iran-emrooz.net | Wed, 30.01.2008, 18:43
مصر در میان ایران و غزه
حسن هاشمیان
 |
بالا رفتن سرعت رویکرد ایران به مصر و شتاب سفرهای مسؤولین ایرانی به این کشور، از لاریجانی نماینده رهبر در شورای عالی امنیت ملی گرفته تا حدادعادل رئیس مجلس، مقوله جدیدی را در سرعت بخشیدن به از سرگیری روابط میان دو کشور تاریخی و مهم منطقه خاورمیانه مطرح کرده است. چنین شتابی به خصوص در میان طرف ایرانی نه فقط ناظران امور خاورمیانه را به حیرت فرو برده بلکه در میان برخی از مسؤولین مصری نگاه متعجب و گاه همراه با احتیاط را برانگیخته است.
بدون شک عمق یافتن روابط ایران و مصر در این مرحله در تاریخ روابط دو کشور بعد از پیروزی انقلاب در ایران بی سابقه است. حتی در دوران دولت معروف به «اصلاحات» خاتمی اگرچه تمام راههای فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی برای گشودن دوباره روابط دیپلماتیک میان دو کشور تجربه شد اما مشاهده نشد که یک مقام عالی رتبه ایرانی برای یک هفته به مصر سفر کند و علاوه بر دیدارهای سیاسی، به گشت و گذار در اماکن تاریخی این کشور بپردازد و روزهای استراحت خود و خانوادهاش را در این کشور مهم عربی که دارای روابط کامل با اسرائیل است، سپری کند.
چرا مصر؟ و چرا در این دوره از زمان؟
برای پاسخگوئی به این پرسشها میتوان سه فرضیه در نظر گرفت که به اعتقاد من فرضیه سوم از همه قویتر است:
نخست – نزدیکی به مصر در چارچوب دیپلماسی جدید ایران در مورد باز کردن گرههای روابط قطع شده خود با برخی کشورها قرار میگیرد که دولت جدید ایران معتقد است اکنون زمان مناسب برای این کار فراهم شده و تنها آن میتواند دست به چنین کاری بزند. این موضوع علاوه بر مصر شامل امریکا نیز میشود که برای نخستین بار در تاریخ روابط ایران با امریکا بعد از انقلاب ۱۳۵۷، مسؤولین ایرانی و امریکائی بر سر یک میز نشستند و درباره عراق مذاکره نمودند.
دوم – گشایش ایران به سوی جهان عرب تنها با عمق بخشیدن به روابط خود با عربستان سعودی به دست نمیآید بلکه نیاز شدید وجود دارد که روابط ایران با مصر گسترش یافته تا هیچگونه نقصانی در این گشایش حاصل نشود. اگر کشور عربستان بانک مرکزی جهان عرب است، مصر دستگاه متحرک دیپلماسی آن است و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
سوم – از نظر امور ژئوپولتیک و بعد از تحولات اخیر غزه ، ایران برای دسترسی زمینی و بنای یک چتر حمایتی کامل از دولت محاصره شده حماس، به مصر شدیدا نیاز دارد. مصری که از طریق صحرای سینا و در منتهی الیه شمال شرقی خود به غزه متصل میشود و اصولا غزه بخشی از سرزمین این کشور بوده که در ادامه اشغالگریهای اسرائیل به تصرف این دولت درآمد. ایران مایل است که مصر در ارتباط با نوار غزه و دولت برکنار شده حماس ، همان نقش سوریه در ارتباط با حزب الله لبنان را بازی کند. تحولات اخیر غزه و باز شدن مرز این منطقه با مصر نشان میدهد که دولتمردان مصری با تمام اهدافی که از این کار خود داشتند ، یک نیم نگاهی هم به استراتژی جدید ایران در ارتباط با غزه دارند. طبیعتا باز شدن یک محور جدید برای ایران در جهان عرب علاوه بر محور سوریه- حزب الله ، میتواند بسیاری از معادلات قدرت منطقهای را به نفع ایران تغییر دهد.برخی از تحلیل گران معتقدند که سیاست بازدارندگی ایران در برابر اسرائیل از طریق محور سوریه – حزب الله در شرایط فعلی نیاز به یک محور دیگر دارد که آن را تحکیم بخشد. به خصوص در اوضاع و احوال امروز و بعد از ضعیف شدن احتمال حمله نظامی امریکا به ایران، اینک احتمال حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی قوت گرفته است. بنابراین ایران برای کنترل اسرائیل و بالا بردن توان بازدارندگی خود به شدت به محور مصر – حماس نیاز دارد.
آیا مصر میتواند نقش یک «سوریه» دیگر را برای ایران بازی کند؟
برای پاسخ به این سوال باید دید که چه وجوه مشابهی میان مصر و «سوریه متحد ایران» وجود دارد. در ابتدای دهه ۱۹۸۰ قرن گذشته سوریها چه از نظر اعتقادی- مذهبی و چه از دیدگاه سیاسی خود را بیشتر به ایران انقلابی آن روزها نزدیک یافتند. در سوریه امروز اگرچه نظام حاکم یک نظام مذهبی نیست اما همه میدانند که خانواده اسد به فرقه «علوی» تعلق دارند که در آن کشور یک اقلیت محسوب میشوند. در نگاه سنیهای جهان عرب اگرچه میان شیعه جعفری ایران و علوی تبارها تمایزات بارزی وجود دارد اما در مجموع آنها را فرقهای از فرقههای شیعه میدانند.
کشور مصر نیز در تاریخ اسلامی خود و در ساختار فکری مردم آن، به شکلی به مذهب شیعه وصل میشود. در دوران حکام سلجوقی در ایران که مذهب رسمی کشور سنی- شافعی بود و با قدرت سرنیزه بر ایران تحمیل شده بود و مدرسه معروف نظامیه گزینش طلاب خود را براساس مذهب شافعی بنا کرده بود و دانش پژوهان غیر شافعی را از ادامه تحصیل محروم میکرد، مصر شاهد اوج قدرت شیعیان «فاطمی» بود که خود را به فاطمه دختر پیامبر اسلام منسوب میکردند. برخی از فرقههای مذهبی در ایران نیز مانند اسماعیلیه به جرم اینکه با فاطمیون مصر ارتباط داشتند تحت پیگرد قرار میدادند و این نشان میدهد مصر قبل از ایران به مذهب شیعه گروید اما بعدها با به روی کار آمدن سلسله «ممالیک» این مذهب از سرزمین فراعنه ظاهرا برچیده شد ولی در میان مردم عادی تا به امروز همچنان پا برجا مانده است. امروزه به راحتی میتوان در شهر قاهره مکانهائی یافت که به «مقام» امام حسین یا حضرت زینب معروف است.
از نظر سیاسی ، دوگانگی در حزب بعث در دو شاخه عراقی و سوری خود و به دنبال آن حمله صدام به ایران ، سوریه را در دامن ایران انداخت. اکنون این موضوع را ولی نه به شدت اختلافات صدام و اسد ، میتوان در رقابت پنهان میان عربستان سعودی و مصر یافت. به عقیده من مهمترین اختلاف مصر و عربستان نه به نکات ایدئولوژیک یا در نگاه آنها به سیاست امروز جهانی برمی گردد ،بلکه به عقب ماندگی مصر در صحنه سیاسی جهان عرب و پیشی گرفتن سعودیها از آنها میباشد که تأثیر منفی بر جنبههای دیگر متغیرهای سیاسی مصر گذاشته است. مصریها اکنون نگاه میکنند که چگونه سوریها با در دست داشتن حداقل ابزارهای سیاسی بیشترین تحرک و بالاترین توجه را برای خود به ارمغان آوردند و یک سیاست فعال را در منطقه صاحب شدند در حالی که سالهاست که مصریها آن سیاست اثرگذار سابق خود را ندارند و احساس میکنند نقش منفعلی را در فرآیند امور منطقه بر آنها تحمیل میشود.
بنابراین ایران میتواند یک بار دیگر این نقش فعال برجسته را به مصریها بدهد اگر سیاست محور مصر- غزه را به درستی راهبری کنند. با وجود این نباید نادیده انگاشت که مصریها برای هم پیمان شدن با ایران خواستههای اساسی از جمهوری اسلامی دارند که تغییر نام خیابان «خالد اسلامبولی» و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر در رأس آن قرار میگیرد.