يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 27.05.2017, 8:58

دولت جدید و چالش باستان‌گرایی و نژادپرستی


ناصر فکوهی

استاد دانشگاه تهران و مدیر موسسه انسان‌شناسی و فرهنگ
منبع: عصر ایران

از فرازهای سخنرانی پس از انتخابات آقای روحانی جمله‌ای بود که ایشان از وحدت ایران در قالب همگرایی همه قومیت‌های آن، با ذکر نام آن‌ها از جمله کردها، عرب‌ها، گیلک‌ها و مازنی‌ها و ... آورده بودند.

این امر در راستای برنامه‌های دولت ایشان از دوره نخست بود و باید اذعان کرد که همانگونه که دولت ایشان وعده داده بود، برای نخستین بار تدریس زبان‌های قومی در برخی از مناطق مربوط آغاز شدند و اصل 15 قانون اساسی پس از ده‌ها سال و برغم فشار بسیار شدید از طرف پان‌ایرانیست‌ها و گروه‌های شوینیست و باستان‌گرای ضد‌انقلاب به اجرا در‌آمد. این رویکرد به حق، با پاسخ مثبتی از جانب همه هموطنان ما و از جمله در مناطق قومی روبرو شد که رای بالایی را به دولت جدید ایشان دادند و با اهداف انقلاب اسلامی تجدید عهد کردند.

همین نکته البته درباره موضوع عدالت اجتماعی نیز مطرح بوده و هست. انتقادی که ما چندین بار از دولت نخست ایشان کردیم، آن بود که برغم همه نکات مثبت خود در حوزه اقتصادی، هنوز سیاست‌های نولیبرالی را در بسیاری از بخش‌ها پیش می‌برد در حالی که باید چرخشی اساسی در این زمینه به طرف شکل‌دادن به یک دولت رفاه برای همه ایارنیان در زمینه‌های بهداشت و آموزش و مسکن و مهار تورم در آینده انجام بگیرد، در خالی که اگر کمک هزینه‌ای هم داده می‌شود (یارانه) خاص اقشار فقیر باشد. اما در این یادداشت کوتاه فرصت پرداختن به این موضوع که در آینده به آن خواهیم پرداخت، نیست.

بحث ما در این یادداشت کوتاه، اشاره به موضوعی است که در حال حاضر شاید چندان برای دولت و برای مردم ما نگران‌کننده به نظر نرسد، اما چنین است و می‌تواند در آینده خطرات باز هم بیشتری را به همراه بیاورد: اقلیت‌های فرهنگی مذهبی ایران امروز در منطقه خاور‌میانه شاید از بالاترین حد از آزادی برخوردار باشند ولی هنوز راه زیادی برای رسیدن به موقعیتی آرمانی و قابل دفاع کامل در پیش داریم.

این امر را می‌توان هم در مورد اقلیت‌های غیر شیعی مسلمان گفت، هم درباره اقلیت‌های مذهبی غیر‌مسلمان. اقوام ایرانی، از این لحاظ نباید به مثابه «اقلیت» مطرح شوند زیرا ایران مجموعه‌ای از این اقوام است و چیزی خارج از اقوام و زبان‌های ایرانی این کشور را نمی‌سازد و هیچ سلسله‌مراتبی در یک جهت یا در جهت دیگر قابل قبول نیست.

از این لحاظ باید روشن باشد که دفاع درست و به حق ما از زبان فارسی به مثابه یک زبان ملی و بین المللی به معنی دفاع ما از قومیتی با عنوان «فارس» و از آن بی‌معنا تر «نژاد»ی به نام «آریایی» که هیچ کدام وجود خارجی به معنای جدید و علمی کلمه ندارند، نیست. اولا آنچه در ایران «قوم فارس» نامیده شده، برخلاف نظری رایج شده به وسیله مستشرقین، فاقد اولین مشخصات قومی از لحاظ انسان شاختی است مثل حتی نام «فارس»‌ها، که خودشان نیز خود را فارس خطاب نمی‌کنند (کاری که دیگر اقوام می‌کنند زیرا مبنایشان زبانی است)، نه اسطوره شناسی فارس وجود دارد و نه زبان فارس، و غیره.

آنچه قوم فارس نامیده می‌شود در واقع ترکیبی از جمعیت‌های بسیار گوناگون پارسی زبان است که در گویش‌های بسیار متفاوت وجود دارند، گویش‌هایی گاه چنان متفاوت که برای یکدیگر غیر قابل درک هستندو این ربطی به زبان فارسی ندارد. اما «نژاد» نه تنها مفهوم نژاد یعنی شباهت‌های جسمانی و روانی افرادی که در یک پهنه زندگی می‌کنند به طور کامل منسوخ و از لحاظ علمی بی پایه است، مفهم «آریایی» نیز که «ایران» احتمالا از آن آمده است، اشاره به گروه قومی، جمعیتی یا مردمی خاصی نداشته است هر چند به تعبیر برخی از ایرانیان از جمله گراردو نیولی این واژه برای ساکنان این پهنه معنایی «قومی» هم داشته است. اما باز هم «قومی» بودن در معنای امروزین انسانشناختی مورد تردید بسیار است . این واژه به نظر نامی عام و صفتی است به همان معنای «نجیب» که در برخی از زبان‌های باستانی آن منطقه در حدود هزاره دوم پیش از میلاد رایج بوده است.

به عبارت دیگر این‌ها اقوام و مردمانی بوده‌اند مختلف و «نجیب» (معنای اصلی آریایی) که از هزاران سال پیش به این سو به تدریج در این پهنه، «پهنه انسان‌های نجیب»، ساکن شده‌اند و به اقوام و ادیان گوناگون تعلق داشته اند؛ از لحاظ ژنتیک هم یکدست بودن ساکنان این پهنه یا هر پهنه دیگر انسانی به صورت مطلق سخن بی ربطی است. اما زبان فارسی را نیز باید محصول تلاش بیش از یکصد سال معاصر ایرانیان و تلاش بیش از هزار سال شاعران و نویسندگان ایران از همه اقوام آن بوده است و به همه آنها تعلق دارد.

افتخار ما از لحاظ سیاسی امروز آن است که گاه برای مثال در مورد اقلیت‌های دینی غیرمسلمان، آنها از لحاظ رقم بسیار کوچک هستند، اما پیشینه دراز مدت در کشور ما داشته و همگی خدماتی تاثیر گزار در ساختن تاریخ و فرهنگ کشور ما در کارنامه خود دارند و به همین ترتیب نیز از حق نماینده داشتن در مجالس قانونگذاری ما برخوردارند.

همه این گروه‌های بزرگ کوچک در کنار همه مردم ایران، همگی خود را جزئی تفکیک ناپذیر از ایرانیان در وحدت ملی‌شان می‌دانند و در وفاداری آنها به این پهنه و در پیشینه آنها در دفاع از کشور در دوران دفاع مقدس کم ترین شکی نمی‌توان روا داشت. این نکته‌ای است که به درستی از طرف رئیس جمهور محترم مطرح شده است.

اما متاسفانه همزمان با این سخنان، برخی از روزنامه‌های موسوم به اصلاح‌طلب، همچنان ستون‌های خود را در اختیار افراد و گرایش‌های خطرناک پان‌ایرانیست، ضد‌ملی، ضدانقلاب، شووینیست، نژادپرست و رسما باستان‌گرا قرار می‌دهند که در حال شکل‌دادن به نسل جدیدی از پان‌ایرانیست‌های فاشیست در ایران هستند. از مشخصات اصلی این گروه‌ها اینکه خود را به دروغ خود را کاملا نسبت به قدرت مرکزی وفادار نشان می‌دهند، اما با گستاخی و وقاخت تمام، انگشت اتهام را به سوی اقوام ایرانی به خصوص عرب‌های ایران می‌گیرند و به برخی گرایش‌های نژادپرستانه در نزد آدم‌هایی عقب‌مانده و بی‌فرهنگ از دو طرف در این زمینه دامن می‌زنند.

در نتیجه، دائما بحث‌هایی انحرافی را پیش می‌کشند که گویی در جنگ تحمیلی، مساله، نه تجاوز یک قدرت دیکتاتوری و منفور بعثی به ایران به مثابه یک کشور مستقل و چند‌فرهنگی بوده، بلکه ما با نمونه‌ای جدید از جنگ میان «عرب‌ها» و «پارسیان» روبرو بوده‌ایم. سخنی که دقیقا به وسیله صدام در تمام طول جنگ‌تحمیلی مطرح شده‌بود. چنانکه دائما از خیالاتی انحرافی و حوادثی تاریخی چون «قادسیه» سخن می‌گفت تا «برتری عرب بر عجم» را به عنوان هدف اصلی جنگ مطرح کند.

این در حالی بود که در ایران هرگز گفتمان رسمی به طرف استفاده از بحث‌های انحرافی نژاد‌پرستانه نرفت و در این رویداد بزرگ، عرب‌های خوزستان از بزرگترین مدافعان کشور بودند و لحظه‌ای در ذهن و رفتار خود تردیدی در دفاع از کشور خویش نشان ندادند: هزاران تن از این جوانان شهید شدند تا از ایران و پایندگی و آینده آن دفاع کنند. برای این جوانان لحظه‌ای جنگ به معنای جنگ «فارس و عرب» نبود.

اما متاسفانه برخی روزنامه‌های اصلاح‌طلب در روزهای اخیر و البته پیش از آن، بار دیگر همچون سال‌های گذشته که نظریه مطرود «اسلام ایرانی» در نمونه دولت‌های نهم و دهم مطرح شد، شروع به ارائه تزهای باستان‌گرایانه کرده‌اند و زبان عربی و برخی مطالبات شهری مثلا برای نامگذاری خیابان‌ها را – که خود بحثی جداگانه و مفصل را می‌طلبد - بهانه‌ای کرده‌اند که به هموطنان عرب تبار ما حمله کنند.

این کار بارها و بارها تاکنون در رسانه‌های کشور انجام شده است و توهین‌های قومی و زبانی و نژادپرستانه از سوی مجریان، برنامه نویسان، طنزنویسان و ... مطرح شده است و هر بار بسیاری از روشنفکران و دانشگاهیان ناچار به دخالت شده‌اند تا بگویند که زبان، فرهنگ، لباس، آشپزی، فرهنگ زندگی روزمره، مناسک، سبک‌های زندگی و هزاران هزار جلوه دیگر از زندگی مردم ما با تنوع عظیمی که دارند، برای ما یک شانس بزرگ است که باید قدر این نعمت را بدانیم و اینکه ما فرهنگ‌های گوناگون، بیش از ۵۰ زبان و صدها گویش داریم، اینکه سنت‌های ما در بخش‌های مختلف کشور چنین رنگارنگ و غنی هستند یک شانس است که هر کشوری از آن برخوردار نبوده و اگر هم بوده توان مدیریتش را نداشته‌است.

ما از لحاظ تاریخی هم همواره چنین بوده‌ایم و هم تقریبا همواره قادر به مدیریت این موقعیت به سود همه ساکنان این پهنه و آینده آنها. اینجاست که باید دولت آینده از چالشی بزرگ در برابر خود و خطری که همه ما را تهدید می‌کند، برحذر باشد و هر چه زودتر در برابر گرایش‌های پان‌ایرانیستی و باستان‌گرا در هر رده و از جانب هر کسی مطرح شود و البته از طرف دیگر با هر‌گونه تمایلات قوم گرایانه و ضد‌ملی و واگرایانه جلوگیری و برخورد کند. اما اعتماد ما با توجه به تاریخ این پهنه بسیار بیشتر به اقوام این کشور است که در طول هزاران سال نشان داده‌اند به آن پایبند هستند تا به افرادی که خود را به اصطلاح «متخصص»، «نخبگان فکری» و «روشنفکران» و «دانشگاهیان»ی معرفی می‌کنند که بیشترین گسست را با مردم دارند و خود را تافته جدا بافته می‌دانند و می‌خواهند برای مردم تعیین تکلیف کنند و با پناه گرفتن دروغین زیر تظاهر به حمایت‌شان از دولت مرکزی، در واقع این دولت را به سوی تخریب خودش هدایت ‌کنند.

باستان‌گرایی، همواره جز خیانت و سرسپردگی به قدرت‌های بیگانه کاری در این کشور نکرده، هرگز در ایران هیچ شانسی نداشته و هرگز شانسی نخواهد داشت. ایرانی که باستان‌گرایان از آن صحبت می‌کنند هرگز در هیچ زمانی در کشور ما وجود نداشته‌است و به شهادت بزرگترین ایران‌شناسان جهان، چیزی نیست جز ملغمه‌ای از نداشتن دانش نسبت به جهان باستان و تاریخ ایران و تمایلات راست سیاسی و خودباختگی دربرابر قدرت‌های بیگانه‌ای که دائما عصر طلایی پیش از انقلاب به ویژه دوره پهلوی اول را در زرورقی دروغین برای مردم ما به نمایش می‌گذارند.

ایران همواره سرزمین فرهنگ‌ها، زبان‌ها، سبک‌های زندگی و تنوع بی‌اندازه‌ای از همه جنبه‌های فرهنگ بوده‌است و سیاست‌های گوناگون توانسته‌اند این تنوع را مدیریت کنند و هر وقت نتوانسته‌اند این کار رابکنند، کشور از دست رفته است.

گمان ما بر آن است که دولت آقای روحانی که همان گونه که خود در سخنرانی پس از انتخاباتشان گفتند بر وحدت کامل کشور به توان همه فرهنگ‌ها و اقوامش تاکید کردند، انجام دادند، باید بتواند با این گرایش‌های خطرناک و ضد‌انقلاب و تخریب‌گر که به دیگران از جمله به طرفداران دفاع از فرهنگ مردم عرب‌ تبار ایران تهمت «بعثی بودن» می‌زنند، برخورد کند.

انتشار چنین مطالبی در مطبوعات ما و بازتاب سخنان نژاد‌پرستانه یا قوم‌پرستانه در همه رسانه‌های ما باید، همچون همه کشورهای پیشرفته جهان، ممنوع و شامل مجازات‌های عمومی باشند. البته افرادی که این سخنان را بر زبان می‌آورند اغلب خود، افرادی خُرد و آنقدر حقیر و رسوا هستند که کمترین ارزشی برای پرداختن به آنها وجود ندارد، اما به این افراد نباید اجازه داد به هیچ یک از اقوام ما توهین کنند زیرا این گونه رفتارها خاصیت سرایت دارند.

این امر به خصوص درباره عرب‌های ایرانی که از محروم‌ترین و همچنین وفادارترین و صبورترین مردم ایران هستند صادق است؛ آنها بودند که در جنگ تحمیلی جان و مال و شهرهای خود را از دست دادند و امروز هم برغم سخت‌ترین شرایط اقلیمی و عدم رفاه، یک لحظه دست از حمایت از دولت وانسجام ملی برنداشته‌اند و هرگز اجازه نداده‌اند دشمنان این کشور از سختی‌های آنها برای منافع خود سودی به دست بیاورند و علیه دولت مرکزی تحریکشان کنند رفتار انتخابی این مردم در انتخابات اخیر خود گویای این امر بود.

حال اینکه برخی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب خواسته باشند به بهانه پیروزی آقای روحانی راه را برای نژاد پرستی و بیگانه پرستی که به ظاهر متناقض می‌آیند اما در واقع دست در دست یکدیگرند، باز کنند، اینکه گروهی خواسته باشند به بهانه مقابله سیاسی ما با دیکتاتورهای فروپاشیده‌ای چون رژیم صدام جنایتکار که بیشترین جنایات را در حق مردم عرب و کُرد کشور خود مرتکب شد و اتفاقا بسیار به ایدئولوژی آنها نزدیک بود تا به بحث ما، و یا دیکتاتورهای جنوب خلیج فارس، که بدترین فشار را در درجه اول به مردم عرب خود وارد می‌کنند؛ اینکه گروهی خواسته باشند از این موقعیت‌ها که باید با صبوری و اعتدال و به سود مردم همه کشورها و نه به سود قدرت‌های جنگ طلب بزرگ، حلشان کرد، عرب ستیزی و نژادپرستی را در کشور ما رواج دهند، کاری است خطرناک؛ و بیش از همه خطرناک برای دولتی که توانسته است به یکی از بالاترین آرای عمومی در تاریخ معاصر ایران برسد و از حمایتی چنین گسترده در میان مردم ما برخوردار شود.

پیش از آنکه چنین افکاری فرصت کنند در زمینه‌ای مسموم و به خصوص از طریق روشنفکرانی که در اصل، از ابتدا و همیشه باستان‌گرا و سلطنت‌طلب بوده و هستند و قهرمان و چهره تاریخی بت واره‌شان، رضا خان قلدر و بی رحم و جنایتکار و سیاست‌های قومی او در دوران دیکتاتوری‌اش در ایران بود، به دیگران سرایت کنند، باید از نفوذ آنها در رسانه‌ها، گفتمان‌های رسمی و غیررسمی و در دستگاه‌های اجرایی و فکری کشور جلوگیری کرد.






نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024