يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
نیچهای که در ایران میشناسیم همان نیست که آلمانی با او آشناست. نیچه ایرانی یک صوفی و شاعر ارتدوکس روس است؛ عارفی غارنشین که به شدت شیدای مسیح مریم گشته و در خلسه نوستالژیک بازگشت مسیح غوطهور است. در شاهکار ادبی این نیچه نیمی روسی و نیمی ایرانی با عنوان “چنین گفت زرتشت” آمده است که گاوان به ملکوت اعلا رفته و همنشین زرتشت او میشوند. گاوانی استعاری که در سور خران، نشخوار میکنند و گرچه گاوند اما نعره حماران میزنند. این گاوان همچو مستان ملول، طامات و ترّهات هم میبافند و به ما و زرتشت هم هشدار میدهند که تا از “انسان” بودن باز نگردیم و مانند گاوان نشخوار نکنیم پس به ملکوت آسمان نخواهیم رسید!
شاید چندان هم بیدلیل نباشد که “توماس مان” نویسنده مشهور آلمانی در نقد این نیچه شوریده سر که همواره بر طبل “اراده و قدرت” میکوبید و به معنویت دینمحور هم ریشخند میزد، زرتشت او را به بهایم تشبیه میکند که همچو “بوزینه” روزها در کوه و دشت آواره است و شبها هم از درخت بالا میرود تا از چنگال درندگان در امان باشد؛ آنگاه چنین پیامبری بوزینهصفت به چه کار آید؟
گرچه قلم قلیایی توماس مان زخم بر پیکر زرتشت میزند اما به گمانم این ادیب آلمانی خواسته است پس از جنگ دوم جهانی که لعن و نفرین عموم بر سر نیچه (به مثابه فیلسوف فاشیسم) آوار شده است را اندکی تعدیل کند. توماس مان با اعلام برائت خویش از زرتشت نیچه شاید خواسته است به دنیا نشان دهد که آلمان را نباید “بربریت” هیتلر دید بلکه اینک “عقلانیت” جمعی به این کشور بازگشته و نخبگان تبعیدی به شرق و غرب نیز اندک اندک از راه میرسند.
این نویسنده و اندیشمند ضد “رایش سوم” البته بیماری مغزی نیچه را علت آفرینش ”زرتشت” و عروج گاوان به ملکوت میداند که در دو مقاله به تفصیل آثار وی را نقد کرده است. با این حال در حیرتم چرا برخی از نیچهدوستان و شارحان او هنوز بر این باورند که ایران جهان سومی از درک این “زرتشت” و شطحیات شاعرانه او عاجز است!
ورود دیرهنگام نیچه به ایران - همانند ایده مشروطهخواهی - از راه روسیه ممکن شده است. به باورم شاهراه تجدد و مدرنیته به ایران، روسیه است. دلیجان منزجر از مدرنیتهی نیچه هم هنگام عبور از فرهنگ روس و پیش از رسیدن به مرز پُرگهر، آمیخته به روحیه “شرف” و شهادت ارتدوکسی شده و عدالت و “وجدان” را در “جنوا”ی ایتالیا جا میگذارد. بگذریم که مترجمان و شارحان آثار نیچه در ایران بر قامت وی خرقه صوفیان انداختند و بر میان او زنّار محمود بستند. این شیفتگان وطنی آنگاه این شاعر فیلسوفان را سایهنشین طوبی و همنشین شیخ شبستر ساختند. البته در زادگاه زرتشت - پیر ایران - فرآیند تقدیس نیچه را برای برخی دیگر از نخبگان غرب هم تکرار کردند.
پیداست در فلاکت فرهنگ و بهویژه فقر کتابخوانی، دیگر برای ما “توفیر” ندارد که نیچه، روسی باشد یا آلمانی یا اینکه اصولا او فیلسوف فرهنگ به شمار آید یا فیلسوف محض، چرا که نه تنها عنایتی به آثار وی نداریم بلکه فقط به فرازهایی کوتاه از شاهکار جاودان او که بهانه این نوشتار نیز هست اکتفا میکنیم. بااین حال برخی که هنوز بارقه “امید” را در چشمانداز ایران شاهداند تا فرهنگ ما هم روزی فروزان شود شاید با خواندن این مطلب دریابند که چرا این نیچه دو ملیتی را ستودیم اما با آن نیچه آلمانی همچنان ناآشناییم. نیچهای که در دو رساله (تبارشناسی اخلاق و دجال) تیغ از رو بسته است و خدا میکشد و ما او را همنشین و همدل “شیخ سرخ” میکنیم!
در بخش چهارم و پایانی از کتاب چنین گفت زرتشت و در گزینه مسکین اختیاری (یا گدای خودخواسته، ترجمه داریوش آشوری) واعظ کوهی خطاب به زرتشت پیامبر که مزاحم خلوت و جمع گاوان با اوست میگوید:
”تا بازنگردیم و گاو نشویم به ملکوت آسمان راه نخواهیم یافت و بدین خاطر باید یک چیز را از اینان [گاوان] بیاموزیم: نشخوار کردن را...امروز دیگر مسکین کدام است و توانگر کدام! من که فرقی در میان نمیبینم. از این رو هرچه دورتر گریختم تا به این گاوان رسیدم...”
مترجم در پیوست کتاب به نام “حاشیه ترجمه” در تاویل این پاره تمثیلی از گزینه مسکین خودخواسته یا همان واعظ کوهی “فرانسیس آسیسی” قدیس کاتولیک سده سیزدهم میلادی را معرفی میکند که ثروتی عظیم داشت اما همه را به بینوایان و فرودستان بخشید؛ مترجم سپس نظر به دیالوگ بین واعظ و زرتشت شرح میدهد که نیچه در فرازهای این وعظ اشاره مستقیم به وعظ کوهی عیسای مسیح برای حواریون دارد. در این میان پس تکلیف گاوها چه میشود؟ در تاویل این گزینه که در آن به صراحت خواندیم که تا باز نگردیم و گاو نشویم به ملکوت آسمان نخواهیم رفت، پس استعاره گاو و یا ملکوت اعلا معطوف به چه شخص و به چه مکانی است؟ آیا گاوها و ملکوت ارزش تفسیر و تاویل ندارند؟ گرچه در سراسر حاشیه ترجمه از اناجیل اربعه فرازهایی آورده شده است اما آنجا که به گاوان و خران و نعرههای مستانه زرتشت میرسیم پنداری مترجم نتوانسته فرازی را در انجیل بیابد که البته او پاسخگو نیست و نیچه باید روشن کند که دو استعاره گاو و مسکین دورهگرد معطوف به چه کسانیست.
نیچه چهار سال پس از نگارش «چنین گفت زرتشت»، در رساله کوچک “دجال”(Antichrist) و در گزینههای ۲۱ تا ۲۴ به مقایسه بین دو دیانت بودایی و مسیحی میپردازد که در آنجا موضوع تمثیل و تلمیح و اعجاز و مجاز و استعاره و کنایه در خصوص نشخوار گاوان و واعظ دوره گرد و ملکوت اعلا را شرح میدهد که بودا همان واعظ است و “گاو” در هند مقدس است و بودیسم صد بار برتر از مسیحیت است و غیره. بنابراین دیگر نیازی نبود مترجم از دفتر راهنمای اناجیل اربعه فرازهایی برای پوشش نشخوار و وعظ و گاو و ملکوت بیاورد تا شاید نیچه خدا گریز را خدا ترس کند. پیداست از این نوع گزینهها در «چنین گفت زرتشت» باز هم یافت میشود که در فرصتی دیگر بهآنها خواهم پرداخت.
شاید هم گناه نیچه آن باشد که بهجای پیامبر یا حکیم چین (کنفوسیوس) و یا آموزگار و فرزانه هند (بودا) به سراغ زرتشت رفت که نیچهدوستان و شارحان و حتی مترجم را مجبور ساخت که بر قامت او خرقه درویشان دوزند و ما را حتی از درک زرتشت متوهم او هم عاجز بدانند! سوداگری غارنشین که پس از خلوت سالانه از کوه به سوی شهر سرازیر میشود و فانوس بهدست در بازار به دنبال “خدا” میگردد تا سپس با افتخار اعلان دهد که “خدا مرده است” و اعلام کند که ما خدا را کشتیم و اعلامیه مرگ او را بر کوی و برزن میچسباند. شاید هم پیام شارحان به من باشد که
نیچه چون نقش تو بنمود راست
خودشکن، نیچه شکستن خطاست!
استکهلم، خزان ۲۰۲۱
http://pouranblog.blogspot.com/
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|