iran-emrooz.net | Sat, 18.11.2006, 21:34
جباريت «سلطان پنبه»
پتر استگليتس / برگردان: علیمحمد طباطبايی
 |
يكشنبه ٢٨ آبان ١٣٨٥
آمريكايیها ترجيح میدهند اين گونه تصور كنند كه چنانچه كشورهای فقير درهای بازار خود را بگشايند، شكوه اقتصادی بزرگتری هم از راه خواهد رسيد. بدبختانه وقتی موضوع بر سر توليد محصولات زراعی است اين اعتقاد آنها صرفاً لفاظی بيشتر نخواهد بود. واقعيت آن است كه ايالات متحده صرفاً به متعهد بودن خود به اصول بازار آزاد تظاهر میكند و به جای آن لابیهای واشنگتن و كسانی كه هزينهی انتخابات را تامين میكنند مورد مساعدت و لطف قرار میدهد، يعنی كسانی كه درست عكس شرايط بازار آزاد را مطالبه میكنند. در حقيقت اين يارانههای كشاورزی در خود آمريكا هستند كه حداقل تا به امروز به خنثی سازی كنفرانس دوحه در قطر در خصوص مذاكرات تجاری كه قرار بود برای كشورهای فقير موقعيتهای جديدی فراهم كند تا آنها بتوانند آهنگ رشد اقتصادی خود را وسعت بخشند كمك نموده است.
يارانهها به كشاورزان در كشورهای در حال توسعه صدمه میرساند، زيرا به افزايش محصولات و كاهش قيمتهای جهانی میانجامد. دولت بوش ـ كه ظاهراً بايد در سراسر جهان به اصول بازار آزاد متعهد باشد ـ تقريباً سطح يارانههای كشاورزی را در ايالات متحده دوبرابر كرده است.
اين معضل را میتوان به سهولت در مورد توليد پنبه به روشنی نشان داد. بدون پرداخت يارانه برای آمريكايیها توليد زياد پنبه صرف نمیكند. در حال حاضر و با پرداخت يارانه ايالات متحده آمريكا بزرگترين صادر كنندهی پنبهی جهان است. در آمريكا در حدود ٢٥ هزار زارع پنبهی ثروتمند، ٣ تا ٤ ميليارد دلار يارانه را در ميان خود تقسيم میكنند ـ در حالی كه بيشتر اين پول به جيب بخش كوچكی از دريافت كنندگان سرازير میشود. عرضهی افزايش يافتهی پنبه بر قيمتهای جهانی پنبه فشار میآورد و حداقل به ده ميليون زارع پنبه در مناطق جنوبی صحرا در آفريقا صدمه میرساند.
به ندرت در تاريخ بشر اين اندازه اندك از انسانها به چنين جمعيت وسيعی آسيب رسانده است. هنگامی كه اين مسئله را مورد توجه قرار دهيم كه تا چه اندازه يارانههای تجارت در آمريكا در اضمحلال كنفرانس دوحه نقش داشته است ابعاد اين خسارت و زيان روشن تر میشود. آمريكا به جای آن كه حذف يارانههای خود برای پنبه را پيشنهاد نمايد، بازگشايی بازارهای آمريكا به روی واردات پنبه را توصيه نمود. يعنی يك حركت اساساً بی معنا از وجههی عمومی كه سريعاً نتيجهی منفی به بار آورد. آمريكا با توجه به يارانههای عظيم خود پنبه را صادر میكند و حتی چنانچه موانع رسمی و تشريفاتی رفع شوند بسيار اندك به واردات پنبه خواهد پرداخت.
بنابراين مذاكرات اخير تجاری دارای يك فضای وهم آميز و غير واقعی هستند، زيرا يارانههای پنبه بايد در نهايت بدون وابستگی به نتايج مذاكرات حذف گردند. برزيل كه ديگر از لجاجت و سرسختی آمريكا به تنگ آمده بود برعليه يارانههای ايالات متحده به سازمان تجارت جهانی شكايت كرد و رای نهايی همان نظر كارشناسانهای بود كه هر اقتصاددانی نيز صادر میكرد: يارانهها تجارت جهانی را تحريف كرده و مورد دخل و تصرف قرار میدهند و از اين رو بايد برچيده شوند.
ايالات متحده در مواجه با حكم سازمان تجارت جهانی سعی میكند كه از نص صريح آن متابعت كرده اما از معنای حقيقیاش روی گرداند و در برنامهی يارانههای خود تغييراتی را بگنجاند تا بتواند رضايت فنی آن را تامين كرده باشد. ليكن اين تلاش قطعاً با شكست مواجه خواهد شد. سرانجام ـ هرچند البته ممكن است سالها به طول انجامد ـ يارنههای پنبه حذف خواهند شد.
البته يارانههای اتحاديهی اروپا به مراتب بيشتر است، ليكن اين اتحاديه بر خلاف ايالات متحده بعضی تلاشهايی برای كاهش آنها انجام داده است به ويژه برای يارانههای صادراتی. در حالی كه يارانههای صادراتی به نظر میرسد كه نقش موثرتری در «تحريف تجارت» دارند، اما يارانههای پنبهی آمريكا و ساير كمكهای مالی اش در واقع همانقدر زيان آوراند. هنگامی كه يارانهها به افزايش توليد و كاهش مصرف منجر شود ـ كه در مورد كالاهای كشاورزی معمولاً مورد نمونه است ـ توليد بيشتر به طور مستقيم به صادارت بيشتر میانجامد، يعنی آنچه به نوبهی خود مستقيماً به قيمتهای پائين تر جهانی برای توليد كنندگان و درآمدهای كمتر زارعين و فقر بيشتر برای جهان سوم منجر میشود.
آمريكا و ساير كشورهای پيشرفته بازندگان اصلی در اضمحلال كنفرانس دوحه هستند. اگر دولت بوش به تعهدات خودش پايبند مانده و آنها را برآورده میساخت، ماليات دهندگان آمريكايی از حذف يارانههای عظيم محصولات زراعی سودی فراوان میبردند ـ يعنی آنچه به معنای شكوفايی واقعی در اين دورهی افزايش كسی موازنهها است. علاوه بر آن آمريكايیها به عنوان انسانهای مصرف كننده نيز وضعيت بهتری میداشتند، زيرا آنها به مجموعهای از كالاهای ارزان قيمت از كشورهای فقير دسترسی بيشتری پيدا میكردند.
فشار مهاجرت نيز كاهش میيافت، زيرا در درجهی اول اين اختلاف فاحش درآمدهها است كه بيش از هر چيز ديگر مردم كشورهای در حال توسعه را به ترك خانه و خانوادههای خود برای مهاجرت به ايلات متحده ترغيب میكند. يك نظام تجاری عادلانه تر به كاهش اختلاف سطح درآمدها كمك میكند.
در واقع شهروندان تمامی كشورهای توسعه يافته از يك جهان شكوفاتر بهره مند میگردند ـ به ويژه جهانی كه در آن فقر كمتری وجود داشته باشد، همراه با تعداد كمتری از انسانهايی كه با ياس و نوميدی دست به گريبان هستند. زيرا ما همگی از يك عدم ثبات سياسی رنج میبريم كه در اصل چنين نوميدیهايی باعث به وجود آمدن آنها است.
اما چنانچه مذاكرات دوحه با يك پيشنهاد سخاوتمندانه تر دوباره جان میگرفت، اين آمريكا بود كه شايد بيشترين بهرهها را نصيب خود میساخت. نفوذ آمريكا در جهان در اين چند سال گذشته دچار صدمات بسيار شده است. استفاده رياكارانهی دولت بوش از لفاظیهای بازارآزاد در حالی كه از سياستهای حمايت گرا پيروی میكند وضعيت را به مراتب بدتر كرده است.
از اين رو منافع و علائق ملی مردم آمريكا حكم به ايجاد تغييرات در خط و مشیها میدهد. اما يك دليل قدرتمند ديگر نيز برای آن وجود دارد: رفتار عادلانه با كسانی كه فقير و ضعيف تر هستند از جهت اخلاقی درست ترين و انسانی ترين عمل است.
----------------
ژوزف اشتگليتس يكی از برندگان جايزهی نوبل در اقتصاد است. آخرين كتاب وی « بگذاريم كه جهان گرايی به درستی كار كند » میباشد.
The Tyranny of King Cotton by Joseph E.Stiglitz.
Project syndicate 2006.