شنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - Saturday 26 April 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 28.11.2007, 22:34

بحران در پاکستان


شهلا صمصامی

در زمانی که به نظر می‌رسد خشونت در عراق رو به کاهش است، بحران در پاکستان این کشور را به مرز جنگ، کشتار ، شاید انقلاب و یا کودتا می‌برد.

بسیاری معتقدند وقایع اخیر پاکستان شباهت زیادی به شرایط ایران قبل از انقلاب دارد. ژنرال مشرف که رئیس جمهور و فرمانده ارتش است، قدرت یک دیکتاتور واقعی را داشته و با مخالفان که اکثراً روشنفکران، افراد تحصیلکرده، سکولار و خواهان برقراری دموکراسی در پاکستان هستند با خشونت کامل برخورد می‌کند.

پرزیدنت بوش و دولت آمریکا از نظر سیاسی و اقتصادی از مشرف و ارتش پاکستان پشتیبانی می‌کنند. آمریکا ماهیانه ۱۵۰ میلیون دلار به ارتش پاکستان می‌دهد. اگرچه در حال حاضر مخالفان سیاسی، با کت و شلوار و کراوات به خیابان‌ها می‌آیند و زنانی که تحصیلکرده و بی حجاب و یا کم حجاب می‌باشند، علیه دیکتاتوری مشرف شعار می‌دهند، ولی اسلامی‌های افراطی و بنیادگرا مانند مولانا صوفی محمد و پسرش فصل الله بیکار ننشسته‌اند. طالبان و القاعده در مرز بین افغانستان و پاکستان و در داخل این کشور نفوذ کرده‌اند. با درگیری ارتش پاکستان با طرفداران حقوق بشر و پویندگان دموکراسی فرصت مناسبی برای به قدرت رسیدن گروه‌های مذهبی افراطی به ویژه در حوالی مرزی بوجود آمده است. جمعیت پاکستان از مذهبی ترین مسلمانان در خاور میانه هستند. در صد قابل ملاحظه‌ای از مردم بیسواد و کم درآمد هستند. بخش بزرگی از آنها مخالفتی با یک حکومت مذهبی اسلامی نخواهند داشت. سرکوب روشنفکران، قضات، وکلا و تحصیلکرده‌ها در حقیقت میدان را برای مذهبی‌ها بازتر می‌کند.

بدون شک آنچه امروز در پاکستان می‌گذرد از جهاتی شباهت به شرایط ایران قبل از انقلاب دارد، با این تفاوت که پاکستان دارای نیروی اتمی قابل ملاحظه‌ای است و نیروهای افراطی و خشن و طالبانی نه تنها در همسایگی پاکستان، بلکه در داخل این کشور پایگاه‌های محکمی دارند. بعلاوه، قدرت نفوذ و حضور آمریکا در این کشور بمراتب بیشتر از ایران قبل از انقلاب است. از این جهت شاید شرایط پاکستان، به ویژه در مناطق مرزی شبیه عراق باشد.

مشرف قدرت مطلق

به قدرت رسیدن مشرف در شرایط مشکلی در پاکستان آغاز شد. در ۱۹۹۹ زمانی که اقتصاد پاکستان نزدیک به ورشکستگی بود و از نظر سیاسی به دلایل نزدیکی حکومت این کشور با طالبان و القاعده از طرف کشورهای دیگر مطرود شده بود، مشرف توانست از نظر اقتصادی پاکستان را از ورشکستگی نجات دهد. از نظر سیاسی اتحاد خود را با افغانستان و طالبان کم کرده و تحولات قابل ملاحظه‌ای در امور اجتماعی بوجود آورد. از جمله، به زنان این جامعه عقب مانده فرصت داده شد که به حقوق بیشتری دست یابند. مشرف همچنین کوشید با نفوذ بنیادگرایان و مسلمانان افراطی مبارزه کند. تا حدی به دستگاه‌های ارتباط جمعی رادیو و تلویزیون در پاکستان آزادی بیشتری داد و حتا کوشید مخالفان را تحمل کند. او از نظر سیاست خارجی نیز با هند کمی نزدیک تر شده و با آمریکا روابط بسیار نزدیک و دوستانه‌ای برقرار کرد.
پس از ۱۱ سپتامبر، مشرف به مهمترین متحد آمریکا در خاور میانه تبدیل شد. اصلاحات مشرف اگرچه عمیق و همه جانبه نبود، ولی در مقایسه با رهبران پیشین پاکستان مانند نواز شریف و بی نظیر بوتو، موفقیت‌های بیشتری داشت. در زمان مشرف طبقه ی متوسط و تحصیلکرده رشد کرد، همان کسانی که امروز در صدر مخالفان او هستند. ولی مشرف هرگز موفق نشد برای خود یک پایگاه وسیع در جامعه بسازد. بویژه نتوانست با افراد و احزاب سکولار اتحادی برقرار کند. قدرت مشرف از ارتش می‌آید و امروز نیز تکیه ی اصلی او بر ارتش است. به تازگی تغییراتی در سطح فرماندهی ارتش بوجود آورده، با این امید که طرفداران خود را در مقامات بالای ارتش نگه دارد. مشرف بخوبی آگاه است که از دست دادن مقام فرماندهی ارتش، یعنی از دست دادن قدرت. مشرف اگر چه در ابتدای کار از محبوبیت قابل ملاحظه‌ای برخوردار بود، ولی به تدریج با اتخاذ روش‌های خشونت آمیز، به ویژه پس از برخوردهای اخیر با قضات دادگاه عالی پاکستان و اعلام وضعیت اضطراری State of Emergency در سوم نوامبر به اعتبار و مشروعیت خود صدمه زد. نزدیکی او با آمریکا و پرزیدنت بوش نیز از محبوبیت وی بین مردم پاکستان کاسته است.

نقش بی نظیر بوتو

بازگشت ناگهانی بی نظیر بوتو، نخست وزیر پیشین پاکستان و اتحاد کوتاه مدت او با مشرف به نظر می‌رسد به مشکلات پاکستان افزوده است. بوتو با برخورداری از حمایت مشرف به پاکستان بازگشت. اگرچه بی نظیر بوتو طرفدارانی در میان پاکستانیها دارد، ولی بی نظیر و همسرش به دلیل فساد و دزدی اموال عمومی مورد تعقیب قانونی نیز بوده‌اند. با گسترش مخالفان مشرف، کاخ سفید برای ایجاد آرامش در پاکستان بین مشرف و بوتو واسطه می‌شد تا بی نظیر بتواند بدون ترس از تعقیب قانونی به پاکستان باز گردد. این اتحاد از ابتدا مورد تردید مردم پاکستان بود، زیرا برای مردم شکی باقی نمانده است که مشرف یک دیکتاتور است و اگر بی نظیر طرفدار دموکراسی است چگونه می‌خواهد با مشرف همکاری کند. ولی با شروع دستگیری مخالفان، معلق گذاشتن قانون اساسی و اعلام وضعیت فوق العاده، بی نظیر بوتو نیز از مشرف خواست که کنار برود. بسیاری مفسران سیاسی بازگشت بوتو را به نفع مردم پاکستان نمی‌بینند، زیرا سوابق وی و همکاریش با مشرف و کاخ سفید از مشروعیت و اعتماد مردم به او می‌کاهد.

اخیراً مقاله ی جالبی از فاطمه بوتو، دختر برادر بی نظیر بوتو در لوس انجلس تایمز به چاپ رسیده بود که شاید بازگو کننده احساسات بخش مهمی از مردم پاکستان باشد.

فاطمه بوتو یک نویسنده و شاعر است که در پاکستان زندگی می‌کند. وی در این مقاله می‌نویسد: ما پاکستانی‌ها در دوران بی ثباتی زندگی می‌کنیم. وضعیت اضطراری برای سیزدهمین بار در طول تاریخ ۶۰ ساله مان اعلام شده است. هزاران وکیل دادگستری دستگیر شده اند، برخی متهم به ایجاد اغتشاش و حتا خیانت و وطن فروشی شده‌اند. رئیس دادگاه عالی از کار برکنار شده و قوانین شدیدی علیه وسائل ارتباط جمعی موجب گردیده که تمام منابع خبری خصوصی و آزاد بسته شود. شاید شگفت انگیزترین بخش این سیرکی که براه افتاده، ربوده شدن آرمان دموکراسی توسط عمه ام بی نظیر بوتو باشد. کسی که بعنوان نخست وزیر پیشین دوباره بی آبرو شده است. او در حالی که بطور مخفیانه برای تقسیم قدرت با پرویز مشرف معامله می‌کرد، بکرات و با اصرار اعلام کرد که بدون وجود او دموکراسی در پاکستان یک هدف دست نیافتنی است. اکنون می‌گوید مشرف باید از مسند حکومت پایین بیاید و می‌خواهد با مخالفان مشرف معامله کند. او همچنان معتقد است که خودش نجات دهنده ی دموکراسی است. واقعیت اینست که بی نظیر همراه با رهبران عمده ی احزاب اسلامی از خشونت و انتقام جویی‌های وضعیت فوق العاده در امان بوده‌اند. به ظاهر ایشان در اسلام آباد مجبور به خانه نشینی شد، ولی بیش از 50 نفر از اعضاء حزبش در اطراف او بودند و او به راحتی توانست با خبرنگاران صحبت کند، در حالی که پلیس از وی محافظت می‌کرد.

فاطمه بوتو ضمن انتقاد شدید از عمه اش می‌گوید: «روش سیاسی خانم بوتو صرفاً نقش بازی کردن است. مذاکراتش با ارتش و اشتیاقش به همکاری با رژیم پرویز مشرف، بدون شک علامتی است به گروه‌های افراطی در سراسر آسیای جنوبی که دموکراسی تنها در کسوت دیکتاتوری است.»

فاطمه بوتو با اشاره به اتهامات فساد در مورد بی نظیر بوتو می‌گوید: «این باور همگان است که خانم بوتو و حکومتش متهم به فساد و رشوه خواری بودند. همسرش در پاکستان معروف به آقای ۱۰ درصدی بود. آنها متهم به فساد و رشوه خواری هستند. زمانی که خانم بوتو از مشرف خواست که اتهامات او را نادیده بگیرد، برای مردم پاکستان این درخواست ناخوش آیندی بود. آقای مشرف قبول کرد و به این منظور فرمان نفرت انگیزی تحت عنوان «سازش ملی» صادر کرد. همدستی او با مشرف آنچنان غیرماهرانه بود که مردم در خیابان‌ها حزب او را بجای حزب مردم پاکستان، حزب مردم پرویز می‌خواندند. حالا خانم بوتو از مشرف می‌خواهد خود را کنار بکشد، ولی دیگر خیلی دیر است.» چرا خانم بوتو خواست اتهامات او نادیده گرفته شود؟ ولی در خواست نکرد که اتهامات فعالین سیاسی که در زمان حکومت وحشیانه ضیاءالحق (۱۹۸۸ تا ۱۹۷۷) زندانی شده بودند باطل شود. پس حرمت قانون چه شد؟ زمانی که برادرش میر مرتضی بوتو، پدر من در ۱۹۹۳ به پاکستان بازگشت او با ۹۹ مورد اتهام که توسط حکومت ارتشی ضیاءالحق علیه پدرم صادر شده بود روبرو بود. مجازات این اتهامات همه مرگ بود، ولی پدرم از خواهرش که نخست وزیر وقت بود نخواست که این اتهامات را رد کند. پدرم به پاکستان بازگشت، در فرودگاه دستگیر شد ولی باقیمانده ی زندگیش را صرف پاک کردن نامش کرد، آنهم از راه‌های قانونی و با اعتماد به عدالت دادگاه‌های پاکستان.»

فاطمه بوتو اضافه می‌کند: «پدرم عضو پارلمان و از منتقدین سیاست‌های خواهرش بود. او بالاخره در ۱۹۹۶ در خارج از منزلمان بر اساس یک نقشه ی دقیق بقتل رسید، در حالی که خواهرش نخست وزیر بود. زمانی که پدرم بقتل رسید، بین ۷۰ تا ۱۰۰ پلیس در خیابان‌های اطراف منزل ما بودند. تمام چراغ‌های خیابان خاموش شده بود. جاده ی بسوی منزل ما بسته شده بود، پدرم بهمراه ۶ نفر دیگر با گلوله‌های متعدد کشته و در خیابان رها شدند.

پدرم برادر کوچکتر بی نظیر بود و تا امروز نقش وی در قتل پدرم بی جواب مانده است. اگر چه دادگاهی که به ا ین امر رسیدگی کرد باین نتیجه رسید که چنین واقعه‌ای بدون دستور مقامات سیاسی بالا ممکن نیست.»

فاطمه بوتو در پایان می‌گوید: «من به سخنان خانم بوتو در مورد آوردن صلح مظنون هستم. وی بکرات قول داده بود که به تروریسم و بنیادگرایی در پاکستان خاتمه دهد، در عوض پاکستان در زمان بوتو جزو ۳ کشوری بود که طالبان را برسمیت شناخت. ترس من از خطری است که حضور خانم بوتو برای پاکستان می‌آورد و من در این ترس تنها نیستم. اسلامی‌ها در دروازه ایستاده و منتظرند. آن‌ها می‌خواهند مطمئن شوند اصلاحاتی که مردم پاکستان برای آن مبارزه می‌کرده‌اند چیزی بجز صحنه سازی کاخ سفید توسط مشرف نبوده است.

واقعیت اینست که یک مبارزه ریشه‌ای برای اصلاحات دموکراتیک وجود دارد، ولی آخرین چیزی که ما به آن نیاز داریم، اینست که این جنبش به برنامه‌های نئوکنسرواتیو‌ها توسط بازیچه‌ای مانند خانم بوتو وصل شود. با حمایت از خانم بوتو که از دموکراسی سخن می‌گوید در حالیکه از یک دیکتاتور ارتشی می‌خواهد او را بقدرت برساند، تنها چیزی که عاید ما می‌شود مرگ جنبش دموکراتیک و سکولار در کشور من است. دموکراسی برای همیشه مشروعیت خود را از دست خواهد داد و کوشش ما برای بوجود آوردن اصلاحات واقعی نابود خواهد شد. ما پاکستانی‌ها از چنین نتایجی مطمئن هستیم».

ثبات یا دموکراسی

گذار پاکستان از یک دیکتاتوری ملیتاریسم به دموکراسی چالش بزرگی برای پاکستان، آمریکا و خاورمیانه است. پاکستان از بسیاری جهات می‌تواند آماده تحول نوینی باشد، ولی در عین حال نیروهای اسلامی و بنیادگرا و طالبانی، به قدرت و جرأت تازه‌ای رسیده‌اند. لازمه برقراری دموکراسی، یک رهبری سکولار و قدرتمند است. با قدرت ترین تشکیلات پاکستان ارتش آنست و رهبران ارتشی با کمک و حمایت آمریکا بیشتر به دنبال ایجاد ثبات هستند تا بوجود آوردن دموکراسی. قدرت واقعی امروز در دست ارتش است و در مناطق مرزی در اختیار بنیادگرایان. عوامل دموکراتیک، شهر نشین و از طبقات متوسط هستند که نیروی محدودتری است. در این میان، نقش منافع آمریکا را نیز نباید نادیده گرفت. از نظر آمریکا، پاکستان میدان جنگ جدیدی بین این کشور و نیروهای طالبانی و جهادیون است که بویژه پس از ۱۱ سپتامبر قوت بیشتری یافته‌اند. آمریکا همچنین با درسی که از عراق گرفت، تمام کوشش خود را برای یکپارچه نگهداشتن ارتش انجام خواهد داد و میلیون‌ها دلار برای بازسازی ارتش پاکستان اختصاص داده شده است. پاکستان برای آمریکا از نظر سیاسی حتا مهمتر از عراق و ایران است، زیرا پاکستان دارای نیروی اتمی قابل ملاحظه‌ای است که بسادگی می‌تواند در اختیار نیرو‌های اسلامی و تروریستی قرار گیرد.

گزارش‌هایی که از فعالیت‌های بنیادگرایان پاکستانی، بویژه در مناطق مرزی وجود دارد، نشانه‌های شومی برای گسترش یک ایدئولوژی طالبانی است. یکی از مهمترین رهبران اسلام طالبانی مرد ۳۱ ساله‌ای بنام مولانا قاضی فضل الله است که با 5 هزار مرد مسلح در منطقه ی سوآت Swat ،دهات متعددی را در زیر سلطه ی خود دارد. سوآت با یک میلیون و نیم جمعیت بامناطق قبیله نشین دیگر تفاوت دارد ز یرا این منطقه تا چندی پیش یکی از بزرگترین مناطق توریستی بود. تنها منقطه‌ای در پاکستان که وسایل اسکی در آن وجود داشت. اکنون بجای توریست، طالبانی‌های پاکستانی را می‌بینید. وقتی فضل الله برای نماز جمعه میرود، دهها هزار نفر شرکت می‌کنند. در حالیکه مشرف رادیو تلویزیون‌های آزادیخواه پاکستان را بسته است، فضل الله با یک دستگاه فرستنده ی چینی ارزان قیمت، شبانه روز صدایش در این مناطق شنیده می‌شود بطوری که مردم به او لقب ملای رادیویی داده‌اند. فضل الله قوانین طالبانی را اجرا می‌کند. اینها غالباً پشتوئی هستند. سربازان دولتی که قرار است با این افراد بجنگند نیز مسلمان و پشتوئی می‌باشند.

اخیرا ویدیوهایی که نشان می‌داد سربازان را سر بریده‌اند در این مناطق پخش شد و بخشی از سربازان، محل خدمت را ترک کردند. فضل الله همچنین از جنگجویان ازبک و تاجیک و چچن استفاده می‌کند. آنها لباس‌های مدل طالبانی می‌پوشند و زنان را مجبور می‌کنند که با بُرکا خود را بپوشانند.

بر اساس گزارش دیگری در نیوزویک تلاش آمریکا و ناتو برای مقابله با طالبان بسیار مشکل شده است، زیرا نیروهای جنگجوی طالبانی آزادنه و براحتی بداخل پاکستان رفت و آمد کرده، مجروحین و بیماران را در بیمارستان‌های خصوصی معالجه می‌کنند و اسلحه و لوازم مورد نیاز را از پاکستان خریداری می‌کنند. آنها در زمستان که جنگ با طالبان مشکل است به پاکستان می‌آیند و هزاران نفر در مدرسه‌ها درس قرآن می‌گیرند. آنها که سواد بیشتری دارند در کلاس‌های کامپیوتر، تهیه ویدیو و حتا کلاس‌های زبان انگلیسی شرکت می‌کنند. بدون اینکه نیازی به مخفی شدن باشد، جنگجویان ویزیتور، به مساجد می‌روند و پس از نماز با مردم صحبت می‌کنند و حتا برای مقابله و جنگ با غرب پول جمع آوری میکنند. بر اساس همین گزارش، تعداد زیادی از فرماندهان طالبانی زنان و فرزندان خود را به پاکستان آورده و در شهرهایی مانند پیشاور و اسلام آباد زندگی می‌کنند. طالبانی‌ها براحتی در شهرهای مرزی و داخلی پاکستان رفت و آمد و زندگی می‌کنند و باین ترتیب از نظر مردم نیز مورد قبول هستند. بقول یکی از مقامات آمریکایی، خطر بسیار بزرگ در این است که بنظر می‌رسد مردم معتقدند جنگ بین غرب و جهادیون است و ربطی به آنها ندارد.

موضوع دیگری که دولت آمریکا را نگران میکند نیروی اتمی پاکستان است. اگر چه باور می‌رود که ارتش کنترل شدیدی در محافظت بمب‌ها و مواد اتمی اعمال می‌دارد، ولی بر اساس گزارش آژانس انرژی اتمی هنوز معلوم نیست که پاکستان دارای چه اندازه اورانیوم غنی شده است. با حضور آزادانه ی طالبانی‌ها در پاکستان خطر، دست یافتن به مواد اتمی روز بروز بیشتر می‌شود.

شکی نیست که هفته‌ها و ماه‌های آینده در تعیین سرنوشت پاکستان حیاتی است. محافظت از نیروی اتمی پاکستان، مقابله با بنیادگرایی، حمایت و دخالت دادن نیروهای سکولار و دمکرات، همه برای ایجاد یک ثبات واقعی دراز مدت ضروری است. ولی منافع آمریکا ایجاب می‌کند که حکومتی که در پاکستان وجود دارد مانند مشرف طرفدار این کشور بوده و عواملی که منافع آمریکا را بخطر می‌اندازند بر سر کار نیایند. خطر قدرت یافتن بنیادگرایان جدی است. در نهایت، چه اندازه دموکراسی قربانی ثبات شود و تا چه اندازه موجی که جامعه پاکستان را به حرکت در آورده ضامن برقراری دموکراسی گردد نامعلوم است. خطر واقعی در این است که به بهانه ایجاد ثبات، دمکراسی می‌تواند قربانی شود.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net