iran-emrooz.net | Wed, 21.02.2007, 10:30
مسکو و خاورمیانه
یولیا تیموشنکو / برگردان: علیمحمد طباطبایی
 |
نفوذ ایران در خاورمیانه نه فقط به خاطر ناکامی قدرت نظامی ایالات متحده در عراق، که به علت حمایت دیپلوماتیک که ایران از طرف چین و مهمتر از آن روسیه دریافت میکند تقویت شده است. اکنون با توجه به پایان رسیدن سفر پرزیدنت پوتین به خاورمیانه که در آن وی موفق به قدرتنمایی دیپلوماتیک و فروش تسلیحات نظامی گردید، فرصت مناسبی برای ارزیابی مقدماتی از نفوذ روسیه در منطقه به دست آمده است.
روسیه با برخورداری از حق وتوی خود در شورای امنیت بیشتر فرصتهای دوسال گذشتهی را به کاستن تدریجی از فهرست پیشنهادی تحریمهایی گذراند که احتمال میرفت علیه ایران به اجرا درآید ـ تحریمهای ناشی خودداری ایران از پذیرش تعهدات خود نسبت به آژانس بینالمللی انرژی هستهای در خصوص برنامهی هستهای خودش. در نتیجه، تحریمهایی که توسط شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید چنان نیمبند از آب درآمد که به نظر نمیرسد چندان اثری هم داشته باشد.
روسیه روابط خود با ایران را به عنوان وسیلهای جهت نفوذ به دیپلوماسی در سراسر خاورمیانه مینگرد، منطقهای که ایالات متحده پس از پایان جنگ سرد به طور موفقیت آمیزی تلاشهای بسیاری جهت خاتمه دادن به نفوذ کرملین در آن به خرج داده بود. هدف خودخواهانهی دیگر روسیه معاف کردن تحریمها از پروژهی راکتور هستهای بوشهر که برای ایران میسازد ـ و قرار است اواخر سال جاری تحویل ایران داده شود ـ و دفع فشار سازمان ملل به ایران بود که میتوانست منافع مالی را که روسیه از صدور سوخت هستهای برای راه اندازی راکتور امیدوار به دست آوردن آنها بود به خطر بیندازد.
رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین چنین استدلال میکند که ایران، بر خلاف کرهی شمالی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی هستهای را اخراج نکرده، به قرارداد منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خاتمه نداده یا هنوز هیچ سلاح هستهای را آزمایش نکرده است، بنابراین باید با این کشور به ملایمت رفتار نمود. لیکن تازمانی که ایران هزینههای واقعی برضد برنامهی هستهای خود را به طور دقیق ارزیابی نکند، دلایل چندانی برای بررسی تعلیق غنیسازی اورانیوم و پلوتونیوم نخواهد داشت (هردوی اینها برای تولید سوخت هستهای به کار میروند، اما در ساختن بمب هستهای نیز میتوانند مورد سوء استفاده قرار گیرند). تعلیق غنیسازی اتفاقا پیش شرطی است که اروپاییها و ایالات متحده آن را برای انجام مذاکرات جدی با ایران ضروری میدانند.
تجارت روسیه با ایران رقم بسیار بالایی را شامل میشود که این خود دلیل دیگری است که چرا روسیه نگران تحریم ایران است. در این بین آمریکا نیز به بانکهای خارجی برای جلوگیری از انجام معاملات با ایران فشار وارد میآورد. ماه گذشته آمریکا پنج شرکت دیگر را به فهرست خود اضافه کرد (٤ شرکت در چین و یکی در ایالات متحده که البته نمایندهی یک شرکت چینی است) که در پروژههای هستهای ایران مشارکت داشتهاند و به همین دلیل آنها را از انجام تجارت با کمپانیهای آمریکایی محروم ساخت. اکنون این بیم و نگرانی فزاینده در مسکو به وجود آمده است که دولت ایالات متحده در نظر دارد شرکتهای روسی را که با ایران و بلندپروازیهای هستهاش مرتبط هستند مشمول این قبیل تحریمها قرار دهد.
خط مشی روسیه که بر سود مالی آنی و امید برای نفوذ دیپلوماتیک مبتنی است اکنون به خطر افتاده است (اوکراین به سهم خودش از پیش تصمیم به عدم شرکت در ساخت راکتور بوشهر گرفته بود). اگر این سوء ظن صحیح باشد که ایران به طور مخفیانه روش ساخت و استفاده از سلاح هستهای را به دست آورده و به همین ترتیب روش ساخت موشک دورپروازی که قادر به حمل کلاهک هستهای باشد (در حالی که ایران به طور آشکار اعلام نموده است که موفق به ساخت موشکهای دورپرواز قادر به حمل کلاهک هستهای شده است)، در چنین حالتی به محض آن که ایران بتواند بر پروسهی غنیسازی کاملا مسط شود، در موقعیتی قرار خواهد گرفت که در هر لحظهی دلخواه و بدون اطلاع قبلی از محدودههای انپیتی خارج شود. روسیه با سست کردن دیپلوماسی، جهان را همراه با خود به مرحلهی خطرناکتری میبرد.
اما چنین سیاستی دوبرابر معمول کوتهبینانه است، زیرا ایرانی که همسایه روسیه بوده و به سلاح هستهای مجهز باشد نمیتواند قاعدتا به سود منافع روسیه باشد، به ویژه با توجه به ٢٠ میلیون شهروند مسلمان روس که به طور روزافزونی به سوی بنیادگرایی دینی کشیده میشوند. در واقع جمعیت مسلمان روسیه تنها بخش از کل جمعیت کشور است که در حال رشد میباشد. معنای تلویحی آن این است که مسلمانان در خط مشیهای داخل روسیه و در چند دههای که پیش رو داریم به عامل بزرگتر و قوی تری تبدیل میشوند. این واقعیت که ایران غالبا به عنوان یکی از مهمترین حامیان جداییطلبان چچن تلقی شده است نیز گواه دیگری از کوتهبینانه بودن سرشت خط مشیهای روسیه است.
لیکن روسیه در تلاشهایش برای افزایش چشمگیر جایگاه و اعتبار خود به عنوان یک ابر قدرت به نظر میرسد که آماده قربانی کردن منافع امنیتی دراز مدت خود در منطقه و نه فقط در خصوص ایران، به سود برآورده ساختن منافع کوتاه مدت و آنی دیپلوماتیک خود است. مسئلهی اصلی در بارهی ترکمنستان امروزه این است که آیا خلا به جای ماندهی پس از مرگ نیازوف (ترکمن باشی) این امکان را به دست میدهد که افراطگرایی اسلامی از کشورهای همسایه (ایران و افغانستان) به ترکمنستان هم سرایت کند. با این وجود به نظر میرسد تنها موردی که روسیه نگران آن است این باشد که هر دولتی هم که در ترکمنستان به روی کار آید باید خود را با منافع کرملین تنظیم و تطبیق دهد.
روسیه سالهای طولانی است که در ترکمنستان مسلط است. بیشتر گاز این کشور از طریق خط لولهی روسیه به خارج صادر میشود. گازپروم، شرکتی دولتی در روسیه و یک غول اقتصادی است که گاز را به قیمت نسبتا ارزان میخرد و سپس در روسیه آن را توزیع میکند، یا همان گاز را در اروپا با سود قابل توجه میفروشد.
اسرائیل نیز مانند ترکیه و ایالات متحده باید امیدوار باشد که حاکمان جدید ترکمنستان مشتاق به بسط و گسترش توزیع و فروش گاز خود باشند و آنهم از طریق تصمیم برای به راه انداختن پروژهای جهت ساختن شبکهی توزیع گازی که از زیر دریای خزر میگذرد. لیکن در خود فضای سیاسی ترکمنستان نیز باید گشایش و توزیع مجدد قدرت روی دهد، زیرا تنها اپوزیسیون موجود در کشور که دارای قدرت است به طور نگران کنندهای بنیادگرایان اسلامی هستند.
روسیه قرنها نفوذ خود در خاورمیانه و آسیای مرکزی را پشت سر دارد، نفوذی که بیشتر آن صرف ادغام نمودن دیگران به درون روسیه و شوروی شده است. این نفوذ میتواند به عنوان فشار نیرومندی جهت برنامههای مثبت به کار گرفته شود، اگر البته روسیه به تلاش و رسیدن به منافع کوتاه مدت خود خاتمه داده و در جهت منافع طولانی مدت خود اقدام كند، آنچه كه به بهترین شکل از طریق یک ایران روبه ترقی اقتصادی و فاقد سلاحهای هستهای و ترکمنستانی که در آن آزادیهای سیاسی رعایت میشود به دست خواهد آمد.
-----------
یولیا تیموشنکو نخست وزیر پیشین اوکراین و رهبر فعلی اپوزیسیون در آن کشور است.
Moscow and the Middle East by Yulia Tymoshenko.
Project Syndicate 2007.