان دادهاند که چگونه جنگ و اشغال عراق از نظر نیروی انسانی و مالی برای آمریکا بهای بسیار سنگینی داشته و تا نسلها اثرات آن باقی خواهد بود.
کتاب دیگری که توسط خبرنگار ویژه روزنامه «گاردین» به چاپ رسیده است «شکست» (Defeat) نام دارد. این نویسنده که خود بارها برای تهیهی گزارشات به عراق رفته و در آنجا زندگی کرده، معتقد است که این اشغال نظامی از ابتدا اشتباه بود. نویسندگان این دو کتاب عمیقاً منطقی را که بر اساس آن آمریکا به جنگ رفت مورد انتقاد قرار داده و نحوه عملیات را نابخردانه میدانند.
در کتاب «جنگ سه تریلیون دلاری»، نویسندگان پولهای هنگفتی را که در زمینههای گوناگون خرج شده دنبال کرده و برای اولین بار یک صورتحساب کامل از جنگ و اینکه این بودجهی سنگین از چه راههایی تأمین شده است اطلاعات دقیقی در اختیار خواننده گذاشتهاند. این کتاب میتواند مالیات دهندگان آمریکایی را از خواب بیدار کرده و آنها را متوجه کند که چگونه ۱۲ بیلیون در ماه که در خارج از مرزهای این کشور خرج میشود، ارتباط مستقیم با وضع وخیم اقتصادی در درون مرزها دارد. این کتاب جنگ عراق را با جنگهای قبلی آمریکا مقایسه کرده نتیجه میگیرد که مخارج جنگ عراق تا کنون بدون در نظر گرفتن مخارج مجروحین جنگی که برای سالها ادامه خواهد یافت، بیش از مبلغی است که آمریکا در جنگ ۱۲ سالهی ویتنام خرج کرد. همچنین دو برابر مخارج جنگ کره است. مخارج تخمین زده در این کتاب برای تا پایان سال ۲۰۰۸ است. این جنگ یک تریلیون دلار به قروض ملی آمریکا افزوده است.
قیمت نفت در فوریه ۲۰۰۳ قبل از حملهی به عراق بشکهای ۳۵ دلار بود. امروز به بشکهای ۱۱۰ دلار رسیده و در حال افزایش است. در این کتاب به مشکل بسیار مهم مجروحین جنگی اشاره میشود. در طول ۵ سال گذشته که صدها هزار سرباز و پرسنل به عراق رفت و آمد کردهاند امروزه در حدود ۴۰۰ هزار نفر از این افراد به دلایل گوناگون قادر به کار و ادامه زندگی نیستند و تقاضای آنها برای کمک از طرف دولت آمریکا بی جواب مانده است.
هزاران سربازی که در عراق و افغانستان خدمت کردهاند به دلایل جراحات جسمی و یا صدمات روحی برای همه عمر نیاز به کمک دارند و نسلهای آینده باید مخارج این سربازان از جنگ برگشته را به پردازند.
در حال حاضر ۲۵۰ هزار نیرویی که پس از چند دوره خدمت در بخشهای گوناگون ارتش به جهت فشارهای روحی، از دست دادن شنوایی، دردهای عضلانی و مشکلاتی نظیر آن نمیتوانند کار کنند نیاز به کمکهای مالی، پزشکی و روانپزشکی دارند و بودجه کافی برای آنها وجود ندارد. این در حالی است که هنوز مأموران امنیتی خصوصی مانند کمپانی «بلَک واتر» و «هالیبرتون» دستمزدهای غیر قابل تصوری در عراق دریافت میکنند.
کتاب «جنگ سه تریلیون دلاری» حقایق تلخی را فاش میکند. برای مثال با اشاره به بی سرو سامانی جنگ عراق توضیح میدهد که بسیاری از زخمیهای از جنگ برگشته، صورتحسابهای وسائلی را که در جنگ در اختیار داشتهاند دریافت کردهاند، وسائلی مانند دوربینهای ویژه، لباسهای جنگی که پس از مجروح شدن در محل حادثه بجا گذاشته شده است.
در جواب این سئوال که این بودجهی سنگین از کجا تأمین میشود، کتاب «جنگ سه تریلیون دلاری» میگوید از دو منبع: یکی قرض از کشورها و سازمانهای مالی با بهرههای سنگین. چهل درصد از قروض آمریکا به چین است و همچنین برخی کشورهای عربی و ثروتمند در حوزه خلیج فارس. منبع دوم خزانهی خالی آمریکاست که با چاپ دلار قروض ملی آمریکا را به ۹ تریلیون دلار رسانیده است.
در نهایت جنگ عراق و رکود اقتصادی آمریکا در بازار جهانی نیز مؤثر بوده و به ویژه بالا رفتن هزینه انرژی میتواند در زندگی یکایک مردم آمریکا و سایر نقاط دنیا تأثیر منفی داشته باشد.
نویسندگان کتاب «جنگ سه تریلیون دلاری» نتیجه گیری میکنند که از نظر سیاسی نیز این جنگ با شکست مواجه شده است. آنها میگویند: «عراق به سراشیبی یک جنگ خانمانسوز میرود، که در فساد و رشوه خواری تنها بالاتر از سومالیا میتواند باشد». در مورد آوردن دموکراسی به خاور میانه، نویسندگان این کتاب معتقدند که «حتا هدف برقراری ثبات در عراق غیر قابل دسترسی به نظر میرسد».
نویسندهی کتاب «شکست» معتقد است که «روزی که بوش تصمیم به اشغال نظامی گرفت آن روز، شکست را تضمین کرد».
این نویسنده همچنین میگوید «تکبر موجب شد که اشغال گران تماسی با مردم عادی نداشته باشند در حالی که ترس به کشتار و نابودی مردم بی گناه انجامید».
مالکی «توماس حفرسون» نیست!
در این چند هفته اخیر در حالی که برخوردهای خونینی بین «ارتش مهدی» به رهبری مقتدا الصدر و نیروی انتظامی عراق و ارتش آمریکا در گرفته است، کنگرهی آمریکا نیز سرنوشت عراق و نقش آمریکا را در این کشور بار دیگر مورد بحث و گفتگو قرار داده است. ژنرالهای بازنشسته ارتش، کارشناسان خاورمیانه و همچنین ژنرال «پترائوس» فرمانده قوای آمریکایی و «کراکر» سفیر آمریکا در عراق در مقابل کنگره حاضر شده و به سئوالات سناتورها پاسخ گفتند.
ژنرال «مک کفری» (Mc Caffrey) که در عراق نیز خدمت کرده و هم اکنون بازنشسته است نظریات جالبی ارائه داد. او گفت: «واقعیت در عراق قدرت نظامی و «ملیشیا» است. حکومت فعلی کاری نمیتواند بکند و در نهایت شاید یک ژنرال دو ستاره بتواند در عراق سر کار بیاید و امنیت را در کشور بوجود آورد. چیزی که برای مردم عراق اهمیت زیادی دارد».
سناتور دموکرات «منندز» (Menandez) که از این تئوری بسیار متعجب شده بود گفت: «اگر عراق در نهایت به دست یک ژنرال دو ستاره بیافتد، این جنگ با سه تریلیون دلار مخارج، کشته شدن و مجروح شدن هزاران آمریکایی هیچ ارزشی نداشته است. این یعنی بازگشت دیکتاتوری به عراق».
ژنرال «مک کفری» در پاسخ گفت: «سناتور، این یک واقعیت است. ما باید به پذیریم که «مالکی»، «توماس جفرسون» عراق نیست. دولت پرزیدنت بوش فعلاً میخواهد فقط زمان بخرد و کار مهمی در عراق نخواهد کرد و این مشکل را به رئیس جمهور بعدی میسپارد. ولی در عراق راه حل نظامی وجود ندارد و در کوتاه مدت راه حل سیاسی نیز کار برد نخواهد داشت».
ژنرال «مک کفری» ادامه داد: «مردم از پلیس و نیروی نظامی عراقی که قرار است آنها را محافظت کند میترسند. جوانان عراقی هم بدست «ملیشیا» و هم بدست مأموران امنیتی کشته میشوند. در این میان نیروی نظامی آمریکا نیز بخشی از این مشکل است. مردم عراق نیاز به ایجادیک سیستم اقتصادی دارند و آنها کار، شغل و درآمد میخواهند».
سناتور «منندز» در انتقاد از سیاستهای فعلی در عراق گفت: «این جنگ، آینده اقتصادی و امنیتی آمریکا را بخطر انداخته است. آیا ما باید در کنار نشسته و بگذاریم دولت پرزیدنت بوش هر چه میخواهد انجام دهد. من در مسافرتهایم به کشورهای خاور میانه دیدم که چگونه رهبران مصر و عربستان و اردن نگران آینده منطقه هستند. صحبت از جنگ داخلی در عراق است، ولی بودن یا نبودن ما در عراق میتواند به جنگ داخلی بیانجامد. «صدر» میخواهد آیت الله بعدی عراق شود. ما باید بتوانیم کاری انجام دهیم».
ژنرال «اودم» (William Odom) که از مخالفان جنگ بوده است گفت: «کنگره آمریکا قدرت دارد که پول جنگ را قطع کند. پیام از کنگرهی آمریکا از هر دو حزب باید این باشد که زمان خروج است».
در گزارشی که ژنرال «پتریئس»فرمانده قوای آمریکا به کنگره داد، درست خلاف این نظر بود. پیشنهاد وی این است که نیروی نظامی آمریکا در عراق تا جولای به ۱۴۰ هزار تقلیل یابد و سپس ۴۵ روز صبر کنند تا بتوانند برای قدمهای بعدی با توجه به شرایط عراق در آن زمان تصمیم گیری شود. این تعداد حتا بیش از نیرویی است که ۵ سال پیش آمریکا وارد عراق شد.
دلایلی را که «پترائوس» و «کراکر» به کنگره ارائه دادند که چرا آمریکا باید با ۱۴۰ هزار نیرو در عراق باقی بماند، این بود: جلوگیری از بازگشت و رشد القاعده در عراق و مقابله با ایران که در امور داخلی عراق دخالت نکند.
«کراکر» سفیر آمریکا در عراق با پافشاری سناتور «بایدن» بالاخره اقرار کرد که قرار است معاهدهای بین دولت عراق و آمریکا امضاء شود که اجازهی داشتن یک پایگاه دائمی نظیر آنچه در ژاپن، آلمان و کره جنوبی وجود دارد در عراق بوجود بیاید و برای این کار نیازی به اجازه کنگره نیست. سناتور «کاردین» در جواب گفت سفارت آمریکا در عراق بهتر است بدون اطلاع و اجازه کنگره چنین معاهدهای را امضاء نکند.
پنج سال پس از جنگ و اشغال نظامی عراق، در حالی که برخوردهای شدیدی بین «ملیشیا»های شیعه آغاز شده است و همزمان با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، به نظر میرسد به دلایلی که برای هیچ انسان منطقی قابل قبول نیست کشتار، خرابی، آوارگی و درد و رنج برای سالها ادامه خواهد داشت.
به قول یکی از مفسرین سیاسی، ژنرال چهار ستاره آمریکا «پترائوس»، که با مدالها و تزیینات روی یونیفورمش در مقابل کنگره نشسته بود برق ستارههای روی شانهاش چشم را میزد. ولی پیامش این که با بیلیونها دلار پول و قیمت بسیار زیاد جان انسانها، جنگی را میرانند که هرگز برندهای نخواهد داشت.
پرزیدنت بوش با تجلیل از خدمات ارتش امریکا و ژنرال «پترائوس» اعلام کرد که بودجه جنگ که ۱۰۸ بیلیون دلار در سال است باید تصویب شود، زیرا دو تهدید بزرگ در این قرن برای امریکا وجود دارد که یکی القاعده و دیگری ایران است. بیرون آمدن از عراق پیروزی القاعده و موفقیت ایران در گسترش نفوذش در منطقه است و در نهایت حمله مجدد تروریسم در داخل خاک امریکا.
پنج سال پس از جنگ، رئیس جمهور امریکا همان منطق قبلی را برای ادامه جنگ به کار میبرد و کنگره امریکا نیز در نهایت بودجه سنگین جنگ را تصویب خواهد کرد.