شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
نسرین اسفندیاری، کارشناس ارشد و پژوهشگر مسائل جنسیتی و متخصص برابری جنسیتی در سوئد است.
یکی از پایهایترین نیازهای انسان، برقراری ارتباط با همنوعان خویش است و زبان، یکی از مهمترین ابزار این ارتباط است. زبان، یک سیستم قراردادی سازمان یافته است، که به صورت گفتار و نوشتار یا اشاره توسط انسانها بکارگرفته میشود. علم زبانشناسی، که یکی از شاخههای جامعهشناسی است، تلاش دارد به مطالعهٔ زبان و تاثیر گوناگون آن در جامعه بپردازد. جنسیتشناسان و دیگر پژوهشگران علوم اجتماعی نیز، بر این باورند که زبان تنها و فقط برای برقراری ارتباط، ادای منظور و مقصود نیست. بلکه تحت تاثیر عوامل و هنجارهای اجتماعی خارج ازآن، به ابزاری قدرتمند تبدیل شده است که در حفظ، پا یداری، بازتولید و شکل دهی گفتمان جنسیتی نقش عمدهای دارد.
واژه «Discourse» در زبان فارسی به معنای، گفتمان و اصطلاح (Discourse analysis) به معنای تحلیل کلام و گفتمان کاوی ترجمه شده است. البته هیچ اجماع روشنی در باب چیستی این گفتمان و نحوه عملکرد و تحلیل آن وجود ندارد. با این حال، در تحلیلها ی علوم اجتماعی، مفاهیمی چون طبقه، قومیت،نژاد، تبعیض، مذهب و حقوق زنان به صورت یک گفتمان (Discourse) وجود و حضوری فعال دارند. اما، گفتمان جنسیتی (Sexual Discourse) به عنوان یک روش کیفی درعلوم اجتماعی و به خصوص زبان شنا سی انتقادی مورد استقبال واقع نشد ه و یا بسیار کم رنگ است. این نوشته در مرحله نخست بر ان است، تا با تحلیلی انتقادی نگاهی داشته باشد به کارکرد و ساختار زبان و کشف روابط ان با مسائل خارج از زبان. سپس، به چرایی ی ان در ادبیات سیاسی، اجتماعی، هنری و فرهنگی جامعهٔ روشنفکری ایران بپردازد.
نرمن فرکلاف، (fairclough norman) استاد زبانشناسی در دانشگاه لنکستر و یکی از بنیانگذاران تحلیل گفتمان انتقادی CDA است که به کارکرد قدرت، از طریق زبان توجه ویژهای دارد. او گفتمان را در سه ضلع بررسی میکند. ۱-گفتمان به مثابه خود متن ۲- درک و تفسیر متن ۳- بستر و شرایط خارجی تاثیر گذار برروی متن. بنابراین، زبان عملی در فرایند اجتماعی و بخشی از جامعه است و خارج از آن نیست. در این زمینه، مطالعات گوناگونی پیرامون پیوند رابطه زبان با سایربخشهای خارج از آن صورت گرفته است. اما امروزه جنسیت و زبان، بخصوص رابطه قدرت و زبان توجه پژوهشگران گفتمان انتقادی را به خود جلب کرده است. آنان بر این باورند که زبان در چنبره نظام جنسیتی مسلط گرفتاراست. به عبارتی دیکر، زبان، جنسیت زده و جنسیت گرا است. و بر اقتدار جنسیت مسلط پافشاری میکند. و معمولا بر بافت و ساختار فرهنگی یک جامعه تاثیر میگذارد و در شکل دهی ارتباط بسیار مهّم هست. انان، همچنان، براین باورند که ادبیات و بحثهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، هنری و فرهنگی، از حوزههای تجلی زبان جنسیتی هستند. دویل اسپندر یکی دیگراز پژوهشگران گفتمان انتقادی بیان میدارد، زبان ساختار نرینه دارد و برتری مردان را ترویج میکند. البته ما، جنسیت گرا بودن زبان را در بسیاری از زبانها منجمله در زبان فارسی مشاهده میکنیم. مثلا واژه «آدم» در زبان فارسی بیشتر تمایل به تصویر انسان مرد را دارد نه همه انسانها، به طوری که در هر جا به کار میرود میخواهد هر چیزی را منتصب به جنس مذکر کند.
علاوه بر جنسیتگرا بودن زبان، واژههای مانند جنس (sex) و جنسیت (gender)، که معناهای مختلفی دارند به خاطر شباهت تشان، در گفتگوها و نوشتهها بجای همدیگر به کار گرفته میشوند. درصورتی که این دو واژه، معناهای کاملا متفاوتی با هم دارند. مثلا جنس به خصوصیات بیولوژیک فرد اشاره می کند، مقصود همان زن و یا مرد بودن است. درحالی که جنسیت، به نقش هایی که توسط اجتماع برای زنان و مردان مطرح میشود، توجه دارد. منظور از جنسیت، همان مردانگی و زنانگی است که در گفته وگوهای روزمره از آنها استفاده میشود. قابل توجه است که، جنس افراد با گذشت زمان تغییر نمیکند، در حالی که نقش های جنسیتی با گذشت زمان تحت تأثیر تغییرات اجتماعی و فرهنگی قرار میگیرند.
فاطمه مرزبانپور پژوهشگر مسائل اجتماعی در نوشتهٔ انتقادی، «جنسیت زدگی زبان درجامعه ایرانی»، به مسئله زبان وجنسیت میپردارد. او متعقد است، «یکی ازهدفهای تحلیل زبان، ارتقای آگاهی نسبت به قدرت زبان، بویژه نحوهٔ توزیع قدرت در میان افراد جامعه است». بنا به تحلیل او زبان نه تنها دارای قدرت است بلکه ابزار قدرتمندی است که میتواند اقتدارگریی نیز بیافریند. بنابر این، پژوهش پیرامون زبان کمک میکند تا انسانها بر اندیشههایی که در ورای زبان وجود دارد و ساختار روابط انان را تشکیل میدهد آگاهی بیشتری یابند. «دویل اسپندر» فمینیست استرالیایی در کتاب «زبان مرد ساخته» زاویهٔ دیگری از پژوهش پیرامون زبان جنسیتگرا را بازشناسی میکند. او مینویسد «تحقیقات زبان به عنوان یک نظام انتزاعی، بدون ارجاع به زمینه مادی آن چیزی جز باز پروری زبان جنسیتزده و فرودستی زنان نیست». بنابر این نگاه، انچه بیش از هر چیز دیگری در زبان انتقادی جنسیتی نیازمند توضیح است، ریشهها و عملکرد زبان جنسیتگرا است و همچنین تحلیلی درباره نظم مردانه زبان است. همانطوری که مرزبانپور در نوشته خود متذکر شده است، هدف از بررسی قدرت زبان جنسیتی صرفاً ان نیست که تعیین کند «مردان بر زنان اعمال قدرت میکنند». بلکه، پرتوافکنی بر گفتمان جنسیتی است که زبان جنسیتی زنانه و مردانه در حیطهٔ محدودیتهای زبانی و ذهنی خود یکدیگر را باز میشناسند و تعریف میکنند.
اما آنچه در بررسیها و تحقیقات، از سوی زبانشناسان درگفتمان جنسیتی زبان (Sexual Discourse on language بیشتر مورد توجه قرار گرفته، دو قطبی و تمایز زبان مردانه و زنانه است. و این تمایز خود را در سبک گفتار دو جنس و کد گذاریهای آنان در زبان، نشان میدهد. لازم به توضیح است که، اشاره به مطالب گفته شده بالا، کم بها دادن به مطالعه مجزای زبان و جنسیت نیست. زیرا انها گزینههای بسیارمهم و ضروری در پژوهشهای اجتماعی هستند. اما، امروزه پژوهشگران مسائل اجتماعی بیشتر به ضرورت یک نگاه میان برشی (intersektionellt) در تحقیقات پافشاری میکند. زیرا آنان بر انند، فرایندهای اجتماعی آنچنان پیچیده وبا هم مرتبطاند که نمیتوان آنها را مجزا بدون رابطهٔ سیستماتیک با یکدیگر بررسی کرد. بطور مثال، نمیتوان نقش و تعامل متقابل زبان با باورهای رایج، الگوهای رفتاری، ارزشهای اخلاقی مسلط در باب زنانگی و مردانگی در بازتولید گفتمان جنسیتی در ادبیات و تولیدات فرهنگی را نادیده گرفت.
بر اساس مطالب گفته شده، نمیتوان زبان را بدون پیش فرضها و زمینههای اجتماعی آن برسی کرد. در ضمن باید توجه داشت، زبان گفتاری هر گویش گر، با توجه به موقعیت، توانایی و تجربه او متفاوت بوده و رفتار زبانی هر فرد بیانگر هویت او است. در نتیجه رفتار زبانی و جنسیت گرائی زبان در واقع نشان میدهند چه جنسیتی دارای قدرت اجتماعی بیشتری است. زیرا هویت فردی و ساختارهای قدرت به طور کلی از نزدیک به هم مرتبط هستند. فوکو نیز در پژوهشهای خود به این موضوع اشاره میکند که، میان زبان و قدرت، نوعی همبستگی وجود دارد. بدین معنا که، رابطهای تعاملی و «دیالکتیکی» بین زبان گفتاری، قدرت، معرفت و حقیقت «وجود دارد. بنابر این، در گفتمان قدرت، زبان جنسیت گرا و جنسیت زده، ابزار قدرتمندی است که در حفظ و حمایت از پایگاه اجتماعی-سیاسی صاحبان آنها عمل میکند.
تحلیلگران گفتمان انتقادی بیان میدارند، زبان تحت تاثیر نظام جنسیتی است که بر دو پایه حیاتی استوار است. پایه نخست، تفکیک و جدا سازی جنسیتی، (مردانگی و زنانگی) است و پایه دوم، سلسه مراتب و اقتدار مردانه است. پیرامون جدا سازی و سلسله مراتب اقتدار مردانه، به گونههای متفاوتی صحبت شده است. دبورا تانن یکی از محققان زبانشناسی است، که پیرامون رویکرد تفاوت زبان بسیار کار کرده است. اومعتقد است، زنان و مردان به دلیل تفاوت در اجتماعی شدن و نوع رفتاری که در جامعه با آن مواجههاند زبان را به گونهٔ متفاوتی استفاده میکنند. این محقق در کار خود تنها به تفاوت کاربردی ورفتاری زبان از سوی زنان ومردان بسنده میکند. محققان دیگری از جمله جولیا پنلوپه و دویل اسپندر، نگاه دیگری به رفتار زبانی دارند. انان بر این باورند که، سلطه مردان بر زنان باعث ایجاد این تفاوت زبانی شده و موقعیت زنان را در جامعه در سطحی فرودستتر از مردان نگاه داشته است. این پژوهشگران بیان میدارند، زبان، جنسیت زده است و تجارب انسانها از سوی اقتدار مردانه به عنوان هنجاری طبیعی، برای عموم مطرح میشود. موضوع بسیار مهم دیگری که این دو در تحقیقات خود از زبان جنسیت زده به ان اشاره میکنند، مکانیزم حذف در زبان جنسیتگرا است. انان معتقدند، یکی از مهمترین عوارض جنسیت زدگی زبان، حذف و نادیده انگاشتن بخش دیگری از انسانها است، که عموما شامل زنان میشود.
البته، به طور کلی، همانطوری که در پژوهشهای گفتمان انتقادی به کررات به ان پرداخته شده، تفکیک جنسی در نظام جنسیتی امری است، که به عقب نگه داشتن زنان و تسلط مردان بر آنان انجامیده است. و مهمتر اینکه، این فرودستی زنانه، و اقتدار مردانه، از سوی نظم جنسیتی، توسط زبان جنسیتگرا، به یک ساختار طبیعی و به باور انسانها تبد یل شده است. زبان جنسیت زده همچنین میتواند روشی متمایز کننده، تحقیرآمیز و نگاهی ارزشی، نسبت به جنس دیگر را در جامعه ترویج کند. این روش باعث میشود انسانها، چه زنان و چه مردان، تصویر کلیشهای و منفی از زنان دریافت کنند و در نتیجه، باورها وپیشداوریهای جنسیتی بر خلاقیتهای انان تاثیر مخربی میگذارد. محمد حسن بیغم بیدگلی بیان میدارد که، استمرار جنسیت زدگی زبان، سیطره این تفکر و تسلط مردانه، با استفاده از تحقیر و زور در ادبیات، شعر و ضرب المثلها، زنان را به عقب نشینی وا داشته و آنها را به پذیرش، جنس دوم بودن خویش وادار کرده است. بنابر این خوانش متن و دریافت آثار هنری، میتواند آغشته به پیشداوریها و گرایشات جنسیتی باشد. در نتیجه، گفتار و نوشتار بیطرف نبوده و مدام در حال اعلام موضع جنسیتی خود برای همگان هستند.
امروز، بیش از چند دهه از حضور پژوهشها در زبان گفتاری، نوشتاری و اشارهای میگذرد. اما واقعیت این است که بیشتر این مطالعات، پیرامون مسائل زبانشناسی جنسی است که نشان میدهد چگونه تبعیض و نابرابری رخ میدهد. و اینکه این تبعیض روندی است رایج و ناخودآگاه که توسط گروهی که قصد دارد بر گروهی دیگر مسلط شود به کار بسته میشود. در این صورت آگاهی به مکانیزمهای تسلط و حذف در گفتمان جنسیتی بسیار اهمیت پیدا میکنند. زیرا، به قول شاعر آنچه از دیده رود از دل برود، وقتی جنسیتی بطور سیستماتیک و آگاهانه از سوی نظام و تفکر جنسیتی مسلط حذف شود در گذر زمان به امری طبیعی و درونی تبدیل میشود. بدین معنی که برای انسانها بخصوص برای کنش گران در عرصههای گوناگون به امری معمولی و به یک بدیل اجتماعی تبدیل میشود که توجه و حساسیت کمتری را بر میانگیزد. در نتیجه، تبعیض، رفتاری درونی و به ابزاری قدرتمندی تبدیل میشود که رفتار متفاوت با جنسیت دیگر را توجیه میکند. جودیت باتلر یکی از پیشگامان و فیلسوف بزرگ جنسیتشناس میگوید، تبعیض نه تنها در نظام جنسیتی وجود دارد، بلکه مکرراً تولید و بازتولید میشود.
تحقیقاتی در پیرامون جنسیت زدگی و جنسیت گرائی ادبیات ایران نشان میدهد، زبان و تفکر ادبیات ایران و سوژههای متون فلسفیاش، جنسیتی و مرد محور است. دکتر مریم حسینی، در سخنان خود به عنوان ریشههای زن ستیزی در ادبیات فارسی بیان میکند:» در ادبیات ما، ریشههای زن ستیزی مشخصی دیده میشوند که در یک روند طولانی تحت تاثیر فرهنگ جامعه، مکاتب فلسفی، فکری، دینی بوجود امده که از آن، به «عنوان فرهنگ زن ستیز یاد میشود». تسلط جنسیتی مردانه در ادبیات ایرانی، حتی در اشعار و نوشتههای بزرگان ادبی نیز به وضوح به چشم میخورد. بنابر این اهمیت ادبیات و فرهنگ برای تولید و باز تولید و یا نفی ارزشها و هنجارهای تبعیض آمیز جنسیتی مردانه انکار ناپذیر است. در گفتگوها و طرح مسائل اجتماعی در نمادها، ضرب مثالها در شعر و داستان در ادبیات کشورهای مختلف نگاه جنسیت گرا و جنسیت زده آشکار است. برای نمونه تولیدات محصولات فرهنگی که برای کودکان و نوجوان تهیه میشوند نه تنها خنثی نیستند بلکه یکی از عوامل مهم و اساسی در پایداری وباز تولید زبان جنسیتگرا محسوب میشوند. بنابر این، زبان به عنوان یک ابزار عمل گرا در شکل دهی هویتهای جنسیتی نقش بسیار مهمی دارد. در نتیجه، ما در قالب زبانی که میآموزیم به جایگاه و موقعیت خویش آگاه میشویم. این شناخت، در جریان جامعه پذیری در فرد نهادینه شده وهمانی میشود که در گفتار آموخته است. پس میتوان گفت، شناخت هر کس از خود و محیط اطراف، از طریق زبان و اندیشهاش شکل میگیرد. نورمن فرکلاف نیز به این موضوع اگاه است و تلاش میکند تا با کمک گفتمان انتقادی به روشنگری رابطه قدرت و زبان بپردازد. او اینگونه مطرح میکند که، دانش ما درباره جهان نباید به مثابه حقیقت عینى انگاشته شود. زیرا واقعیت تنها به واسطه مقولات برای ما قابل دسترسی است. بنابر این، دانش ما از جهان، بازتاب واقعیت «جهان خارج» نیستند، بلکه این «بازنماییها و دریافتها حاصل مقوله بندى جهان توسط ما و به تعبیر تحلیل گفتمانى، محصول گفتمان هستند».
گفتمان انتقادی جنسیتی امروزه، به صورت یکی از مفاهیم کلیدی در تفکرات فلسفی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هنری در جوامع غربی جایگاه تازهای را پیدا کرده است. و با مفاهیمی چون اقتدار، سلطه، قدرت، تبعیض جنسی، نابرابرهای اجتماعی و غیره عجین گشته است. دراین راستا، تحلیل انتقادی از رابطه زبان وقدرت وتاثیر ان بر گفتمان جنسیتی تلاشی است در کشف این ارتباط و نشان دادن باورها و ارزشهای نظام جنسیتی که به صورت طبیعی نشان داده میشود. طبق نظر فوکو، عموما گفتمانها امروزه «بیانگر ویژه گیها و خصوصیات تاریخی چیزهای گفته شده و گفته نشده باقی مانده است». او معتقد است، گفتمانها نه تنها مربوط به چیزهایی است که، «میتواند گفته یا در بارهاش فکر شود، بلکه دربارهٔ این نیز هست که چه کسی، درچه زمانی و با چه عامریتی میتواند صحبت کند». مهم در اینجا البته، کارکرد قدرت به عنوان ابزار هدایت کننده درگفتمانها و تولید کننده معنا و ارتباط اجتماعی است شکل دهندهٔ ذهنیت و ارتباطات اجتماعیی- سیاسی است. در نظر فوکو قدرت مسلط در زبان همچنین اعمالی هستند که به طور سیستماتیک موضوعاتی را شکل میدهند که خود سخن میگویند. بنابراستدلال فوکو، قدرت مسلط در زبان، سازندهٔ موضوعات نیز هستند و در چرخه این سازندگی مداخلهٔ خود را عامرانه پنهان میکنند. بدین دلیل است که او بر روابط قدرت و زبان پافشاری میکند. و معتقد است «قدرت، نامتقارن، نابرابر و سلطه آور است». از این رو، قابل درک است که چرا وی همچون سایر تحلیل گران گفتمان انتقادی، بر نقش برجسته زبان و ایدئولوژی در توجیه، تولید و بازتولید سلطه و روابط نابرابر قدرت تأکید می کند.
در این نوشته تلاش شد به، پدیده جنسیت گرائی و جنسیت زدگی زبان، که امری خالی از تمایز و تبعیض جنسیت نیست پرداخته شود. به این پرداخته شد که، نوع کاربرد زبان، در دو شکل مکتوب و شفاهی، بیانگر دسترسی جنسیتی به قدرت و تسلط است. آنچه در این پژوهش تلاش شده تا بصورت ویژهای مورد توجه قرار بگیرد، ضرورت وجود و حضور گفتمان زبانشناختی و روشهای روشنگر، نقاد و آگاه به زبان جنسیتی است. گفتمان انتقادی جنسیتی در سالهای اخیر برای جنسیت زدایی دست به تغییر واژهها زده است. البته این کار تلاش خوبی است. اما برای جنسیت زدایی زبان، تنها تغییر واژه مسئله را حل نمیکند بلکه باید هنجارهای اجتماعی و مبانی فکری در مورد زنانگی و مردانگی تغییر کند. یکی از علتهای فقدان گفتمان انتقادی به زبان جنسیت گرا را، میتوان تاثیر فرآیندهای اجتماعی خارج زبان بر هویت گفتاری زبان دانست. براین مبنا، بسط و گسترش گفتمان انتقاد ی به زبان جنسیت گرا و جنسیت زده ضروری است. چرا که رابطه بین مردم و جامعه به صورت تصادفی و دلبخواهی نیست بلکه تحت تاثیر و توسط نهادهای اجتمایی و دیگر عوامل دخیل در گفتمان تعیین میشود. و ادبیات و متون ادبی هر دوره نیز در بافت خاصی تولید، تحلیل و تفسیر میگرد د. مهم در این تجزیه و تحلیل ان است که، نمیتوان گفتارهای زبانی را یافت که، سرشار از نمادهای کلامی تبعیض آمیز جنسیتی باشد اما نظام فکری، فردی، و اجتماعی آن قائل به برابری باشد. بنابر این روشهایی، که تلاش بکنند تصاویر و کلیشهای جنسیتی در زبان را به چالش کشیده و آنان را تغییر دهند بسیار مهم هستند. البته این اتفاق، وجود و حضور نگاه انتقادی و عمل گرا، در گفتمانهای پیرامون فرآیندهای دیگر اجتماعی همچون طبقه، قومیت، مذهب و غیره اتفاق افتاده است اما در گفتمان زبانشناختی جنسیتی هنوز این نگاه خیلی بارز نشده است. در نهایت، زبان نیز مانند سایر فرایندهای اجتماعی با نظام جنسیتی درارتباطاند. از این رو آنها را نیز میتوان با نگرش وروش انتقادی تحلیل نمود. در این راستا گفتمان انتقادی جنسیتی همچون الگوها یی برای تحلیل، تفسیر و نقد گفتمان جنسیتی برای جنسیت گرایی و جنسیت زده گی زبان در تمام عرصهها ضروری است.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|