iran-emrooz.net | Wed, 11.10.2006, 8:50
نوام چامسكی را بشناسيم
راجر اسكروتن / برگردان: علیمحمد طباطبايی
 |
چهارشنبه ١٩ مهر ١٣٨٥
اعتبار و شهرت نوام چامسكی دين چندانی به جايگاه رفيعی كه او در جهان انديشهها اشغال كرده است ندارد. اين جايگاه سالها پيش در علم زبان شناسی به دست آمد و به باور من هيچ اهل فنی در اين تخصص شهرت او را مورد ترديد قرار نمیدهد.
چامسكی با يك ضربه تلاشهای فرديناند دسوسور و پيروانش را برای مورد شناسايی قرار دادن معنا از طريق ساختار ظاهری نشانهها به كلی از ميان برد و همين طور اين عقيده را كه زمانی ميان كردارشناسان حيوانی بسيار متداول بود مبنی بر آن كه امكان دارد زبان توسط ارتباطهای تدريجی ميان نمادها و اشياء به دست آمده باشد. استدلال چامسكی بر اين مبنا قرار داشت كه زبان يك قضيهی همه يا هيچ است كه ما حين تكامل خود و با مقولههايی كه برای كسب آن ضروری بوده است به آن مجهز شدهايم و اين كه اين مقولهها «ساختار عميق» كلام ما را تعيين میكند، آنهم بدون وابستگی به يك زبان خاص. جملهها در عمليات تكراری از يك «دستور زبان گشتاری» كه ساختار عميق را به زنجيرهی ظاهری تبديل میكند نمود میيابد: در نتيجه همهی ما انسانها قادر هستيم بسياری جمله را به طور نامحدود درك كنيم، يعنی هرگاه كه ما توانايی مقدماتی زبان شناختی را كسب كرده باشيم. مهارتهای زبانی اساساً خلاقهاند و قلمروی نامحدود ادراك ما نيز از قلمروی نامحدود آنچه میتوانيم در ذهن خود بپرورانيم حكايت دارد.
با وجودی كه بعضی از اين انديشهها توسط پيشگامان منطق جديد پيشگويی شده بودند، اما پروفسور چامسكی آنها را با يك قوهی تشخيص مبتنی بر تخيل قوی به تكامل رساند كه كاملاً مديون خلاقيت و تلاشهای خود او است. چامسكی دارای توانايی علمی راستين برای ترجمان نظريهی انتزاعی به مشاهدهی عينی است و برای دريافت و حل معضلات روشنفكرانه، آنهم جايی كه ديگران فقط دادههای معمولی را تشخيص میدهند. البته اگر میگفتم كه وی در گذشته دارای چنين خصوصياتی بود سخن دقيقتری گفته بودم. مدتها پيش از اين پروفسور چامسكی جامهی دانشگاهیاش را دور انداخته و ردای يك پيغمبر را به تن كرده است. اكنون چندين دهه است كه او قدرت و توان خود را وقف تقبيح كشور مادریاش میكند و معمولاً در برابر سالنهای انباشته از طرفدارانش، كسانی كه برای نظريهی نحو او پشيزی ارزش قائل نيستند. و البته بسياری از حضور به هم رسانیهای او در آمريكا است: در واقع آمريكا تنها كشوری در تمامی جهان است كه منتقدين خود را با افتخارات و موقعيتها مناسب پاداش میدهد و در عمل تقبيح كردن را به شيوهی پاداش دادن در زندگی تبديل میكند. شاهد زندهی آن اين كه سخنان انتقاد آميز و تلخ او در بارهی آمريكا توسط ناشرين آمريكايی در سراسر جهان پخش میشود، به طوری كه بالاخره به دستان منتقدين آمريكا در همه جای دنيا میرسد ـ كه از جملهی آنها يكی هم هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا است.
نوام چامسكی در چشمان حاميانش قهرمانی دلير و صريح الهجه برای دفاع از ستمديدگان در برابر طبقهی فاسد و جنايتكار است. اما برای مخالفينش وی معركهگيری است خودبزرگبين، كسی كه ديدگاه يك جانبهنگر و مغرضانهاش جوری انتخاب میشود كه با استعداد ويژهای كه او دارد خودش را در مركز توجه عموم قرار دهد. و البته نمیتوان انكار كرد كه عادت او به توجيه و يا ناديده گرفتن عيب و نقصهای دشمان آمريكا برای آن كه تمامی تقصيرها به گردن كشور مادری خودش انداخته شود حكايت از آن دارد كه او وقت و دقت خود را بيشتر صرف اتهام بستن میكند تا بررسی خود واقعيت.
توصيف اين موضع و نگرش به اين عنوان كه حكايت از «نوجوانی» دارد شايد غيرمنصفانه باشد. مگر نه آن كه در سراسر جهان به اندازهی كافی انسانهای كاملاً بالغ وجود دارند كه معتقداند سياست خارجی آمريكا از زمان جنگ جهانی دوم بر درك نادرستی از نقش اين كشور در جهان استوار شده است. و البته اين هم حقيقت دارد كه ما انسانها همگی دچار اشتباه میشويم ـ به طوری كه حمايت پيشتر پروفسور چامسكی از رژيمهايی كه هيچ كس در بازنگری نمیتواند ير آنها صحه گذارد، مانند رژيم پول پوت، اثباتی بر شرور بودن وی نيست، همانگونه كه اشتباههای سياست خارجی آمريكا هم نمیتواند دليلی بر شرارت اين كشور باشد.
اين بسيار اهميت دارد، زيرا استعداد ويژهی او نه فقط در ايجاد تحريك و برانگيختن تحقير سياست خارجی آمريكا كه در ايجاد مفهومی هيجان انگيز است كه توسط نوعی تبانی تبهكارانه هدايت میشود و پايه و اساس انگيزههای پروفسور چامسكی را در انتقادهای تند و بیوقفهاش تشكيل میدهد و همينطور توضيحی است برای تاثير و نفوذ زيادی كه او در همه جا دارد. جهان پر است از انسانهايی كه آرزوی بدخواهی آمريكا را دارند و هيچ اشكالی هم ندارد كه بيشتر آنها اصلاً آمريكايی باشند. خاورميانه میجوشد از اين قبيل افراد و پروفسور چامسكی هم دقيقاً به همين احساسات حسادت آميز متوسل میشود و همچنين به آزردگی و رنجش رهبرانی مانند پرزيدنت چاوز كه تحمل چشم انداز آزادی را ندارند يا اصلاً هيچ نمیدانند كه چگونه میتوان چنين چيزی را ايجاد كرد يا حداقل چگونه میتوان از آن پيشی گرفت.
موفقيت با خود آزردگی و رنجش را نيز به همراه میآورد و آن آزردگی و رنجشی كه فاقد يك شير ايمنی باشد تبديل به اشتياق برای نابودكردن میشود. بهترين دليل بر اين ادعا در ١١ سپتامبر ابراز گرديد و البته توسط هر اظهار نظری كه توسط اسلام گرايان از آن زمان تا به امروز بيان شده است. اما آمريكايیها نمیخواهند اين را باور كنند. آنها در لذت بردن از موفقيتهايی كه خودشان به دست آوردهاند به ديگران متكی هستند كه آنها نيز به نوبهی خود همان لذت را در موفقيت ديگران میبرند. ليكن اين لذت بردن از موفقيتی كه از آن ديگران است و فضيلت بزرگ آمريكا است در كسانی كه آمريكا را محكوم میكنند مشاهده نمیشود. تنفر آنها از آمريكا به خاطر اشتباهات آمريكا نيست بلكه برای هنرها و فضيلتهايش است، آنچه نوری تحقير كننده بر آن كسانی میافكند كه نمیتوانند خود را با جهان مدرن سازگار كنند يا اين پيشرفتها را به نفع خود غنيمت شمرند.
پروفسور چامسكی انسانی هوشمند است و همهی آنچه در انتقاد از كشور مادری خودش میگويد اشتباه نيست. هرچند اهميتی كه حاميانش برای او قائل هستند نه به خاطر حقايقی كه افشا میكند كه به خاطر خشمهای اوست كه خشم مريدان او نيز نتيجهی آنها است. او خودبرحقبينی دشمنان آمريكا را تغذيه میكند، يعنی كسانی كه به نوبهی خود خوراك خودبرحقبينی پروفسور چامسكی را تامين میكنند. و اگر انفجار بزرگ ديگری روی دهد همهچيز قربانی میشود، از جمله انتقادهای سازندهای كه آمريكا شديداً محتاج آنها است و اين كه اكنون آمريكا ـ بر خلاف دشمنانش و از جمله خود پروفسور چامسكی ـ حداقل آمادهی شنيدن آنها شده است.
Who is Noam Chamsky? By Roger Scruton.
Opinion Journal