شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
هنوز بعد از سالها در آرزوی رجعت به روزهایی هستیم که لباسها و کفشهایمان را ده بار پینه میزدیم و به سختی هفتهای یکبار با صابون گلنار و شامپو پاوه حمامی میکردیم! بخاری سیاه نفتی و موش و پشه و اتاقهایی که حداقل چهار نفر میخوابیدند بهترین روزهای خاطرات دوران زندگی ماست! هیچ چیز مانند یادآوری آن دوران خوشحالمان نمیکند! دورانی که همیشه سه تا بچه اضافه به دنیا میآوردند تا تعادل خانواده در اثر مـرگ و میر بچهها در اثر سرما خوردگی ساده حفظ شود.
میل به بازگشت به زندگی اعصار قدیمیتر، میلی است که ریشه در تاریخ دارد. به احتمال زیاد پدرانمان و پدرانشان هم میخواستند به دوران کودکیشان برگردند! این میل در حالت جمعی ملتها در میل بازگشت به تاریخ باستان نمود پیدا میکند. تورکها میخواهند به دوران عثمانی باز گردند، ایرانیها میل به بازگشت به دوران باستان هخامنشی را دارند. عربها میل به بازگشت به دوران خلفای اسلامی، رؤسها به دوران تزار و.........
اما این حس فردی و جمعی از چه چیزی نشات میگیرد؟ چرا ما خوشبختی را در گذشته جستجو میکنیم؟
لازم به ذکر است که زندگی مثلاً چهل سال پیش برای انسان امروزی غیرقابل تحمل است، هر کس هم بخواهد بهصورت اختیاری دوباره در شرایط چهل سال پیش زندگی کند در نهایت خیلی انسان با ارادهای باشد بعد از یک هفته احتمالاً فرار را بر قرار ترجیح خواهد داد! اما ما چرا میخواهیم به آن دوران باز گردیم؟ چرا ما خوشبختی را در آن دوران میجوییم؟ آیا اصولاً خوشبختی عملی در حال یا آینده است یا چیزی گمشده در گذشته؟
در واقع ما و پدرانمان و پدرانشان با همه پیشرفت مادی و تکنیکی خود در سیر زمان هنوز احساس بدبختی میکنیم. ما نمیتوانیم خود را خوشبخت احساس کنیم بلکه بیشتر هر روز خود را بدبخت احساس میکنیم! احساس خوشبختی حلقه مفقوده ماست! علیرغم تمام مدعیات دینی و ایدولوژیکمان برای خوشبختی بشر در آینده، نه برنامهای داریم و اصولاً نه چنان چیزی را متصور هستیم. در بهترین حالت به کمک ادیان این خوشبختی را در بهشت و دنیای پس از مـرگ بنا نهادهایم، در دنیای واقع پیشتر این میل به خوشبختی را با تحصیلات عالیه، ثروت اندوزی بیشتر، پشت سر گذاشتن قارهها و مقامات عالیه، سیاه مستی، سکس بیحد و مرز و اعتیاد نتوانستیم بدست بیاوریم. ما در نهایت هر چه باشیم خوشبخت نیستیم و کمی هم بدبختیم. بهمین خاطر هم خوشبختی را در روزهای کودکیمان میجوییم!
ما به خاطر عدم احساس خوشی در حال حاضرمان، از وضعیت موجود نفرت میورزیم در مرحلهای حادتر شروع به نفرت ورزیدن از کسانی میکنیم که احساس میکنیم در بوجود آوردن این احساس بدبختیمان سهیم هستند! فاشیسم، نژادپرستی و بنیادگرایی و کسانی که خود را منفجر میکنند تلاشی اورگانیزه شده تک تک کسانی است که احساس خوشبختی نمیکنند و با انفجار خود برای رهاشدن از این حس بدبختی مسببان بدبختیشان را به خیالشان مجازات میکنند.
نکته جالبی که در زندگی اعضای داعش حتی بنیانگذارش ابومصعب زرقاوی وجود دارد یک دوره زندگی توام با بیبندوباری برای یافتن خوشی و احساس لذت از زندگی است. در واقع سیر زندگی کسانی که میل به کشتن خود و دیگران را دارند، در مرحله اول تلاشی برای خوشبختی و خوش بودن در زندگی شخصی است و در دومین مرحله سرخوردگی و ناکامی از خوشی که منجر به تلاش برای ساختن دنیایی که خوشبختی همگانی شده است.
حتی زندگی و مهاجرت به اروپا هم نتوانسته خوشبختی را برای جویندگان به ارمغان بیاورد، مسیر حرکت اعضای داعش و القاعده از قلب اروپا به بیابانهای عراق و سوریه و افغانستان دلالت بر این دارد که آنها احساس خوشبختی نمیکنند، آنها برای یافتن این خوشبختی به جایی برمیگردند که پدرانشان یا خودشان چندی قبل آنجا را به تصور اینکه جهنم است ترک کردهاند تا خوشبختی را در غرب که بهشت گمشده میپنداشتنش بیابند!
خوشبختی اخروی هم مدتی است خریداری ندارد، هر چند که ممکن است انتحاریها را در قالب طالبان خوشبختی اخروی قرار داد، اما این خوشبختی اخروی فقط پرده ساتری است بر روی میل انتقام و نفرت کسانی که میخواهند به خیال خود عاملان بدبختی خود و همگان را مجازات کنند.
ما بیشتر از آنکه احتیاج به رهایی از بدبختیهایمان داشته باشیم، احتیاج به آشتی با بدبختیهایمان داریم. شاید مهمترین احتیاج ما «داموکلسوار» یاد گرفتن لذت بردن در رقصیدن زیر شمشیر آویخته از مو باشد! باید که این خوشبختی را در خود جست، یا که باید عوض هدایت دیگران، در تنهایی خود را هدایت کرد. باید کمی نارسیستوار از موهای سفید و چین و چروک صورت در پیری لذت برد. کمی هم باید مازوخیست بود، عوض آزار دیگران و جامعه بهتر است کمی هم خود را با قهوهای تلخ آزار داد!
خوشبختی امری درونی و فردی است، تلاش برای خوشبختی دستهجمعی دیگران مانند تلاش برای هدایت انسان به بهشت اخروی، بیشتر به جنایت و بدبختیشان میانجامد. اول باید خود را خوشبخت کرد. برای درک این احساس خوشبختی باید احساس لذت بردن را درک کرد، ایپکور زندگی سعادتمندانه را نه در لذتهای بیشتر که در درد و رنج کمتر تعریف میکند. بهشت نه در گذشته است نه در آینده، شاید در همسایگیمان باشد.
یکبار دوستی تعریف میکرد که پدرش نصیحتش کرده؛ که پسر تو که اینقدر از زحمتکشان و کارگران آرژانتین و برزیل دفاع میکنی، اما از کاک ابوبکر همسایهمان هم غافل مشو که مدتی است بیکار است و محتاج نان شب. خوشبختی شاید خیلی دور نباشد، آن را باید در نزدیک خود جست و یا شاید آن را باید در درون احساس کرد.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|