iran-emrooz.net | Mon, 23.10.2006, 8:51
“مشکل اصلی ایران است”
مجید روشن زاده ـ برلین
 |
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
پروفسور والی نصر مشاور جورج دبلیو بوش و عضو شورای روابط خارجی در گفت وگویی با هفته نامه آلمانی اشپیگل (٢٣.١٠.٢٠٠٦) به ارزیابی اختلاف میان شیعه و سنی، جنگ فعلی عراق، سیاستهای آمریکا، نقش آیت الله سیستانی، اردن و سوریه و هم چنین ایران پرداخته و میگوید: مشکل اصلی ایران است، اما ما به ایرانیان نیازمندیم و باید با آنها مذاکره کنیم.
پروفسور نصر بر این باور است که هویت و اختلافات مذهبی سرچشمه و زمینه همه مسائل و تنشهای خاور میانهاند، او میگوید: در لبنان ما شاهد آن بودیم که چگونه جنگی که در واقع بازتاب و ادامه نزاع کهنه اسراییل و اعراب بود بلافاصله به اختلاف سنی و شیعه مبدل شد. بسیاری از دولتهای عربی و اعضای افراطی سنی از این جنگ بعنوان تلاش شیعیان برای کسب قدرت نام بردند. ادعای آنها این است که حزب الله به مثابه یک سازمان به اصطلاح کافر صلاحیت مبارزه برای فلسطین را ندارد.
وی علت "بیداری شیعیان" را در وهله نخست جنگ عراق و نفوذ ایران در منطقه میداند. این روند به اعتقاد وی ریشه در وقایع سالهای گذشته دارد و ماحصل حمله به افغاتستان و عراق است. ایران قبل از این دو جنگ از طرف دو قدرت سنی تحت فشار قرار داشت، اما آمریکا این موانع را از سر راه برداشت و در نتیجه، ایران موفق شد سیطره قدرت و نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد. از طرف دیگر قدرت عمل آمریکا با این اقدامات محدود شد و اکنون دولت بوش نمیتواند از سرکشی ایران جلوگیری نماید. تمام این اتفاقات برای ایران در واقع یک فرصت تاریخی محسوب میشود.
مشاور بوش سخن حسنی مبارک، رییس جمهور مصر، را به هنگام جنگ اخیر لبنان در مورد حزب الله که گفته بود: وفاداری شیعیان به ایران بیشتر از وفاداری به کشورهای خود است، اینگونه تفسیر میکند: منظور حسنی مبارک آن است که شیعیان عربهای واقعی نیستند، بلکه عاملان ایران هستند.
به اعتقاد وی شیعیان نیمی از مردم خاورمیانه را تشکیل میدهند، اما در قدرت و رفاه موجود سهیم نیستند. بطور مثال هیچک از سفرای عربستان اهل تشیع نیست و در لبنان علی رغم اکثریت بودن آنان سمتهایی در حد سخنگوی پارلمان دارند
وی معتقد است که خشونت در عراق به زایش ایدئولوژیهای نوین و رادیکال و به ظهور اشکال بی رحمانه خشونت مانند گردن زدن، آدم ربایی و قتل عام منجر شده است. این اعمال خشونت آمیز به مرور زمان تمام خاورمیانه را دربرخواهد گرفت.
سپس ادامه میدهد که ترس من این است که در صورت فروپاشی عراق کشورهای دیگر مانند ترکیه، بخاطر مسئله کردها، حزب الله و ایران به جانب داری از شیعیان و کشورهای سنی به طرفداری از سنیهای عراق وارد عمل شوند.
همه آنها برای اعمال نفوذ و گسترش قدرت خود بیشک دخالت مستقیم خواهند کرد و در نتیجه ما با یک جنگ قدرت تمام عیار مواجه خواهیم شد.
پرفسور نصر در پاسخ به این سؤال که آیا میتوان امروز در عراق از جنگ داخلی سخن گفت و یا نه میگوید: اوضاع مانند سال ١٩٤٧ هند میباشد. در اواخر سلطه انگلیسیها هندوها و مسلمانان با یکدیگر میجنگیدند. یک جنگ داخلی علنی حاکم نبود، زیرا نه ارتشی در کار بود و نه جبههای وجود داشت. با این همه، میلیونها انسان یا کشته شدند و یا خانه و کاشانهشان را از دست دادند.
وی در مورد عاقبت جنگ هند که در پایان به تقسیم کشور منتهی شد و با اشاره به بحث فعلی که در میان سیاستمداران آمریکایی مبنی بر تقسیم عراق به چند منطقه مجزا، میگوید: تقسیم کشور زمانی مطرح میشود که یک طرف توان تحمیل خواستههای خود بر دیگری را نداشته باشد و در عین حال هم نمیخواهد تسلیم شود. در این حالت یا مانند لبنان بعد از سالها جنگ و خونریزی توافقی حاصل شود و یا اینکه هیچیک از طرفین نه توان پیروز شدن دارد و نه رغبتی به زندگی با دیگری. نتیجه تابع این وضعیت جدا شدن از یکدیگر است.
در مورد نقش اردن ، سوریه و آیت الله سیستانی
مشاور بوش در پاسخ به سؤال مربوط به گزارش سازمانهای امنیتی مبنی بر مسلح شدن شیعیان از طرف ایران به سلاحهای مدرن میگوید: از طرف دیگر شیعیان معتقدند که سوریه و اردن سنیها را مسلح میکنند. صدها میلیون دلاری که صرف مقاومت میشود باید از جایی آمده باشد. مدارک زیادی در دسترس است که حاکی از حمایت مالی ثروتمندان خلیج میباشد.
به اعتقاد وی امروز در عراق بدلیل فقدان حکومت مرکزی حاکمیت شبه نظامیان افزایش یافته است، زیرا در دوران جنگ زبان سلاح زبان غالب و تعیین کننده است.
پروفسور نصر موقعیت آیت الله سیستانی را اینگونه توصیف میکند: "آیت الله سیستانی بسیار محبوب است. در واقع پاپ شیعیان است. اما او دقیقا هم مانند پاپ فاقد نیروی نظامی است. از این رو وقتی که خیابانها و کوچهها را جنگ فرا گرفته و غرق در خوناند از دست وی کاری ساخته نیست. نفوذ وی صرفا بعد اخلاقی دارد.
در مورد سیاست آمریکا در رابطه با ایران
مشاور بوش در پاسخ به این سؤال اشپیگل که رییس جمهور آمریکا هنوز هم امیدوار است که دموکراسی و نه خشونت معرف اصلی چهره خاورمیانه خواهد شد میگوید: "بی شک دموکراسی در آینده مهم است. اما در حال حاضر مسئله بر سر دموکراسی نیست. اکنون مهم این است که تنش در منطقه کاهش یابد. ما نیاز به ثبات داریم. باید از شعله ور شدن مجدد جنگ در لبنان جلوگیری کرد و در مسئله فلسطین پیشرفتی حاصل شود. بنا به یک نظر سنجی عمومی اخیر در مصر حسن نصر الله، رهبر حزب الله لبنان، محمود احمدی نژاد، رییس جمهور ایران، و خالد مشعل، رهبر حماس محبوب ترین سیاستمداران هستند."
سپس خبرنگار اشپیگل میپرسد: شما در واشنگتن صاحب نفوذ هستید و رییس جمهور آمریکا با شما مشورت میکند. پیشنهاد شما به جورج بوش چیست؟
وی در پاسخ میگوید: "مشکل اصلی ایران است. گزینه جنگ منتفی است. ما باید با ایران گفت وگو کنیم. اهمیت استراتژیک ایران برای غرب فراتر از مسئله هستهای است. در آنجا نباید صرفا به تکنوکراتها و یا رژیم سلطه گر نگاه کرد. امروز زبان فارسی یکی از زبانهای مهم در اینترنت است. هشتاد و پنج هزار سایت ایرانی هست. هر روحانی، هر آیت الله و حتا احمدی نژاد هم صاحب یک سایت میباشد".
وی موقعیت فعلی ایران در منطقه را اینگونه توصیف میکند: "چه کسی خوشش بیاید و یا خوشش نیاید، ایران قدرت نوین منطقه است. در این کشور همه چیز دست به دست هم داده است: فرهنگ، جامعه، اقتصاد و قرین شدن و پیوند خوردن و هم زمان شدن با چرخش اوضاع به سود شیعیان در سراسر منطقه و در عین حال ضعف کشورهای سنتا متحد آمریکا مانند عربستان و اردن. ما به ایران نیازمندیم. تمام آینده و ثبات خاورمیانه وابسته به آن است".
پرفسور نصر، مشاور جورج بوش، در نهایت میگوید: مسئله آن است که ایرانیها در سیاست خود چه جهتی در پیش خواهند گرفت. بهتر آن است که به سمت تجربه چین و هند حرکت کنند و نه آلمان در فاصله دو جنگ جهانی که در نهایت اتحاد بین المللی را بر علیه خود فراهم کرد. امیدوارم که سیاست واقع گرایی در واشنگتن غلبه کند و این بدان معناست که با ایرانیها صحبت و گفت و گو شود. در غیر اینصورت برای ارتش به پول کلان و آنهم برای مدت زمان طولانی نیاز داریم.