شنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - Saturday 26 April 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 07.03.2008, 18:49

فرهنگ خشونت


شهلا صمصامی


خشونت در آمریکا و نگرانی از آن به حد تازه‌ای رسیده است. برای شناخت بیشتر این عامل خطرناک، از فیلم‌های سینمایی شروع می‌کنیم.

جوایز اسکار امسال به فیلم‌هایی داده شد که در خشونت، قتل و خونریزی در تاریخ این جوایز بی‌سابقه بود. زمانی بود که فیلم‌های خشن هرگز برای جوایز اسکار در نظر گرفته نمی‌شدند. در سال ۲۰۰۶ برای نخستین بار دو فیلم بسیار خشن، جوایز اسکار را بخود اختصاص دادند. فیلم «سانحه یا برخورد» Crash و «از دست رفته» Departed. ولی ۲۰۰۷ اوج فیلم‌های خشن و خون آلود بود. «هیــچ جــــایی بــرای مـــردان پیر» No Country for Old Men سه جایزه مهم اسکار از جمله بهترین فیلم سـال را گـــرفت. فیلـــــم «خون خواهـــد بــــــود» There Will Be Blood، «مایکل کلی تون» Mechael Clyton نیز برنده‌ی جوایز دیگری شدند. ولی شمار فیلم‌های خشن و تاریک بیشتر بود. گانگستر آمریکایی، «ایسترن پرامیس» و بسیاری دیگر.

سئوالی که مطرح می‌شود اینست که چرا خشونت در فیلم‌های آمریکایی بحد تازه‌ای رسیده است. چرا این اندازه فیلم‌ها خشن ساخته می‌شود و چرا‌ هالیوود به این فیلم‌ها جایزه بهترین‌ها را می‌دهد. نویسنده و کارگردان فیلم «مایکل کلی تون» که در مورد فعالیت‌های «سیا» ساخته شده است می‌گوید: شاید آنچه ما در فیلم‌ها می‌بینیم یک نگاه شبه محاکمه‌ای به آنچه باشد که در حوادث تاریک، مرموز و روح فرسای ۸ سال گذشته شاهد آن بوده‌ایم. این فیلم‌ها بنوعی می‌پرسند: چه شد، واقعاً چه اتفاقاتی افتاد؟».

سئوال دیگری که مطرح می‌شود اینست که آیا این تأثیر فرهنگ خشن است که موجب ساختن این فیلم‌ها می‌شود و یا سیاست‌های خشن که جامعه را به سوی خشونت سوق می‌دهد. پاسخ را شاید بتوان از نگاه فیلمسازان و نویسندگان دید. ۸ سال گذشته زمان ویژه‌ای در تاریخ آمریکا و جهان بوده است. حوادثی که پس از ۱۱ سپتامبر شاهد آن بودیم، ترس و وحشت از شیطانی بنام تروریسم، جنگ عراق، شکنجه‌ی زندانیان و اسرای جنگی، سرپوش گذاشتن به جنایاتی که بویژه در عراق اتفاق افتاده است و سوق دادن جامعه به سوی ترس و عدم ثبات، در فیلم و فیلم سازی نیز منعکس است.

خشونت بخش جدانشدنی از جامعه‌ی آمریکاست. در زمان معاصر نمونه‌های زیادی از این خشونت را دیده‌ایم. قتل «جان کندی»، «رابرت کندی» و «مارتین لوترکینگ»، ماجرای «واتر گیت»، جنگ‌های کره، ویتنام، افغانستان و عراق نه تنها خشونت را در این جامعه افزایش داده، بلکه حساسیت به خشونت را نیز کمتر کرده است. فیلم‌هایی که به تأثیر از این حوادث ساخته شده‌اند نمایانگر خشونت زمان هستند، نماینده‌ی تفکر و سیاست خشن و عادت به خشونت.

ولی هیچگاه در تاریخ سینما به این اندازه فیلم‌های خشن با هم در یک زمان ساخته نشده بود. «پل هگیس» Paul Haggis سازنده‌ی فیـــلم «در دره‌ی اِلاه» In the valley of Elah که در مورد خشونت در میان سربازانی که از جنگ عراق به وطن بازگشته‌اند تهیه شده است، می‌گوید: «ما به عنوان یک جامعه کوشش زیادی کردیم که خودمان را از نتایج وخیم خشونت به دور نگه داریم. ما تابوت‌های هزاران سربازی را که از عراق بازگشته بودند ندیدیم. بندرت عکسها و فیلم‌های آنچه را که در عراق می‌گذرد می‌بینیم. ولی این واقعیت نمی‌تواند پوشیده بماند و حالا از طریق فیلم نمایان می‌شود».

«دیوید تامسون» یک تاریخ شناس سینمایی می‌گوید: «آنچه که در فیلم‌های امروز می‌بینیم نمایانگر جّوی است که از ۱۱ سپتامبر به بعد در آمریکا بوجود آمد. مردم احساس می‌کنند مانند کاراکتر فیلم «هیچ جایی برای مردان پیر» همه چیز از کنترل آن‌ها خارج شده است. مردم عادی در آمریکا احساس می‌کنند که دلهره، وحشت و شیطان به همه جا راه یافته است. مردم احساس می‌کنند که هر لحظه می‌توانند درِ خانه‌شان را باز کنند و یک قاتل اجنبی در پشت در منتظر نشسته باشد».

تهیه کننده فیلم مستند «راننده‌ی تاکسی» وقتی برای گرفتن جایزه اسکار به پشت میکرفن رفت چنین گفت: «این جایزه را به دو نفر که دیگر با ما نیستند تقدیم می‌کنم. راننده جوان تاکسی افغانی و پدرم که امسال درگذشت. پدرم بازپرس نیروی دریایی بود، ولی آنچنان از رفتار مأموان آمریکایی نسبت به زندانیان و اسرای جنگی احساس شرم و نفرت داشت که مرا تشویق کرد در این مورد فیلمی تهیه کنم».

امنیت به قیمت خشونت

زمانی که کمونیسم دشمن بزرگ غرب و بویژه آمریکا به حساب می‌آمد، شعار «روس‌ها دارند می‌آیند» موجب شد که وحشت، اضطراب و بی اعتمادی در جامعه آمریکا شدت یابد. با جنگ کره و بویژه جنگ ویتنام این وحشت هرچه بیشتر قابل توجیه شد.

شاید برای کسانی که خارج از این محیط زندگی می‌کنند قابل قبول نباشد که به دلیل وحشت از حمله کمونیست‌ها، آمریکا جنگ مخربی مانند جنگ ویتنام را برای سال‌ها ادامه داد. جنگی که موجب شد ۲۰ میلیون ویتنامی از مرد و زن و کودک و پیر و جوان جان خود را از دست بدهند. دشت‌های سبز و جنگل‌های پر درخت بسوزند و نابود شوند. ۵۰ هزار سرباز آمریکایی کشته و هزاران زخمی و برای همه عمر از نظر جسمی و روحی صدمات جبران ناپذیری ببینند. چگونه آمریکایی مهربان و دل رحم و انسان دوست حاضر شد که چنین جنایات فجیعی بوجود آید؟ این خشونت هولناک چگونه قابل توجیه است؟

در آن زمان نیز دولتمردان وقت با بکار بردن تاکتیک‌های مشابه آنچه در ۷ سال گذشته دیدیم، مردم را متقاعد کردند که امنیت آن‌ها به این جنگ بستگی دارد. حقایق جنگ بین دو ابر قدرت آمریکا و روسیه شوروی شاید برای مردم عادی قابل درک نبود، ولی نتایج این جنگ در زندگی یکایک مردم محسوس بود.
ما که در اینجا بودیم به سادگی دیدیم چگونه واقعه ۱۱ سپتامبر این جامعه را تغییر داد و سیاست‌هایی که پس از آن اتخاذ شد برای اکثر مردم آمریکا قابل توجیه گردید. به این گونه، خشونتی که در عراق با حمله و اشغال نظامی این کشور شروع شد و همچنان ادامه دارد، به سادگی قابل توجیه گردید. القاعده دشمن درجه یک آمریکا و آمریکایی اعلام شد. ۱۱ سپتامبر این را ثابت کرد. حمله به افغانستان به دلیل اینکه القاعده در آنجا بود منطقی به نظر رسید. سپس مدرک سازی و دروغ پردازی در مورد رابطه‌ی صدام با القاعده شروع شد. شعاری که بطور موفقیت آمیز استفاده شد این بود که با حمله‌ی به عراق و رفتن به آن کشور ما با تروریسم در آنجا می‌جنگیم بجای اینکه در داخل آمریکا با آن‌ها بجنگیم. برای بیشتر مردم آمریکا این یک دلیل منطقی به نظر آمد.

یکی دیگر از خصوصیات این جامعه، دل بستن به نتایج آنی است. دوراندیشی، صبر و تحمل برای نتایج دراز مدت در تمام سطوح این جامعه، چه فردی چه در سطح دولتی و مملکتی، طرفدار زیادی ندارد. بویژه در این ۸ سال گذشته سیاست کلی بر این بوده است که ترس و وحشت از دشمنان خیالی و واقعی زیادتر شود و در نتیجه تصمیماتی که مردم حتا در انتخاب نمایندگان خود می‌گیرند، متأثر از این احساس ترس خواهد بود. نگرانی بسیاری در اینست که این احساس عدم امنیت و ترس در نهایت در پروسه انتخابات ریاست جمهوری و نتایج آن در آمریکا تأثیر گذار باشد.

عامل جنگ

امید دموکرات‌ها و بسیاری از مردم در سایر نقاط دنیا این است که امسال دموکرات‌ها موفق شوند. این موفقیت هر روز چالش بزرگتری به نظر می‌آید. زیرا یکی از مسائل مهمی که اذهان مردم آمریکا را بخود مشغول کرده است عامل جنگ است. باوجود مخالفت زیادی که با این جنگ وجود دارد ولی واقعیت برای مردم آمریکا این است که کشورشان درگیر جنگی بزرگ در خارج از خاک آمریکا است. برای رأی دهنده آمریکایی اینکه چرا وارد جنگ شدیم سئوال مهم نیست. نگرانی آمریکایی در این است که چه کسی بهتر می‌تواند بدون احساس شکست و با حفظ امنیت مردم به این جنگ پایان دهد. در ۷ سال گذشته مسئله جنگ و امنیت ملی با هم ارتباط پیدا کرده است. در تمام سخنرانی‌های پرزیدنت بوش ارتباط جنگ عراق و تروریسم با امنیت ملی بارها تکرار شده است. حتا امروز بیش از یک سوم مردم معتقدند صدام با القاعده ارتباط داشته است.

به این ترتیب برای بسیاری از مردم آمریکا که اطلاعات صحیح و دقیقی از اوضاع جهانی ندارند این موضوعات اهمیت پیدا می‌کند:
چگونه با افتخار جنگ را پایان داد؟ چگونه مردم آمریکا را در مقابل عوامل تروریسم، به ویژه تروریسم اسلامی امن و امان نگه داشت و چگونه به اقتصاد در حال رکود رونق بخشید؟ بیمه و بهداشت همگانی نیز حائز اهمیت است.

با انتخاب «جان مک کین» به عنوان کاندیدای جمهوریخواهان، وی شانس زیادی دارد که در انتخابات عمومی ماه نوامبر بر کاندیدای دمکرات‌ها ترجیح داده شود. «جان مک کین» که در جنگ ویتنام جنگیده و اسیر جنگی نیز بوده است، ادعا می‌کند که سابقه‌ی او بعنوان یک سرباز و یک سناتور، تجربه لازم و کافی را به او می‌دهد که آمریکا را در زمانی که درگیر جنگ بزرگی علیه تروریسم اسلامی است رهبری کند. «مک کین» اعلام کرده است که آمریکا شاید تا صد سال در عراق باقی بماند. اگر به خاطر بیاوریم که آمریکا برای ایجاد پایگاه‌های نظامی و دست یافتن به منابع نفتی به عراق حمله کرد، پس می‌بینیم این حرف «مک کین» چندان هم بی‌معنی نیست. دراین راستا کارخانه‌های بزرگ اسلحه سازی که نفوذ بسیاری در سیاست و جامعه آمریکا دارند، همچنین کارتل‌های نفتی از «مک کین» حمایت خواهند کرد.

این روزها در اینترنت و در میان مردم زمزمه‌های نگران کننده‌ای شنیده می‌شود و آن اینست که اگر «اوباما» به ریاست جمهوری انتخاب شود امکان زیادی هست که او را ترور کنند. این تئوری تا جایی پیشرفته است که مردم می‌گویند بهتر است معاون او کسی باشد که قابلیت ریاست جمهوری را دارد. زمزمه‌های دیگری که شنیده می‌شود این است که «اوباما» با گروه‌های خطرناک خارجی رابطه دارد و مناسب ریاست جمهوری نیست. حتا صحبت از این است که مسلمان بودن خود را پنهان می‌کند. یا اینکه «اوباما» مخالف اسرایئل است. تبلیغات وسیع و بسیار منفی علیه «اوباما»و همچنین «هلری کلینتون» به لحاط اینکه زن است وجود دارد. در مورد «هلری» گفته می‌شود در شرایط جنگ یک زن نمی‌تواند آمریکا را در مقابل خطرهای پیش بینی نشده حفظ کند.

در قدرتمندترین و آزادترین کشور دنیا هنوز می‌بینیم انتخابات آزاد چندان هم آزاد نیست. زیرا در نهایت آنچه که برای بیشتر مردم تعیین کننده می‌باشد لزوماً عقل، بینش و صلح دوستی نیست بلکه ابهام، امنیت و ترس از دشمن موهومی بنام تروریسم است.

در عین‌حال در مقابل نیروهای طمع، دروغ و قدرت طلبی، نیروی دیگری که خواهان تغییر جّو کنونی است نیز وجود دارد و آن گروه کثیری از جوانان، زنان و مردان، از سیاه و سفید و تمام کسانی هستند که می‌خواهند حاکم بر سرنوشت خویش باشند. آن چیزی که هنوز دراذهان امریکایی زنده است، یعنی حکومت مردم بر مردم و به وسیله مردم.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net