iran-emrooz.net | Sun, 23.07.2006, 11:03
فرهنگ جذاب است
آرنه جرنلو / برگردان: علیمحمد طباطبايی
يكشنبه ١ مرداد ١٣٨٥
چرا فرهنگ وجود دارد؟ چه چيزی انگيزهی انسانها در نوشتن اشعار، ساختن تابلوهای نقاشی و آواز خواندن است؟ بيشتر كسانی كه در گير اين قبيل فعاليتها هستند با پاسخهايی مانند اينها واكنش نشان خواهند داد: «زيرا من از اين كار خوشم میآيد و برايم لذت بخش است»، يا «زيرا اين كار باعث میشود كه من از زندگی احساس رضايت كنم» و يا شايد بعضی ترجيح دهند كه بگويند «زيرا من خودرا موظف میدانم كه استعدادهايم را به هدر ندهم». اين پاسخها نشان میدهند كه مردم بيشتر گرايش به اين استنباط دارند كه فرهنگ منعكس كنندهی نوع يا تيپ روح است، يا فرهنگ بيان هوش و خلاقيت بشر است ».
علوم طبيعی غالباً پاسخهای عادی و دنيوی میدهند، يا پاسخی كه با انتخاب طبيعی سر و كار دارد. چارلز داروين در اثر دوران ساز خود در بارهی تكامل با نام «در بارهی منشاء انواع از طريق انتخاب طبيعی» يا در «حفاظت نژادهای ممتاز در تنازع بقاء» آن اصطلاح غالباً مورد استفاده قرار گرفتهی «بقای اصلحتر» را به كار برده است. برای بسياری از انسانها درك اين مسئله ساده است كه آن موجودی كه بسيار قوی و سريع است يا در مقاومت در برابر گرسنگی، گرما يا سرما بسيار توانا است بتواند شانس بقاء خود را افزايش هم بدهد. هوش نيز در همين مقوله جای میگيرد. ليكن به زور جادادن دستاوردهای ممتاز فرهنگی بشر در مجموعهای از ويژگیهايی كه تعريف كنندهی اصطلاح «اصلحتر» هستند چندان ساده نيست و نياز به مقدار زيادی تخيل دارد.
داروين در آخرين اثرش ملاك ديگری برای انتخاب انواع معرفی نمود كه احتمالاً به همان اندازهی ملاك قبلی مهم است، اما با اين حال چندان توجهی جلب نكرد: گزينش جفت يا انتخاب شريك جنسی. دليلی كه داروين برای وجود چنين ملاكی ارائه كرد يافتن توضيح قانع كننده برای پرهای مزاحم انتهايی (دمی) در طاووس و يالهای آشكارا بدون استفادهی شيرهای نر بود. اين ويژگیها شانس دارندهی آنها را در تنازع بقاء كاهش میدهد و نه افزايش، اما آن گونه كه هويدا است آنها در طاووس و شير نسل اندر نسل به ماندن خود ادامه دادهاند. از اين رو به ادعای داروين اين ويژگیها بايد احتمال داشتن فرزند بيشتر را از اين طريق كه نرها برای جفتهای ماده جذاب تر میشوند افزايش دهند.
از آنجايی كه داروين باور نداشت كه صرفاً اين ملاكهای زيبايی شناختی هستند كه طاووسها و شيرهای ماده را در انتخاب جفت هدايت میكنند، او میبايست كه دليل عقلانی برای اوليت مادهها برای نرهايی كه دارای اين ويژگیهای مزاحم بودند بيابد. استدلال داروين اين بود كه دقيقاً همين واقعيت كه اين ويژگیها زندگی را برای دارندهی آنها دشوار تر میسازند به شريك بالقوهی جنسی آنها اين پيام را ارسال میكند كه اين حيوانات كه میتوانند با آنها به خوبی كنار آيند ژنهای بسيار مناسبی دارند و احتمالاً میتوانند اولاد قوی به وجود آورند. از اين رو آنها بايد قاعدتاً شريكهای جنسی مطلوبتری هم باشند.
زيست شناسان تكاملی پس از داروين اين مفهوم را بسط بيشتری دادند. اگر فردی بتواند كارهای دشواری انجام دهد، نه فقط يك دم طولانی طاووس داشته باشد يا يالهای بلند و تيرهی شير، بلكه همچنين كارهايی كه مستلزم مهارت بيشتر است و آنهم بدون داشتن هرگونه نقشی در رقابت قدرت بدنی و بقاء و با اين حال زنده بماند، اين موجود بايد ژنهای به ويژه مطلوبی هم داشته باشد و از اين رو دارندهی آنها از جهت جنسی جذاب تر خواهد بود.
فرهنگ ـ يا حداقل آن فرهنگی كه مايهی افتخار ما است و نه آن كه مورد ريشخند ما قرار میگيرد ـ شديداً نخبه گرا است. ما مطابق با بعضی استانداردهای فرهنگ در دورهی زمانی بخصوص بهترين را، و فقط بهترين را، تحسين میكنيم. خواندن موسيقی پاپ يا تكخوانیهای اپرا در حمام سودی برايمان ندارد، بلكه بايد بتوانيم كه يك جمعيت علاقمند را جذب خود كنيم كه به دقت به ما گوش دهد و برای ما فريادهای شادی سر دهد تا به اين ترتيب بتوانيم به عنوان عضوی از نخبگان جامعه صلاحيت لازم را كسب كنيم.
به نحوی مشابه، يك نقاش غيرحرفهای جذابيت خود را با مقايسه با ون گوگ يا پيكاسو چندان افزايش نمیدهد، و همين اصل برای نويسندگان نيز صادق است. انتشار يك زندگی نامهی شخصی پر از تكبر نيز كمكی به معروفيت شخصی نمیكند بلكه انسان بايد موفق به دريافت حايزهی نوبل شود يا حداقل تعدادی از كتابهای او در نشريات تخصصی مورد بررسی و توجه قرار گيرند. لازمهی رسيدن به نوك هرم نه فقط استعداد و شانس كه همچنين مقدار قابل توجهی تمرين است ـ يعنی آنچه از ديدگاه تنازع بقاء تلف كردن وقت به حساب میآيد.
با چنين نگرشی البته ورزش نيز شكلی از فرهنگ است، هرچند نوعی كه غالباً توسط كسانی كه درگير فعاليتهايی از قبيل موسيقی كلاسيك يا ادبيات جدی هستند به ديده تمسخر نگريسته میشود. بيشتر رشتههای ورزشی يقيناً در آمادگی بدنی و تندرستی سهمی دارند ـ همچون ساير ترجمانهای فرهنگ مانند باله ـ اما آنچه ما در يك بازيكن يعنی كسی كه میتواند با يك توپ كارهای خارق العاده انجام دهد مورد تحسين قرار میدهيم در خارج از زمين بازی بی فايده است و اين همان چيزی است كه برای رسيدن به آن بازيكن به هزاران ساعت زمان نياز داشته تا به مهارت كامل برسد.
البته به اين ترتيب فقط بهترينها تبديل به قهرمانهای ملی يا جهانی میشوند. كسی كه يك بازيكن پرشور فوتبال يا بسكتبال در ردههای پائين تيمهای باشگاهی است به جای رسيدن به شهرت بيشتر باعث تمسخر خود میشود. دست يافتن به مهارتهای بی مانند بسيار دشوار است و نيازمند تلاشهای قابل توجهی است و اين آن چيزی است كه ويژگی بازيكنان بزرگ است كه موجب برانگيختن احترام و ستايش جامعه نسبت به او میشود.
با پذيرش چنين منطقی آنچه باعث جذاب بودن نقاش، شاعر و خواننده میشود بیفايدگی فعاليتهای آنها در تركيب با نوعی دشواری است. هر چقدر فعاليت آنها دشوارتر و بی فايده تر باشد اجرا كنندگان آنها بهتر هستند و دارای جذابيت جنسی بيشتر. البته خودآگاهی به اين آرزوی نهفته برای جذاب بودن (به لحاظ جنسی) ضروری نيست و مكانيسم آن در هر حال كار خودش را انجام میدهد. شاعر، نقاش و خواننده شايد فكر كند كه انگيزهی فعاليت هنری دلايل متعالی است، اما محقق و دانشمند بهتر میداند كه چيست.
البته دانشمند بودن هم دشواریهای خودش را دارد! اما مطابق با منطق انتخاب طبيعی برای آن كه موجودی به لحاظ جنسی جذاب باشد، دانشمند فقط بايد اطمنيان حاصل كند كه تلاش و كار آن هنرمند بی نتيجه است.
--------------
آرنه جرنلو زيست شناس محيطی است و مدير قبلی موسسه تحقيقاتی بين المللی بررسیهای سيستمهای كاربردی و همچنين كارشناس سازمان ملل در فجايع محيط زيستی.
١: Sexy Culter by Arne Jernelov.
Project Syndicate 2006.