iran-emrooz.net | Wed, 07.02.2007, 12:29
یتیمهای دیکتاتور
نجو والی /برگردان: علیمحمد طباطبایی
نجو والی در بارهی ورشکستگی اتحادیهی نویسندگان عرب مینویسد
حدود یک ماه قبل اتحادیهی نویسندگان عرب در قاهره یک نشست عمومی برگزار نمود که نمایندگان زیربخشهای تمامی کشورهای عرب به استثنای عراق در آن شرکت داشتند. این البته برای نویسندگان عراق موضوع تازهای نبود: آنها در ٢٠٠٤ از نشست دمشق و در ٢٠٠٥ از نشست الجزایر نیز محروم شده بودند. آنچه فعلا جدید است این که رئیس اتحادیهی نویسندگان مصر که پیشتر از جهت سمت به عنوان منشی نجیب محفوظ مشهور شده بود به روزنامهنگاران حاضر در نشست توضیح داد که «تمامی زیربخشهای اتحادیه به استثنای اتحادیهای که توسط دولت عراق پس از اشغال تشکیل یافته به این سمینار دعوت شدهاند. ما به این اتحادیه در داشتن روابط با دشمن صهیونیستی مظنون هستیم».
شاید رئیس اتحادیهی مصر که گفته میشود قرار است به عنوان رئیس سازمان انتخاب شود صرفا میخواسته است که عراقیها را از سفر طاقت فرسای خود به مصر معاف کند تا همچون سال ٢٠٠٥ در الجزایر در معرض توهین و بیاحترامی در بیرون انداختن از هتل محل اقامت خود قرار نگیرند، آنهم با وجودی که هزینهی هرسه کنفرانس را اتحادیهی عرب تقبل کرده بود که عراق فعلی « اشغال شده » افتخار عضویت در آن را دارد.
هرکس که به طور جدی بر این باور باشد که هیئت نمایندگی عراقی به همان دلیلی مستثنا و محروم گردید که رئیس اتحادیه میگوید، با دانستن این واقعیت تادیب خواهد شد که تمامی نویسندگان عرب اتحادیه از جمله مصریها توسط سیاستمداران کشورهای مربوطه تامین بودجه و سرپرستی میشوند. اتهام همکاری با « دشمن صهیونیستی » اختراع فرهنگنامهی نژادپرست عرب است، اصطلاحی که برای مصرف محلی و برای ترغیب و تبلیغ رسمی و حرفهای مورد استفاده قرار میگیرد.
با این وجود این اتهام که عراق در حال همکاری با «آمریکای دشمن و اشغالگر» است در تمامی پاورقیهای روزنامههای عربی مانند یک ویروس پخش گردیده و نویسندگان عراقی را قربانی کرده است. نه به این خاطر که آنها مسئول اشغال کشور هستند بلکه به این دلیل که مصر و کشورهایی که رئیس جمهور آمریکا بوش در آخرین نطق خود از آنها به عنوان «کشورهای میانه روی عربی» اسم میبرد ـ اردن، عربستان سعودی و کشورهای خلیج (فارس) که از همهی آنها اتحادیههایی در کنفرانس شرکت داشتند ـ حتی یک روز هم نمیتوانند بدون «دوست» آمریکایشان به حیات خود ادامه دهند.
طی مدت ٣٥ سال حکومت حزب بعث، اتحادیه نویسندگان عراقی هم صراحتا و هم به لحاظ تشکیلاتی به «دفتر ویژه» وابسته بود، یعنی جایی که مستقیما مسئول حزب حاکم به حساب میآمد. معنی آن این است که تمامی اتحادیه مجبور بود از خط ایدئولوژیک و سیاسی دفتر اطلاعات ملی صدام حسین تبعیت کند. در آن زمان این دفتر زیر نظر دیکتاتوری طارق عزیز، کسی که مستقیما و شخصا از دستورات صدام حسین پیروی میکرد اداره میشد. شیوهی انتخابات در اتحادیه نویسندگان شدیدا کنترل شده بود و نه آزاد. برای واجد شرایط بودن در انتخابات میبایست از عهدهی شرطهای ویژهی بسیاری برآمد: نامزدها باید «پاکیزگی روشنفکری» و «منشا اصیل عربی» خود را به اثبات میرساندند. گذشته از آن آنها مجبور بودند که آثار خود را زیر نظر «میلیشیای خلقی» و « فدائیان صدام» بنویسند.
هنگامی که عدی پسر صدام به صحنهی سیاسی وارد شد، او مسئولیت امور فرهنگی و ورزشی را به عهده گرفت و برای سالها رئیس کمیتهی المپیک بود و همچنین رئیس اتحادیهی روزنامهنگاران و نویسندگان. پسر بزرگتر دیکتاتور عراق قوانین اداری قبلی را به کناری نهاد و خودش قواعد جدیدی متداول نمود، قواعدی که متناسب با خواستههای لحظهای خودش تغییر میکردند. طی دورهی دیکتاتوری فقط چندتایی واقعیت «دموکراتیک» در بارهی وضعیت فرهنگ وجود داشت، آنچه البته مایه تاسف ادیبان ثبت نام شده در اتحادیهی نویسندگان بود. و البته واقعیتهای دیگری نیز وجود داشت که یقینا نمایندگان اتحادیه نویسندگان عرب که در دورههای قانون گذاری متفاوت فعال بودهاند نبابد برایشان ناآشنا و جدید باشد.
اما آیا شیون و زاری اتحادیه نویسندگان عرب هیچ ارتباطی هم میتواند با دموکراسی داشته باشد؟ تهیهی یک فهرست بلند و بالا از روشنفکران کشورهای متفاوت عربی که به زندان انداخته شدهاند کار دشواری نیست. علی الدمینی شاعری عرب تا همین اواخر همراه با چند تن از همکاران دیگرش در زندانی در عربستان سعودی نشسته بود. در سوریه جایی که اتحادیه ٢٧ سال است که دارای یک مقر نمایندگی است، روشنفکران متعددی در زندانهای دیکتاتور بعثی در حال پوسیدن بودند. فرج بیرقدار شاعری دیگر ١٥ سال پیش به زندان انداخته شد (کتابی در بارهی دورهی زندان او اخیرا در بیروت منتشر شده است). اندیشمندان سوری میشائیل کیلو و عارف دلیلی سال گذشته را در زندان سپری کردند.
در هیچ کدام از این موردها اتحادیه نویسندگان عرب حتی زحمت نوشتن یک بیانیه را به خودش نداد که در آن آزادی این انسانها را درخواست کرده باشد. در اواسط دههی ١٩٧٠ در عراق رئیس اتحادیه نویسندگان، شاعر و نویسندهی سابق بعثی شفیق الکمالی اعدام گردید. صدام او را با سم تالیوم مسموم کرده بود. اتحادیه نویسندگان عرب در هیچ کدام از این موردها ناخرسندی خود را ابراز نکرد و در عوض هیچ کشور عرب دیگری چنین جوایز نفیسی دریافت نکرده است ـ در شعر، رمان نویسی، ترانه نویسی، فیلم و تئاتر ـ که رژیم بعثی عراق در بغداد موفق به دریافت آنها گردیده. صدها روشنفکر و هنرمند میهمان صدام حسین بودند و از یک جشنواره به جشنوارهی دیگر اعزام میشدند. جشنوارهی شعر Marbad و فستیوال شعر ابوتمام رویدادهای هرساله بودند. جشنوارهی بابل در روز تولد صدام برگزار میشد. گروه هنرمندان و نوازندگان عرب در کنار گروههای هنری اروپایی (از میان آنها مثلا گروه تئاتر Ruhr) برنامه اجرا میکردند.
دولت پیشین عراق چنان رشوههای سخاوتمندانهای میداد که رمانها و اشعار بسیاری صرفا به ستایش از دلاوریهای سلحشوران عراقی اختصاص مییافت و برای سرنگونی دشمنان «صهیونیستی» و «ایرانی» سوگند یاد میکرد. کارگردان مترقی مصر توفیق صالح فیلم «روز طولانی» را کارگردانی کرد، فیلمی که داستان زندگی سراسر نبرد صدام را تعریف میکرد (قهرمان این فیلم داماد خود صدام بود که بعدا به دست عدی به قتل رسید). همکار مصری او صالح ابوسیف «القادسیه» را منتشر ساخت که در آن ایدئولوژی نژادی تبلیغ گردیده و جنگ در برابر «جاسوسان ایرانی» ستایش میشد. شاعر بسیار مشهور فلسطینی محمود درویش وزیر اطلاعات (تبلیغات) عراق را «وزیر شعرا» نام گذاری کرد. علاوه بر آن او «بغداد زنانه» را ستایش میکرد زیرا فقط زنان زیبای آن را در خیابانها میدید ـ زنانی که شوهرانشان به جبهههای جنگ با ایران فرستاده شده بودند. رماننویس مصری جمال القیطانی که از وزارت دفاع سفارش میگرفت کتاب «پاسداران جبهه شرقی» را نوشت و آنهم در ستایش و تمجید از جنایت نسبت به کردها در شمال عراق.
سازمانهای انتشاراتی لبنانی از فروش کتابهايی از این قبیل به وزارت اطلاعات روزگار خود را میگذرانند. آن انتشاراتی که به اندازهی کافی شجاعت آن را داشت که رمانها یا مجموعه اشعاری از مخالفینی را که در خارج به حالت تبعید به سر میبردند منتشر کند در واقع مجبور به زیرپاگذاردن تحریمها بود. نشریات تاسیس شده در پاریس و لندن و به سرپرستی نویسندگان عرب با حمایتهای مالی صدام به کار خود ادامه میدادند، اما همگی از زمانی که دیکتاتوری سرنگون گردیده دیگر ناپدید شدهاند. اکنون برای این «یتیمان» دیکتاتور دیگر چه چیزی باقی مانده است مگر ستایش از جنگهای بیمعنی، همانگونه که در بیانیهی پایانی در خاتمهی سمینار نیز قرائت گردید؟ نه سخنی از صلح، یا از سانسور یا از تصفیه تمامی تشکیلات از بنیادگرایان! و نه چیزی بیشتر از یک سخنرانی از دورهی قرون وسطایی که در خواست میکرد «عوامل» نویسندگان عراقی باید از هر جهت منزوی شوند.
٢٧ سال پیش در پیامد امضای توافق نامهی صلح کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل اتحادیه نویسندگان عرب دفتر مصری خود را تعطیل نمود. برای مدت ٢٧ سال از زمان نشست خود در دمشق اتحادیه در گیر جنگ با آسیابهای بادی «امپریالیسم و صهیونیسم» شده است و اکنون برادران گم شده دوباره بازگشتهاند و به مراتب افراطی تر از برادران سوری « بعثی ». آنچه اتحادیه نویسندگان نمیدانند این که ادبیات نه در سمینارها و جزوههای سیاسی که در خود زندگی است که پای به هستی میگذارد و فقط در آزادی است که میتواند شکوفا شود.
--------------
نجم والی متولد ١٩٥٦ در مصر است و نویسندهی عراقی که در برلین زندگی میکند.
این مقاله ابتدا در Sueddeutsche Zeitung و در تاریخ ١٩ ژانویه ٢٠٠٧ منتشر گردید.
The Dictathor's Orphans by Najem Wali.
http://www.signandsight.com