سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
انسان برای بیان برخی مفاهیم، نه تنها به شک و تردیدهایی گرفتار میگردد بلکه حتی موردهایی را که تصور میکند از مرز تردید و دودلی هم گذشته، بازهم در عمق باورها و یا در رگههایی از باورهای ذهنی خویش، با نوعی تردید و ناباوری، در معرض نگاه خویشتن قرار میدهد. یکی از این مفاهیم که در خود، تضادی را هم میپروراند دانایی و نادانی است. برای دانایی، در فرهنگهای واژگان زبانهای مختلف، بسیاری برابرهای معنایی میتوان یافت. برابرهایی که هرکس مطابق با سلیقه و رابطهای که از نظر سوابق ذهنی و تجربی با یک واژه دارد، آن را برمیگزیند. کسانی ممکن است دانایی را هممعنای تحصیلات عالی بدانند و شماری، همسنگِ مطالعات آزاد عمیق و عدهای، برابر با زیرکی و هوشیاری و نبوغ به شمار آورند. در حالی که واژههای مترادف، با وجود آنکه از میان چند و چندین معنا که دارند، تنها در یک بُعد معین، میتوانند با آن مفهوم، به یک انطباق و یا توافق نسبی برسند. در این زمینه، لازم است من به تجربههای فردی خویش در ترجمهی کتابهای گوناگونی که به فارسی برگرداندهام، اشارهکنم. شاید در این زمینه، کتاب چهارجلدی «شعر و حقیقت» وُلفگانگ گوته، نمونهی عملی خوبی باشد. هرچند در ترجمهی کتابهای دیگر نیز، اندکی کمتر و یا گاه بیشتر، به چنین تجربهای برخورد کردهام.
من در ترجمهی این چهار جلد، به موردهایی برمیخوردم که معنی واژه را میدانستم اما احساس میکردم که آن واژه در آن متن، چنان معنایی را که من بدان واقفم، نمیرساند. آنگاه پس از مراجعه به فرهنگ واژگان، در مییافتم که واژهی مورد نظر، گاه شش تا هفت و در موردهایی، حتی بیست برابر معنایی گوناگون دارد. من میبایست به تک تک آن برابرها مراجعه میکردم و میآزمودم که کدام یک در آن بافتی که گوته به کار بردهاست، میتواند معنی مناسب را به خواننده القاء کند. گاه در جایی دیگر و یا در کتابی دیگر، به همان واژه برمیخوردم که نویسندهی دیگری، آن را در کتاب خویش به کار بردهبود. اما آنبار، آن معنایی که من به عنوان مثال، در ترجمهی کتاب گوته مورد استفاده قرار دادهبودم، در آنجا نمیتوانست مصداق داشتهباشد. از اینرو، باید خود را از تفسیرهای کلیگویانه در مورد برابرهای معنایی ناب و یا برابرهای معنایی ریاضیگونه، رها سازیم. زبان از ابزارهاییاست که اینگونه ریاضیگونگی را نمیپذیرد.
وقتی میگوییم من در جیبم بیست تومان پول دارم، صرفنظر از ارزش خرید آن در بازار، بیست تومان، همان بیست تومان است. اگر چه در سال ۱۳۴۰ خورشیدی، یک بنّای معتبر، در شهرستانی مانند نیشابور، روزی هفده تومان مزد میگرفت که با آن میتوانست یک خانوادهی چند نفره را بدون هیچگونه نگرانی، ادارهکند. در حالی که شاید امروز، یک بنّا، حتی نتواند با آن هفده تومان، یک آدامس و یا چیزی در این حد بخرد. واقعیت آنست که بیست تومان یا هفدهتومان، چه در آن زمان و چه حالا و چه بسا صد سال دیگر، همان هفده یا بیست تومان باقی بماند. اما از نظر ارزش قدرت خرید، در اوج و یا در قعر قرار داشته باشد. اما در زبان، وقتی کسی بگوید حالم خوب نیست، میتواند برابرهای معنایی و یا محتوایی آن، بسیار باشد. من تنها به چند نمونه اشاره میکنم:
۱/ حالم خوب نیست: جایی از بدنم درد میکند.
۲/ حالم خوب نیست: نگرانی سلامتی کسی هستم که برای من بسیار عزیز است.
۳/ حالم خوب نیست: هرچه به کسی که فرزند، برادر و خواهر من است، زنگ میزنم، جواب نمیدهد. با این جواب ندادن، هزار فکر و خیال به ذهن من راه مییابد.
۴/ حالم خوب نیست: درآمدم کم است و کفاف هزینههای زندگیام را نمیدهد. نمیدانم چکار کنم.
۵/ حالم خوب نیست: امروز با رئیسم یکی به دو کردم. ممکن است فردا مرا از کار اخراج کند.
۶/ حالم خوب نیست: فلان بانک ورشکسته شده و تمام پس انداز زندگی مرا بالا کشیدهاست.
۷/ حالم خوب نیست: دخترم با شوهرش اختلاف دارند. میترسم شوهرش او را طلاق دهد و دخترم گرفتار پریشانی و نابسامانی گردد.
در این زمینه، میتوان نمونههای بسیارتری را ارائهداد. چنان که میبینم، در هر زمینهای که ما مفهومی را ارائه میدهیم، اگر شنوندهی ما نداند که خوشحالی، بدحالی، عصبانیت، افسردگی، احساس خوشبختی، احساس تیرهروزی و صدها احساس دیگر ما چه معنی میدهد و به کدام موضوع اشارهدارد، زمینه برای تعبیر و تفسیرهای گوناگون، کاملاً باز است.
اینک به مفهوم دانایی و نادانی برمیگردیم. در فرهنگ واژگان و حتی در میان اهل زبان، دانایی، گاه به معنای آنستکه یک فرد، دانش بسیار دارد. اما در موردهایی، از واژهی دانایی، میتوان معناهایی از قبیل درک خوب، فهم بالا، شعور عمیق، تربیت دلپذیر و بسیاری مفاهیم دیگر بیرونکشید. درست است که دانایی از مصدر دانستن گرفته شده. اما در معنای دانستنِ چه چیز، عملاً مردم، اتفاق نظر ندارند. برای شماری، دانستن یعنی کسی که توانستهاست از طریق مطالعهی آزاد و دلخواه و یا تحصیلات دانشگاهی و پژوهشی در یک خط معین، به دانشهای معینی در حوزهی معینی از قبیل ادبیات، هنر، فلسفه، تاریخ و جامعه و بسیاری موردهای دیگر، دست یافتهباشد. اما دانایی برای شماری، نه به معنای چنان دانستنی که نامبردهشد، بلکه به معنای دانستن رمز و رازِ زندگی، رمز و رازِ برخورد با دیگران، رمز و رازِ حل مشکلات عاطفی، رفتاری و بیرون آمدن از بحرانهای خاص، معنی میدهد.
یک مَثَل روسی میگوید:«بهتر است انسان بیسواد باشد اما دانا تا آنکه باسواد باشد اما نادان.» نظیر این مَثَل در زبانهای دیگر نیز وجود دارد و حتی ما آن را از زبان بسیاری از شخصیتهای اندیشمند نیز شنیده و یا خواندهایم. تقریباً میتوان گفت که بشریت عاقل، با محتوای این جمله، به طور غیر رسمی، توافق دارد. در اینجا میبینیم که دانایی و نادانی، همیشه لزوماً ارتباطی به تحصیلات دانشگاهی و حتی تعداد کتابهایی که یک انسان خواندهاست ندارد. در اینجا، دانایی، به نوعی موهبت ذاتی، نوعی هوشیاری باطنی و دقت عمل انسان بر همهی روندهای زندگی، اشاره دارد. روندهایی که از شکست و پیروزی، از خوشبختی و بدبختی، از بحران و آرامش، سرشار است. من میخواهم بگویم که چه بسا، این دانایی، عملاً ارتباط چندان تنگاتنگی با آن هوشیاری باطنی و یا به قول مردم، «زیرکی و هوش خداداده» نداشتهباشد.
من نمیدانم نام آن را چه باید گذاشت. گاه به افرادی برمیخوریم که نه کتابخوان بودهاند و نه تحصیلات عالی دانشگاهی داشتهاند و نه حتی از چندان هوش برجستهای در بسیاری از عرصههای زندگی برخوردار بودهاند. اما همینان، در چهار راههای بحران و آشوب، در گذرگاههای خشم و طغیان و در گرهگاههای پرخطر، از خود، چنان برخوردهای پخته، عمیق و حسابشدهای به نمایش گذاشتهاند که بسیاری از تحصیلکردگان و کتابخوانان را به تحسین واداشتهاند. آیا در دورانی از زندگی، خاصه در همان سن و سالهای شکوفایی ذهنی، کسی بر سر راه اینان قرار گرفته و در وجودشان، عنصر یا استعداد خاصی را بیدار کرده است که در طول سالهای دیگر زندگی، آنان، آن را به عنوان راهنمای عمل، عمیقاً به کار بستهاند؟ من پاسخ قاطعی ندارم. نکتهآنست که هرکس برای این گونه دانایی، نامی برگزیدهاست. هرچند در محتوا، همهی آنان که از تواضع فکر و رفتار برخوردارند و با عقلانیت و شکوفایی فکری، در ستیز نیستند، اتفاق نظر دارند که این گروه، انسانهایی قابل اعتنا و سزاوار بررسی بیشتری هستند. چه بسا اگر در میان ملتها، چنین شخصیتهایی وجود نداشتند، وضع بشریت، هنوز هم بیشتر از این، میتوانست با بحران، آشوب، بیعدالتی و نابرابری، گره بخورد.
شنبه ۲۴ مارس ۲۰۱۸
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|