iran-emrooz.net | Mon, 21.05.2007, 11:36
جنگ بر سر جنگ عراق
شهلا صمصامی - لوسآنجلس
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۶
با روی کار آمدن دموکرات ها در کنگره ی آمریکا، زمزمه های خروج از عراق بلند تر و بلندتر شد. یکی ا ز دلایل مهم انتخاب دموکرات ها، مخالفت مردم با جنگ و سیاست های خارجی دولت بوش بود. زورآزمایی بین جمهوریخواهان طرفدار بوش و دموکرات ها در کنگره ی آمریکا، با تهیه و تصویب لایحه ی بودجه نظامی به اوج خود رسید. مخالفان با قدرت جنگ، مانند سناتور هری رید رئیس سنا، نانسی پلاسی سخنگوی مجلس نمایندگان، جان مارتا قهرمان جنگ ویتنام و مخالف سرسخت جنگ و بسیاری از دموکرات ها و حتا برخی از جمهوریخواهان دست بدست یکدیگر داده و یکصدا خواهان خروج امریکا از عراق شده اند. کنگره آمریکا مخارج هنگفت جنگ را با شرط خروج از عراق همراه کرده است.
مدتها بود که پیش بینی میشد شرایط زمان جنگ ویتنام در امریکا بوجود آمده است. عواملی که جنگ ویتنام را پایان داد، مخالفت شدید مردم و اعتراضات سراسری که تبدیل به یک جنبش همه جانبه اجتماعی شد. تلفات جانی ارتش آمریکا و مردم ویتنام، مخارج سنگین جنگ، بی اعتباری و عدم مشروعیت جنگ و به زیر سئوال رفتن سیاست خارجی آمریکا از عوامل دیگر بود. همچنین اختلاف بین سران حکومتی در داخل امریکا و بالاخره ایستادگی مردم ویتنام و اینکه در نهایت، جنگ غیر قابل پیروزی بود، آمریکا را مجبور به خروج از ویتنام کرد.
این شرایط در مورد جنگ عراق نیزبه وجود آمده است. دایره ی حکومتی بوش و طرفداران جنگ، کوچکتر و کوچکتر می شود. برخی از ژنرال ها و کسانیکه در کابینه بوش خدمت کرده بودند، به عناوین گوناگون مخالفت خود را با سیاست های خارجی و جنگ عراق اعلام کرده اند. به تازگی جرج تنت George Tenet رئیس پیشین سازمان سیا به جمع مخالفان پیوست و در کتاب پر سر و صدایش بنام در مرکز طوفان: ســالهای من در سیا At the center of the storm: My years at the CIA ضمن بازگوکردن خاطراتش، نظراتش را نسبت به جنگ عراق و حتی مسئله ی ایران به نوشتار آورده است.
سازمان سیا و جنگ عراق
شاید آنچه که جرج تنت رئیس پیشین سازمان سیا و از نزدیکان جرج بوش در کتابش آورده است، رمزی را فاش نمی کند. ولی اینکه جاسوس شماره یک آمریکا در زمانی که هنوز رئیسش یعنی پرزیدنت بوش سر کار است، کتابی بنویسد و سیاست های دولتی را که در آن خدمت کرده است به باد انتقاد بگیرد، بدون شک در تاریخ آمریکا تازگی دارد. به ویژه که جرج بوش به وفاداری یاران نزدیکش اهمیت زیادی میدهد.
تنت ضمن بازگویی خاطرات زندگیش و اینکه خانواده اش از مهاجران یونانی بوده اند، سعی می کند از سازمان سیا در مقابل وقایع 11 سپتامبر و سپس جنگ عراق بنوعی دفاع کند. او از جمله می گوید که قبل از 11 سپتامبر امکان حملات تروریستی را به کاندولیسا رایس که آنزمان مشاور ویژه پرزیدنت بوش بود، خاطر نشان کرده بود، ولی رایس توجهی به آن نکرده بود. آنچه که به جرج بوش اجازه و بهانه ی حمله به عراق را داد، دو عامل مهم بود: یکی اینکه تروریست های 11 سپتامبر با صدام ارتباط داشتند و دوم اینکه بنا به گزارش های منابع اطلاعاتی و ضد جاسوسی یعنی سیا، صدام دارای مواد لازم برای ساختن بمب اتمی بود. یکی از صحنه های تاریخی قبل ازحمله ی به عراق این بود که کولن پاول وزیر امور خارجه ی وقت ،در حالیکه جرج تنت، پشت سر او نشسته بود، در جلسه سازمان ملل حضور یافته و با اطمینان خاطر گفت که بنا بگزارش های اطلاعاتی، صدام آماده ساختن بمب اتم است. این مسئله، مهمترین حربه ی دولت آمریکا برای حمله به عراق بود. تنت در کتاب خود نئوکنسرواتیو ها که یاران دیک چینی معاون رئیس جمهور بودند و همره با او به کاخ سفید آمدند را مسئول حمله به عراق میداند. برای مثال، او می نویسد در 12 سپتامبر 2001، یکروز پس از واقعه 11 سپتامبر در کاخ سفید به ریچارد پرل، نئوکنسرواتیو معروف برخورد کردم و او بمن گفت، عراق باید بهای آنچه را که دیروز اتفاق افتاد بدهد، مسئول واقعی آنها هستند. تنت ادعا می کند که هرگز نفهمید از چه زمان حمله به عراق اجتناب ناپذیر گردید.
بی ثباتی در خاور میانه
تنت در کتاب خود می نویسد در زمانی که ریاست سیا را بعهده داشته، مهمترین موضوعات، تروریسم و جنگ عراق بود. در مورد عراق می گوید:
خاورمیانه امروز بی ثبات تر از 25 سال گذشته است. امنیت اسرائیل در خطر بیشتری است. امریکا وارد جنگ شد، بدون توجه به تأثیری که این حمله در پروسه صلح در خاور میانه خواهد داشت و یا وقایعی که در لبنان و سوریه اتفاق افتاد و یا تأثیری که در مقابله با تروریسم اسلامی سُنی داشته است.
رئیس سیا میگوید حتا اگر نیروهای متحدین که به عراق حمله کردند، سلاح های کشنده ی شیمیایی، بیولوژیکی و اتمی کشف می کردند، پس از سقوط صدام وضعیت در عراق بهمین شکل می بود. زیرا سیاست های آمریکا پس از حمله ی نظامی، همین نتایج فاجعه آمیز را به همراه داشت. ما (سازمان سیا) بدرستی پیش بینی کردیم که اشغال نظامی طولانی چه نتایجی خواهد داشت. آنچه که در آن زمان من نمی دانستم، این بود که تا چه اندازه دولت آمریکا پس از حمله نظامی، بنیاد های اقتصادی، نظامی و امنیتی را خراب کرد و در بوجود آوردن صلح در عراق شکست خورد. تنت اضافه میکند: زمانیکه ما به داخل عراق راه پیدا کردیم، از همان ابتدای کار، ماموران سازمان سیا اخطاهای روشن و دقیقی در مورد خطر رشد شورشیان تهیه کردند. مشکل این بود که به این اعلام خطرها توجهی نشد. برای زمان طولانی مسئولان حکومتی ما، یا قادر نبودند و یا نمی خواستند به حقایق نگاه کنند و بر اساس واقعیت، سیاست های خود را تغییر دهند. در نتیجه مشکل شورشیان که ابتدا محدود و داخلی بود، بطور روزانه وسیع تر و بدتر شد تا جائی که امروز از کنترل خارج است. دولت آمریکا سیاستی را که براساس امید بود، دنبال کرد به جای اینکه به حقایق توجه کند.
تنت همچنین معتقد است سیاست افزایش نیرو شاید 3 سال پیش می توانست مؤثر باشد، ولی امروز بی نتیجه است. زیرا آنزمان عراق کشوری بود که هنوز یک هویت ملی داشت، ولی امروز این هویت به مذهبی و قومی تبدیل شده است. رئیس پیشین سیا میگوید: در نهایت مهم نیست که آمریکا چه تعداد نیرو در عراق بگذارد. تنها عراقی ها هستند که میتوانند تصمیم بگیرند چه نوع کشوری میخواهند داشته باشند، آیا میخواهند بیک اتحاد و اتفاق ملی برسند و یکپارچه باقی بمانند یا نه.
در مورد ایران جرج تنت مخالف سیاست دولت بوش است و میگوید، دید سیاه و سفیدی که از ایران وجود دارد و سیاست مشکوک نسبت باین کشور که تنها براساس رودررویی نظامی است اشتباه است. این سیاست باید همراه با مذاکره با ایران و سوریه باشد. او می گوید: دولت بوش متوجه نیست که در خاور میـانه غالبـاً زورآزمایی و فشار نظامی با گفتگو و مذاکره همراه است.
جرج تنت میکوشد در کتاب خود از حمله مستقیم به جرج بوش خوداری کند، ولی انتقادات خود را متوجه معاون رئیس جمهور دیک چینی و یاران نئوکنسرواتیو او می کند. افرادی مانند پرل، داکلاس فیث ، اسکوتر لیبی و سایرین که با نقشه حمله به عراق به کاح سفید آمدند و 11 سپتامبر را بهانه ای مناسب یا فتند. آنهاحتا امروز که تمام وقایع روشن شده است، چنین اصرار دارند که بین القاعده و صدام ارتباط وجود داشت. رابطه ای که جرج تنت با اطمینان می گوید: هرگز وجود نداشت.
در پایان کتاب نیز جورج تنت می گوید:ما باید با اکراه وارد جنگ های انتخابی شویم و آن پس از زمانی است که بطور صادقانه با خودمان و دنیا در مورد دلایل منطقی انتخاب چنین مأموریتی روبرو شویم.
کتاب جرج تنت اگر چه به مشروعیت دولت بوش وسیاست حمله به عراق صدمه میزند، ولی خالی از انتقاد نیست. از مهمترین انتقادات به او این است که چرا این سخنان را سه سال پیش و زمانی که سرکار بود بیان نکرد.
جنگ بر سر پایان جنگ
پس از انتخابات کنگره در نوامبر که دموکراتها اکثریت را در مجلس نمایندگان و سنا بدست آوردند، پایان دادن به جنگ عراق از جمله مهمترین وظایفی بود که دردستور کار نانسی پولاسی سخنگوی مجلس نمایندگان و هری رید ریاست سنا قرار گرفت. همه میدانستند که تصویب بودجه ی نظامی جنگ عراق درگیری دموکرات ها با پرزیدنت بوش را به یک جنگ تبدیل می کند. دموکرات ها قول داده بودند که لایحه ی بودجه ی نظامی را با شرایط مشخصی از جمله خروج از عراق همراه خواهند کرد. پس از ماهها بحث و گفتگو لایحه ای که به رئیس جمهور داده شد با علم به این بود که پرزیدنت بوش آنرا وِتو خواهد کرد. ولی این لایحه از نظر دموکرات ها یک سند تاریخی است. علاوه بر دموکرات ها ،چند تن از سناتورهای جمهوریخواه نیز به این لایحه پیوستند. هدف کنگره این بود که این بار بوش را مجبور کنند که سیاست های شکست خورده در عراق را تغییر دهد و برای پایان جنگ برنامه ی مشخصی داشته باشد. لایحه نهائی شامل 124 بیلیون دلار بود که باید با شروع خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق از پائیز امسال همراه باشد. در عین حال دولت عراق باید تا اول جولای امسال نشان دهد که به پیشرفت های قابل ملاحظه ای، بویژه خلع سلاح ملیشیا دست یافته است. بر اساس این برنامه، خروج نیروهای آمریکا از ابتدای اکتبر شروع شده و تا مارچ سال آینده کامل میشود. در عین حال، بخشی از نیروهای نظامی در عراق باقی خواهد ماند که از منافع اقتصادی و سیاسی آمریکا در عراق محافظت کرده و به نیروهای عراقی تعلیمات نظامی دهد. البته این لایحه از سوی جورج بوش وتو شده و حالا باید دمکرات ها و رئیس جمهور به یک توافق سازشکارانه برسند.
جنگ بدون پیروزی
دموکرات ها در یک مقطع بسیار مهم تاریخی برای اولین بار در حالیکه کشور در حال جنگ است، با رئیس جمهوربه مخالفت برخواسته و یکصدا خواهان خروج از عراق هستند. بسیاری معتقدند از جنگ ویتنام باید درس گرفت و تا دیر نشده و تلفات سنگین تر نشده از عراق خارج شد. در این زمان که انتخابات ریاست جمهوری آینده نزدیک است و دموکرات ها شانس باز پس گرفتن کاخ سفید را دارند، جنگ عراق مهمترین موضوع روز و در نهایت تصمیم گیرنده ی انتخابات بعدی است. براساس آخرین آمارها، بیش از 65 درصد از مردم آمریکا مخالف جنگ هستند. تفاوت اساسی بین طرفداران و مخالفان جنگ باین گونه است دموکراتها و لیبرالهای داخل دستگاه حکومتی آمریکا اکثراً مخالف جنگ بوده و معتقدند که آمریکا در عراق به پایان راه رسیده است، ماجراجویی باید تمام شود، اوضاع عراق بهتر نخواهد شد و بنابراین زمان آنست که امریکا عراق را ترک کند. مانند ویتنام، این یک جنگ بدون پیروزی است. طرفداران ادامه جنگ معتقدند که هنوز وقت باقی است و راههایی برای نجات وجود دارد. در این شکی نیست که اگر عراق بتواند به ثبات رسیده و در نهایت به یک کشور دموکرات تبدیل شود، این جنگ با پیروزی همراه بوده است، اگر چه با بهای گزافی این پیروزی بدست آید. مخالفان جنگ در مقابل می گویند که آمریکا دیگر قادر نیست عراق را نجات دهد و با بی ثباتی و بحرانی که بوجود آمده است، ادامه ی اشغال نظامی، تنها به بدتر شدن وضع می انجامد. برای مثال سناتور رید به تازگی در مصاحبه ای گفت: جنگ، شکست خورده است، حتا اگر ژنرال های مسئول جنگ عراق بگویند وضع بهتر شده است من آنها را باور نمی کنم.
در حال حاضر مخالفان جنگ، با مخالفان بوش یکی شده اند. زیرا مردم متوجه شده اند در تمام مراحل با دروغ و اطلاعات نادرست، این جنگ شروع و ادامه یافته است. چنانچه دموکرات ها بتوانند دولت بوش را مجبور به خروج از عراق نمایند، این نظریه که جنگ عراق یک اشتباه و در نهایت بدون پیروزی بوده است قابل قبول تر میشود. بوش و طرفداران ادامه جنگ تا پیروزی، بدون شک راه دراز و مشکلی را در پیش دارند، زیرا حقایق در درون عراق حاکی از جنگ داخلی، خشونت و بی ثباتی و بحران است و خلاف این نظر آنها را نشان می دهد. در هر حال، جنگ بر سر جنگ عراق هنوز به پایان نرسیده است.