iran-emrooz.net | Wed, 04.07.2007, 22:08
نادیا یاسین در مصاحبه با اشپیگل آنلاین:
دین ما با زنان مهربان است
برگردان: علیمحمد طباطبایی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
مقدمه مترجم:
شاید بعضی از خوانندگان از ترجمه این مطلب توسط من متعجب شوند، زیرا تقبل زحمت برای برگردان فارسی و ارسال یک مطلب برای انتشار و آنهم در شرایطی که فرد این عمل را فقط و فقط برای رضایت خاطر خود و نه کسب درآمد انجام میدهد در واقع باید از روی دلبستگی عمیق به محتوای آن مطلب و متوجه ساختن دیگران به مسائل مطرح در آن باشد. از آنجا که من یک روشنفکر دینی نیستم و حتی منتقد آن به حساب میآیم پس این کدام انگیزه است که مرا به ترجمهی این گفتگو با خانم نادیا یاسین یکی از اسلام گرایان مشهور مراکش واداشته است؟
طی چند هفتهی گذشته که مصادف با چندمین دههی مرگ شریعتی بود و روزنامهها و سایتهای ایرانی زبان بخش زیادی را به بررسی اندیشههای او اختصاص داده بودند من نیز به عنوان یکی از مریدان قدیمی او در نظر داشتم که مطلب کوتاهی در این باره بنویسم، اما فرصتی دست نداد. مصاحبه با خانم نادیا یاسین یکجوری مرا به یاد شریعتی انداخت، به یاد خوش خیالهایی که تصور میکنند تنها راه نجات این جوامع بازگشت به اسلامی است که آنها مدافع آن هستند. شاید اگر اسلام آنها میتوانست به جای نزدیکی و همچشمی با سوسیالیسم با لیبرالیسم به رقابت بپردازد داشتن امیدهای اندکی برای موفقیت آنها خیلی دور از عقل سلیم نبود. لیکن اگر در جهان امروز و به ویژه در کشورهای مانند ما فردی با لیبرالیسم سر آشتی نداشته باشد و مانند آقای خاتمی در جدیدتری سخنرانی خود به رد و انکار لیبرالیسم و آنهم در کنار فاشیسم بپردازد کمترین امیدی به آن نمیتوان داشت. خانم یاسین در حالی جامعهی سکولار را رد میکند که مبتنی بودن قوانین اساسی ایده آل خود بر شریعت اسلامی را کاملاً میپذیرد. اما در انطباق جامعه با چنین قوانینی آنچه به هیچ وجه امکان پذیر نیست دموکراسی و حقوق بشر است. در ایران خودمان نیز، حتی خوش نیت ترین اصلاح طلبان نمیتوانند با به قدرت مطلق رسیدن حتی ذرهای از آزادیهایی که مردم در غرب از آنها برخوردار هستند را در جامعهی خود متحقق سازند. انتظار زیاد چرا؟ خود آنها هم چنین وعدهای نمیدهند. آنها فقط ادعای بهتربودن دارند و بسیاری از آزادیهای قابل دسترسی در غرب را به عنوان مظاهر کفر و فساد محکوم میکنند. آنها بر این خیال خاماند که همین که به قدرت برسند و از اندیشههای شیرین خود برای مردم تعریف کنند، خود به خود تمامی مشکلات مردم حل میشود. آنها هنوز هم پی نبردهاند که در عصر سرمایه داری و لیبرالیسم یک شکل از حکومت و جامعه بیشتر وجود ندارد که بتواند آرزوهای انسانهای جهان عقب مانده را متحقق سازد و این دقیقاً همان شکلی است که آنها آن را به عنوان تقلید از غرب رد میکنند.
یک بدبختی بزرگ ما تصور مبهم و گنگ از انطباق بحث معروف «قرائتهای مختلف از دین» به شکل حکومت است. این که هرکس میتواند از دین یا از هر چیز دیگر برای خود قرائتی مخصوص داشته باشد البته سخن حقی است و بخشی از جامعهی مدرن و در این بحثی نیست. آنچه بد برداشت شده پیاده کردن قرائت جدیدی از اسلام (یا هر دین دیگر) بر جامعه است که میتواند تمامی نیازهای انسان مدرن را برآورده سازد. این که من شخصاً برداشتی از یک دین داشته باشم که در این برداشت منشور جهانی حقوق بشر نقض نشود قابل انکار نیست. آنچه قابل انکار است امکان پیاده شدن دریافتهای ذهنی من بر کل جامعه است. فرق این دو باهم کاملاً آشکار است. در یک جا همه چیز در ذهن من میگذرد. در جای دیگر قرار است که آنچه در ذهن من گذشته عیناً در جامعه پیاده شود. کسانی که معتقد به قرائتی از اسلام هستند که با دموکراسی و حقوق بشر سازگار است هرگز توضیح دقیق و کافی از جزئیات جامعهی مورد نظر خود و شیوهی متحقق ساختن تعریفهای احساساتی و روماتیک خود نمیدهند. آقای خاتمی در سخنرانی جدید خود میگوید: « چگونه يک مسلمان واقعی میتواند ليبرال واقعی باشد؟ ». آقای خاتمی میداند که برای یک فرد لیبرال هیچ امر مقدس و فراجهانی وجود ندارد و بنابراین هیچ تفاوتی بین شخصیتهای تاریخی در کار نیست. همه باید از این آزادی برخوردار باشند که همه چیز را به نقد کشند. اما چنین حالتی مگر در جوامع سکولار غربی در جای دیگری امکان پذیر هم هست؟ بنابراین همهی آنچه امثال خاتمی و نادیا یاسین میگویند خواب و خیالاتی هم بیش نیست. همهی آنچه شریعتی گفت نیز جز این نبود. به طور اتفاقی به بخشی از اثر مشهور او « فاطمه فاطمه است » در روزنامهی اطلاعات برخوردم. هرچه گشتم که نکتهای بیابم که برای یک روشنفکر امروزی هم جالب توجه باشد هیچ نیافتم. به راستی برایم بسیار عجیب بود که زمانی بسیاری از ما چنان عمیق و عاشقانه درگیر اندیشههای او شده بودیم. و شاید از همه بدتر در آن بخش از کتاب او آنچه مرا به وحشت انداخت تمجید عاشقانهای شریعتی از فقر و بی چیزی و نداری بود.
* * *
او یکی از مشهورترین چهرههای اپوزیسیون در مراکش است و بارها به خاطر انتقاد از خانوادهی سلطنتی به دادگاه کشانده شده. نادیا یاسین خود را یک فمینیست میداند. در مصاحبه با اشپگل آن لاین وی که یک اسلام گرا است از مخالفت خود با نظام پادشاهی مراکش و وضعیت زنان در این کشور سخن میگوید
اشپیگل: خانم یاسین، چگونه یک نفر میتواند یک اسلام گرا و در عین حال یک فمینیست باشد؟
یاسین: این عنوانها فقط برچسب هستند و بس. ساده سازی کردن چیزها ریشه در منطق رسانهها دارد. اما شوخی به کنار، تاریخ جنبش زنان در غرب از آنچه در این سوی عالم شکل گرفته بسیار متفاوت است و بر سنتهای دیگر مبتنی بوده و اهداف دیگری را تعقیب میکرده است. در نگاهی سطحی ـ اگر همهی آنچه مورد نظر است صرفاً حقوق زنان باشد ـ شما میتوانید مرا هم اگر تمایل دارید یک فمینیست بنامید، لیکن من از جانب فرهنگ دیگری سخن میگویم، یعنی فرهنگ اسلامی. دین ما نسبت به زنان بسیار مهربان است. در نظریهها و متون مقدس ما به زنان حقوق بسیار اختصاص یافته. لیکن مردها، این ماچوهای کوچک میخواهند ما را از آنها محروم کنند. این تقصیر آنها است که تمامی جهان در خصوص حقوق زنان در اسلام نظر دیگری دارد.
اشپیگل: جنبش زنان سکولار در مراکش در مقایسه با آنچه شما از آن طرفداری میکنید نظرگاه کاملاً متفاوتی دارد. به باور آنها بعضی از نهضتهای اسلامی در سرکوب حقوق و آزادیهای زنان نقش اساسی را دارند.
یاسین: فمینیستهای سکولار فقط بخشی از یک قشر نخبهی کوچکاند. آنها در یک سراب روشنفکری زندگی میکنند و از غرب به تقلید میپردازند. آنها خود را از فرهنگ اسلامی جدا کردهاند و پیروان احزاب کوچک سیاسی شدهاند که به نوعی به پادشاه وابسته هستند و به همین خاطر است که آنها بیش از هر چیز دیگری خواهان دفاع از امتیازات طبقاتی خود میباشند. اما اسلام گرایان بر خلاف آنها مردمیاند و نمایندهی مردم، زیرا واقعیت این گونه است که ما در یک جامعهی اسلامی زندگی میکنیم. بنابراین پرسش من از شما این است که واقعاً به غیر فعالیت بر اساس ارزشهای اسلامی آیا مگر امکان دیگری هم برای فعالیت جنبش زنان در مراکش وجود دارد؟ دین ما در مقایسه با الگوهای غربی که فقط منافع نخبگان را مورد نظر و توجه قرار میدهند در حل معضلات اجتماعی بسیار تواناتر است. اگر شما معضلات اجتماعی را حل کنید به زنان نیز کمک کردهاید (1). زنان هیچ مشکلی با اسلام ندارند، بلکه با قدرت است که کنار نمیآیند.
اشپیگل: در هر حال پادشاه مراکش برای زنان کارهای زیادی انجام داده است. در 2004 او قانون خانوادهی بسیار قدیمی را اصلاح کرد، به طوری که اکنون ازدواج چند همسره با محدودیتهای بسیاری مواجه است و ازدواجهای زورکی هم ممنوع شده و همینطور خشونت خانگی. و با تمام این احوال شما هنوز هم این اصلاحات انجام یافته را رد میکنید. چرا؟
یاسین: مخالفت من به دلایلی دینی نیست، بلکه سیاسی است. من نیز میخواهم که وضعیت زنان را بهبود بخشم. البته این کاملاً درست است که زنان از آزادی بیشتری برخوردار باشند. اما چنین چیزی در عمل چگونه خواهد بود؟ برای مثال اگر قرار است یک زن پس از طلاق کار آبرومندی نداشته باشد و مجبور به تن فروشی گردد، پس این حق طلاق به چه درد او میخورد؟ در نواحی روستایی اکنون به مراتب ازدواجهای غیر قانونی بیشتری نسبت به گذشته وجود دارد. در آنجا زنان در برابر این انتخاب قرار دارند که یا به میل خود به تن فروشی بپردازند یا ازدواج کنند و یا به شهرهای بزرگ مهاجرت کنند. پادشاه قانونی را برای زنان به تصویب رسانده تا بتوانند به دبیرستان بروند. اما این قانون به درد مردم معمولی مناطق روستایی نمیخورد (2).
اشپیگل: بنابراین اگر شما بودید چه پیشنهاد دیگری میداشتید؟ در ایدههای شما یک کشور اسلامی چگونه باید باشد؟
یاسین: آن اسلامی که ما خواهان ترویج مجدد آن هستیم اسلام گفتگو است. ما یک سازمان سیاسی و اجتماعی هستیم با این وجود اعتقادی به کاربرد خشونت نداریم، بلکه یک نهضت معنوی هستیم. به باور ما پیامی که قرآن حامل آن است یک پیام جهانی است. انتقاد ما این است که مراکش یک پادشاهی موروثی و استبدادی است. بسیاری در غرب بر این باوراند که جوامع عرب باید به طور ذاتی خودکامه باشند، اما این واقعیت ندارد. یک الگوی اسلامی برای حکومت مطابق با تصورات ما نمونهای است از یک دموکراسی مردمی.
اشپیگل: آیا شما میخواهید بساط حکومت سکولار را برچینید؟
یاسین: برای من سکولاریسم یک افسانه است. شاه در هر حال فقط جدایی محدودی در قدرت را تحمل میکند. آنچه ما میخواهیم دموکراسی و شفافیت واقعی است. ما خواهان یک پیمان اسلامی هستیم که تمامی گروههای اجتماعی را در بر میگیرد ـ پیمانی که مطابق با کمترین مخرج مشترک در این کشور کار کند: یعنی اسلام. این پیمان یک قانون اساسی جدید را بوجود میآورد که دیگر در خدمت حکومت خودکامه قرار ندارد.
اشپیگل: منظور شما یک قانون اساسی مبنی بر قوانین اسلامی یا همان شریعت است؟
یاسین: اگر این همان خواست دموکراتیک مردم است بله.
اشپیگل: در می 2003 بیش از 40 نفر در یک بمب گذاری انتحاری توسط بنیادگرایان اسلامی در کازابلانکا به قتل رسیدند و در سال جاری حملههای انتحاری دیگری انجام یافته. شما چگونه خود را از خشونت گرایان جبههی اسلامی جدا میکنید؟
یاسین: متاسفانه باید بگویم که حملات جدید همانقدر محتمل هستند که یک کودتا. شرایط اقتصادی به هیچ وجه تغییر نکرده است. در حالی که شما دههها است که در غرب دارای یک جامعه مدنی کارا هستید، اتحادیههای کارگری و طبقهی متوسط دارید، ما فقط یک طبقهی بالا داریم که بدون هرگونه محدودیتی به به پر کردن جیبهای خود مشغول است. ما هیچ سروکاری با سلولهای اسلام گرایان بنیادگرا و خشونت طلب نداریم. لیکن انگیزهی آنها را به خوبی درک میکنیم. به همین خاطر است که مرا فرد خطرناکی میدانند. من یکی از مهمترین مخالفان شاه هستم.
اشپیگل: اگر شاه از شما بخواهد که با او همکاری کنید پاسخ شما چه خواهد بود؟
یاسین: آنها به طور دائم تلاش میکنند که مرا وارد نظام خود کنند. از این بابت گاهی دچار ترس میشوم و گاهی وسوسه. اما تا زمانی که تغییرات فراگیری در این کشور بوجود نیاید من نمیتوانم بخشی از بازی سیاسی آنها باشم.
اشپیگل: و شما از این بابت که در جنبش شما این مردها هستند که نقش اصلی را بازی میکنند مشکلی ندارید؟
یاسین: این کاملاً طبیعی است و تقریباً قانون طبیعت. مردها همیشه در راس سازمانهای بزرگ قرار داشتهاند. لیکن زنان زیادی هم در سطح پائین این جنبشها فعالیت میکنند. ما حتی احتیاجی به سهمیه نداریم. این عرصهی دیگری است که ما نیازی به تقلید از غرب در خود احساس نمیکنیم.
1: ترجمهی آن به زبان روشن یعنی ما برای جنبش زنان هیچ سخنی برای گفتن نداریم. مترجم.
2: مرحوم گلسرخی عین همین سخن را در مورد سپاه دانش و باسواد کردن روستاییها در زمان شاه گفته بود. کینه از قدرت و از اصل زندگی و بداقبالی وقتی از حد معینی فراتر رود همه چیز را انکار میکند. مترجم.