iran-emrooz.net | Wed, 13.02.2008, 7:31
آیا توسعه در کنیا از حرکت بازمانده است؟
ژان میشل سورینو / برگردان: علیمحمد طباطبایی
 |
یک ماه پیش از این کنیا گرفتار یک انفجار ناگهانی از خشونت پس از انتخابات گردید که نزدیک به یک هزار کشته و صدها هزار آواره از خود به جای گذارده و شدت و ابعاد خشونت آن جهان را به شگفتنی واداشت.
البته کنیا قبلاً نیز دروههای پرتنش انتخاباتی را تجربه کرده بود و دشواریهای بسیاری که کشور با آنها روبرو است را چنانچه کسی اطلاعاتی از اوضاع این قاره داشته به خوبی از آنها آگاه است. لیکن در این چند سال اخیر ابتدا به نظر میرسید که اوضاع کنیا بر وفق مراد است. مبارزات انتخاباتی سال جاری در آغاز به طرزی استثنایی به آرامی و بدون تنش به جلو میرفت و میلیونها شهروند کنیایی در ۲۷ دسامبر در انتخابات شرکت کردند و آنهم در شرایطی که در بعضی نقاط مجبور بودند برای آن که رای خود را به صندوقها بیندازند ساعتهای طولانی در صفها به انتظار بمانند.
حتی شاید بتوان با اطمینان گفت که اصولاً کنیا به عنوان « دانش آموز» نمونه در عرصه توسعه و تکامل خود را نشان داده بود و گاهی به عنوان نمادی از رنسانس آفریقا نگریسته میشد. مجموعهای از اصلاحات قانونی و حقوقی و بلندپروازانه از جهت اقتصاد کلان تحت عنوان Kenya Vision 2030 در همکاری بسیار نزدیک با بانگ جهانی به انجام رسیده بود.
کنیا که توسط کشورهای اهدا کنندهی کمکهای مالی بسیار مورد احترام بود در سال ۲۰۰۶ نزدیک به یک میلیارد دلار کمکهای مالی دریافت کرد افزایشی در حد ۲۵۰ درصد در مقایسه با سال ۲۰۰۲. باغبانی بسیار پررونق و صنعت توریسم این کشور به عنوان الگویی برای دیگر کشورهای آفریقایی که در تلاش برای ادغام شدن در تجارت جهانی بودند نگریسته میشد. رشد اقتصاد کشور که در چهار سال گذشته به طور متوسط ۵/۵ درصد بود و باعث ایجاد حرکتهایی در اقتصاد کشورهای همسایه شده بود به نظر میرسید به اثبات رسانده است که در آفریقا نیز پیشرفت میسر است، حتی بدون داشتن منابع فسیلی و معادن قابل توجه. اما امروز این معجزه اقتصادی دیگر به طور کامل پا در هوا مانده است.
البته نمیتوان گفت که همه چیز از دست رفته و دلایل روشنی وجود دارد که باور کنیم مردم کنیا بالاخره بر بحران سیاسی غلبه خواهند کرد و کشور را به مسیر امیدوار کنندهی قبلی باز خواهند گرداند. با این وجود از آنجا که ما در لبه پرتگاه ایستادهایم ارزش دارد که ارزیابی مجددی از فرضیات خود در این باره داشته باشیم که پیشرفت و توسعه اجتماعی اقتصادی از آنجا که فقر خود عاملی برای ایجاد مناقشههای اجتماعی است باید به پروراندن ثبات سیاسی و کاهش توسل به خشونت بینجامد.
اولین درسی که ما باید از ناآرامیهای داخلی در کنیا بگیریم این است که توسعه هرچقدر هم که به خوبی برنامه ریزی و هدایت شده باشد نمیتواند حلال تمامی مشکلات باشد. بعضی تنشها عمیقاً در جامعه ریشه دوانیده است و ما برای صلح نیازمند بیش از آن چیزهایی هستیم که کارشناسان توسعه بتوانند از عهده اش برآیند. به موازات برنامه توسعه لازم است که برای حمایت از شیوههای حکومت داری بهتر نقش ویژهای نیز برای دیپلماسی دوجانبه و چندجانبه در نظر گرفته شود.
در واقع توسعه خودش باعث ایجاد تنشهایی در جامعه میشود که میتواند تاثیرهای مستقیمی بر ایجاد مناقشههای اجتماعی داشته باشد. تغییرات بسیار سریع در هویت جامعه در پیامد شهرنشیی، نفوذ فزایندهی زنان در جامعه یا امکان استفاده از رسانههای خارجی معمولاً هنجارهای سنتی و شبکههای اجتماعی را تضعیف میکند. علاوه بر آنها رشد اقتصادی حد اقل در ابتدا به آنجا کشیده میشود که نابرابریها در داخل یک کشور تقویت شود، زیرا بعضی گروهها یا اشخاص از درآمدهای روبه افزایشی بهره مند میشوند و دیگران نه. با جابجایی مراکز سنتی قدرت، توسعه میتواند باعث ایجاد رنجش و آزردگی در مردم شود. از اینجا تا آلت دست قرار دادن قومیتها یک گام بیشتر فاصله نیست که البته بسیاری از رهبران سیاسی حاضر به برداشتن این گام هستند.
هرچند هیچ کدام از اینها رابطه میان توسعه و صلح را ابطال نمیکند یا همبستگی میان آنها را وارونه نمیسازد. هم در سطح خرد و هم کلان طرحهای توسعه که اولین وظیفه آنها « صدمه نرسان » است باید در باره تنشهای پیچیدهای که جوامع در حال توسعه در معرض آنها قرار میگیرد از آگاهی و هوشیاری بیشتری برخوردار باشند. در کنیا نیز این احساس ظریف در سازمانها و طرحهای توسعه به حد کفایت وجود نداشت.
و در نهایت فعالیت فزایندهی اقتصادی که توسعه را به جریان میاندازد تنها شیوه ممکن برای کاستن از نابرابریها به ویژه در شرایط رشد سریع جمعیت است: تقسیم عادلانه کیکی که رشد میکند بسیار ساده تر است تا کیکی که مرتب از آن قسمتهایی جدا میگردد.
علاوه بر آن رشد اقتصادی که پرسرعت است اما بد توزیع میشود میتواند توسط برنامههای همراهی شود که توجه را برکسانی متمرکز کند که در پیشرفت اقتصادی عقب ماندهاند و به این ترتیب گلایههای مردم را کاهش دهد. تصادفی نیست که بیشتر خشونتهای فعلی در کنیا در حلبی آبادهای شهرهای بزرگ بوقوع پیوست و اگر توجه بیشتری به زننده ترین نابرابریهای کشور از جهت دستیابی به آب سالم، سرپناه و ایجاد شغل شده بود شاید این مردم اکنون خشونت را به عنوان ابزارهایی برای تغییرات انتخاب نمیکردند.
باید درسهای درستی از تاریخ معاصر کنیا بگیریم: پیشرفت اجتماعی و اقتصادی همواره بهترین ابزارها برای جلوگیری دراز مدت از مناقشههای اجتماعی است، لیکن رابطه میان رشد و ثبات سیاسی بسیار ظریف است و از آنچه معمولاً تصور میشود کمتر طولی است. توسعه راه حل معجزه آسایی برای جلوگیری از خشونت نیست و چه بسا خودش نارضایتیهایی به دنبال داشته باشد، به ویژه آن هنگام که بدون توجه به تغییرات ناگهانی که خود به دنبال میآورد انجام شود.
کنیا نمونهای از شکست برنامههای توسعه نیست بلکه اتفاقاً مثال خوبی از جریان رو به شد آن است: پیچیده، قدرتمند و با این وجود شکننده.
Did Development Fail in Kenya? By Jean-Michel Severino.
Projecy Syndicate 2008.