سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
روزنامهنگار و استاد دانشگاه
.(JavaScript must be enabled to view this email address). com
«دیگر دوره پیروی کردن از احزاب پایتخت نشین به سر آمده است دیگر دوره اینکه در مرکز باران ببارد و در پیرامون چتر به دست بگیرند به پایان رسیده است دوره اتحاد و وحدت دموکراتیک فرا رسیده که انسانها و ملتها میتوانند خود در سازماندهیهای خود با همه جهان در ارتباط و همکاری متقابل باشند. »
آغاز سخن
عصر کنونی، عصر تغییر و تحولات سریع فکری و اجتماعی است و فرهنگ حاکم بر آن ارزیابی و نظارت آگاهانه مردم است این نظاره گری مردم بر فعالیتهای دولت و سازمانها و افراد درون آن وقتی که پراکنده وبدون انسجام باشد موجب هرز رفتن نیروی انسانی زیانهای انسانی زیادی میشودو هزینههای فراوان اجتماعی و اقتصادی فراوانی برای هر ملت و جامعهای به دنبال خواهد داشت احزاب یکی از رایج ترین شکل سازماندهی نیروهای اجتماعی است تا افراد همفکر به صورت هماهنگ عمل نمایند و در ارتباط تعاملی مناسب با قوای مقننه، مجریه و مردم باشند و خواستههای مردم و دولت را به همدیگر نزدیک نمایند. به لحاظ تاریخی و به باور کارشناسان و محققان در عصر حاضر حکومتها بدون وجود احزاب سیاسی که نمایندگی همه مردم باشند[۱] نمیتوانند کارکرد مطلوبی داشته باشند و منافع مردم را در بلند مدت به خطر میاندازند و اساسا حکومت بدون احزاب بی معنی است بویژه اینکه کشورهائی که چند فرهنگی هستند و در واقع چند ملیتی هستند و میخواهند با وحدت و تکثر آراء در خدمت منافع کشور باشند باید سیستم چند حزبی باتوجه به ویژگیهای فرهنگی و جغرافیائی شکل گیرد، قوانین تشکیل احزاب تغییر یابد و لایههای حکوتی هم قبول کند که فقط با احزاب میتوان دموکراسی و شایسته سالاری را پدید آوردچرا که عصر حاضر، عصر دموکراسیهای نمایندگی است(۲) که احزاب ستون اصلی آن است این مقاله کوتاه میکوشد تا به رابطه توسعه سیاسی و تشکیل احزاب از دیدگاه علمی بپردازد و نیم نگاهی هم به ضرورت تشکیل احزاب در مناطق کردنشین داشته باشد.
توسعه از نگاهی دیگر
توسعه (Development) ثمره تحول فکری است که طی آن بنیادها و نهادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اقتصادی تغییر مییابد تا زمینههای شکوفائی استعدادهای انسانی پدید آید و رفاه مادی و معنوی بشر تضمین گردد. بر این اساس تحول فکری خود توسعه نیست بلکه تغییر نهادها و سازمانهای موجود پایه و اساس رشدو توسعه جوامع بشری بوده است البته باید دانست که تغییرات در جوامع بشری همواره وجود داشته و در طول تاریخ، تغییر روش زندگی و تغییر حکومتها ناشی از تغییرات فکری بوده، سرعت تغییرات در گذشته کم بود اما اکنون سرعت تغییرات فکری در جامعه و افکار عمومی به ساعت و دقیقه رسیده است این تغییرات همواره وضع عمومی بشر رابه طرف بهبود سوق داده است تحول فکری و شیوه آن در انسانها و ملتها متفاوت بوده است اما هیچ انسان و ملتی نمیتواند از تغییر و تحولات فکری دور بماند آنچه تاکنون اثبات شده است تحول فکری باید در زمینههای انسان شناسی، شناخت جهان و سازماندهیهای جدید باشد تبلور تغعییرات در بنیادها و نهادهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است. این نهادها برای رفع نیاز مندیهای بشر در هر برهه از زمان و عصر پدید میآیند.
انسان همواره در طول تاریخ خواسته و میخواهد به زندگی خود کیفیت ببخشد و به خلق موقعیتهای جدید بپردازد. تحول فکری انسان و ملتها و ارتباطات به شناخت نیاز دارد و شناخت ناشی از میزان آگاهی، علم و تحقیقات بشر است. در مباحث توسعه، انسان محور توسعه است بنابر این تحول در فکر و تفکر وی تحول در انسانشناسی و توجه به عزت و کرامت انسانی است و این مهم ارتباطات و توجه به نیازهای انسانی را بیشتر خواهد کرد یکی از مهمترین نیازهای بشر ارتباطات منسجم و سازمان یافته است که روش زندگی و رفتار او را تعیین میکند. در واقع:
تحول فکری——» تحول در انسان شناسی و جهان بینی——» تحول در آرمانها و اهداف انسانی——» تحول در قوانین اجتماعی——» تحول در نهادهای مدنی و اجتماعی——» تغییر ارتباط ورفتار جمعی——» تغییر در رفتار فردی——» تغییر در روش زندگی و رفتار فردی
توسعه به این معنی تغییر از وضعیت قدیم به عصر جدید است در حقیقیت توسعه همان تغییر از تمدن قدیم به تمدن جدید است و تمدن مجموعه دستاوردهای فیزیکی و غیر فیزکی بشر میباشد که علم، تکنولوژی، نهادها و ساختار حکومتی و اجتماعی جدید آثار توسعه خواهد بود. در این معنی و باتوجه به سوابق تاریخی و تحقیقات انجام شده و واقعیت ملموس کنونی، تحول فکری بشر و ملتها موجب شده که ساختار نهادی و بنیادهای اداری، مدیریتی و سیاسی تغییر یابد، منسجم تر شود، سیستمی گردد و از تفکر تک بعدی، منحصر فردی و سازمانهای نا کا رآمد به سیستمی پویا و تعاملی تبدیل شود.
نکته بسیار مهم این است که تغییرات و تحولات نهادهای سیاسی، اجتماعی از قدیم به جدید گریز نا پذیر بوده است و هیچ انسان و ملتی نمیتواند جلوی تغییرات را بگیرد بلکه این تغییرات است که فرصتها و تهدیدهائی را باری انسان فراهم میکند تا انسانها وملتها با درک دقیق از تغییرات از فرصتها استفاده نماید و تهدیدها را کا هش دهند و از این طریق رفاه، امنیت و سرنوست خود را رقم زنند.
اگر ملت و حکومتی در ک کامل از تغییرات اطراف خود را نداشته باشد و در مقابل تغییرات مقاومت کند فشار تغییرات موجب میشود که نهادهای موجود رو به اضمحلال روند(۳) زیرا تغییر به حرکت خود با شتاب ادامه میدهد و کسانی یا ملتهائی که مقاومت درمقابل تغییر داشته باشند در برابر چرخ تغییرات از بین خواهند رفت در این میان سیاست و مبانی فکری و سیاسی ستون فقرات نهادهای بشری است بنابراین توسعه سیاسی برای ایجاد تمد نی جدید بسیارحیاتی به نظر میرسد.
توسعه سیاسی و عناصر آن
توسعه سیاسی (poitical Development)هم یکی از مهمترین موضوعات توسعه بشر است، سیاست در این معنا همان تفکر و ایدوئولوژی اداره امور و مدیریت جامعه است چنانکه امنیت، آرامش، رفاه و مصرف واقتصاد آثار سیاست است در کنار این مقولهها احساس رضایت از ارضاء نیازهای معنوی مانند آزادی فردی و اجتماعی، مشارکت اجتماعی، شرکت در مراسمهای ملی و آئینی و …نتیجه سیاست است.
توسعه سیاسی هر ملت ثمره تحول افکار عمومی آن ملت است آنگاه که نهادهای سیاسی و حکومتی موجود تغییر میکند چرا که نهادهای فعلی آن جامعه پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی مردم نیست. در این معنا توسعه سیاسی، تغییر در نهادهای فعلی و رشد و توسعه نهادی جدید برای کارکردهای جدید و فراوان است که در حقیقیت تغییر در نهادها برای بهبود وضع موجود است. حکومت و نهادهای پیرامون و احزاب از مهمترین نهادهای سیاسی به شمار میآید.
در تمدنهای قدیم اساسا حکومتها متکی به اصالت حاکم و پادشاه و امیر بودند و در تمدن جدید حکومت متکی به اصالت فرد و انسانگرائی، آزادی گرائی و اصول دموکراسی است.(۴) مشروعیت حکومتها در قدیم به نجبا و صاحب منصبان و به صورت ارثی بود اکنون مشروعیت به عموم مردم وابسته است و نظر و رای و خواست آنها سرنوشت ساز و مشروع است. بنابراین توسعه سیاسی تغییر اصالت حاکم به اصالت انسان و آحاد مردم است(۵) مدل زیر(۶) رابطه تعاملی توسعه سیاسی را نشان میدهد:
بنابراین تحول فکری، تغییر نهادهای سیاسی و تشکیل احزاب در طول تاریخ بشر و ملتها مهمترین عناصر توسعه سیاسی بوده است اما تشکیل احزاب گلوگاه اصلی حکومتهای مبتنی بر اصالت مردم است. از طرف دیگر تحول فکری با آموزش، تحقیق و مطالعه و فکر کردن ایجاد میشود که این خود نیاز به نهادهای مستقل بویژه احزاب دارد تا زمینههای ایجاد نهادهای جدید مدیریتی و سیاسی را فراهم آورد.
ماهیت و کارکردهای احزاب
عصر کنونی، عصر احزاب و نهادهای مدنی است چه بخواهیم و چه نخواهیم انسانهای همفکر و با ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی و جغرافیائی مشترک دور هم گرد میآیند تا برای هدفهای مشترک به تلاش جمعی بپردارند. گتل از اندیشمندان سیاسی میگوید:حزب سیاسی مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته است که به عنوان یک واحد سیاسی عمل میکنند و با استفاده از حق رای خود میخواهند به اهداف خود برسند. به نظر جیل کریست :حزب سیاسی گروه سازمان یافته شهروندانی است که دارای نظریات سیاسی مشترکند. مک آیور حزب سیاسی را گردهمائی سازمان یافته برای حمایت از برخی اصول یا سیاستها که از راههای قانونی میکوشد در حکومت مشارکت کند. به طور کلی حزب گردهمائی اجتماعی انسانها و سازماندهی نیروهای پراکنده اجتماعی است تا با همفکری و با برنامهای مشخص و از قبل تعیین شده، در جهت توسعه و پیشرفت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه به تلاش جمعی بپردازند. بسیاری از محققان از جمله ماکس وبر، رابرت میشلز، آلوین تافلر، کریس کوچرا، جوزف شومپیتر، دکتر محمود عثمان(سیاستمدار كُرد)، دکتر به رهه م صالح و دیگران پیش شرطهای تشکیل حزب را در موارد زیر خلاصه میکنند:
۱- وجود ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ژئو اکونومیک و حتی جغرافیائی مشترک انسانها در هر نقطه از جهان
۲- سازماندهی و تشکیل سازمان پایدار حزبی و تشکیلاتی
۳- پشتیبانی مردم به دلیل وجود همان ویژگیها و آلام و دردها و مشکلات مشترک نه فشار تبلیغاتی و ساخت و پاخت سیاسی
۴-کوشش برای دست یافتن به قدرت سیاسی و مشارکت در قدرت
۵- داشتن مرامنامه و برنامههای مشخص فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و اقتصادی از قبل تعیین شده
۶-کوشش جمعی برای تامین منافع ملی و وحدت ملی، نه منافع حزبی وشخصی و عشیرهای و قبیله ای
۷-وجود رهبریت و مدیریت لایق حزبی
براین اساس حزب جمع گرائی پایدار گروهی از مردم است که دارای عقاید و ویژگیهای مشترک و سازماندهی منسجم هستند از پشتیبانی عموم برخورداند و به شیوههای دموکراتیک به مبارزه قانونی میپردازند البته نکته مهم این است که حاکمیت اصول مردم سالاری و دموکراسی را باید در قانون اساسی و در عمل داشته باشد تا احزاب به صورت قانونی به تلاش بپردازند. با توجه به مباحث بیان شده حزب، چرخ دنده ماشین دموکراسی و جامعه مردم سالار (گه ل میری) است که نهایتا منافع اقتصادی و رفاه مادی و معنوی انسانهای با ویژگیهای مشترک به نام ملت را تضمین میکنند. رقابت انتخاباتی، تدوین برنامههای توسعه، انتقاد از برنامههای دولت واسطگی میان دولت و مردم، آموزش سیاسی مردم و تسهیل گری فعالیتهای حکومتی از جمله مهمترین کارکردهای حزب است.
نکته بسیار مهم این است که احزاب طی دورههای انتخابات به آموزش سیاسی مردم میپردازند در واقع شعور سیاسی مردم افزایش میدهند زیرا معمولا توده مردم نسبت به فعالیتهای حکومت بی احساس و بی اعتنا هستند احزاب با فعالتهای آموزشی شور و شوق سیاسی بویژه مشارکت درانتخابات را افزایش میدهند. در حقیقت بدون احزاب سیاسی مردم سالاری و دموکراسی(گه ل میری) بیمعنی است دموکراسی بدون حزب که برآیند تفکر وفرهنگ مردم باشد مانند کشتی بی ناخداست بر اقیانوس مواج. این مهم در کشورهائی مانند یوگسلاوی، ایران، افغانستان، عراق، اندونزی، ترکیه و سوریه که دارای فرهنگها و ملیتها ی متفاوت هستند و ملیتها دارای ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی وسیاسی خاص خود هستند و توسعه پایدار و همه جانبه این کشورها نیاز به مشارکت آگاهانه ملیتها و ملتهای درون کشور دارد اهمیت استراتژیک پیدا میکند و حاکمیت باید حقوق ملیتها و اقلیتها را در قالب حزب که برآیند تفکرات و خواستههای آنان است بپذیر و اجازه فعالیت دموکراتیک به احزاب مختلف غیر مرکز نشین بدهد تا اتحادی دموکراتیک پدید آید و در پناه آن امنیت، صلح و رفاه عمومی ایجاد شود و در عصر کنونی باید بدانیم که جهان در اتحادی جدید است و ثبات و نظم درونی کشورها و حکومتها در سطح جهان به رضایتمندی آگاهانه ملیتها، مردم و نخبگان داخل آن کشور بستگی دارد در صورتی که کشور توسعه یافته باشد جهان توسعه مییابد.
در تفکر دموکراسی انسانی، (۷) همه انسانها به اندازه کافی عقل سلیم دارند تا به عنوان یک شهروند هوشمند وظیفه خود را ایفا کنند و با همبستگی و اتحاد نه یکسانی و ذوب شدن برای توسعه و پیشرفت جامعه و انسانیت به تلاش بپردازد این همان فلسفه اجتماعی احزاب دموکراتیک برای اتحادی دموکراتیک است و اساسارای گیری یا انتخابات، بدون احزاب بی معنی است به طور کلی احزاب مهمترین شاخص و عنصر دموکراسی است و دموکراسی و مردم سالاری(گه ل میری) بدون فعالیت احزاب و نهادهای مدنی امکان پذیر نیست و توسعه سیساسی، اجتماعی و اقتصادی ممکن نخواهد بود.
پیش در آمدی بر ضرورت تشکیل احزاب در مناطق كُردنشین
تفاوت فرهنگی ملتها میتواند عامل صلح و اتحاد یا عامل اختلاف و دشمنی باشد اگر انسانها تفاوتهای ملی و فرهنگی خود و دیگران را بشناسند و همدیگر را درک کنند احترام متقابل داشته باشند و در یک تعامل انسانی قرار بگیرند اتحاد برای توسعه و پیشرفت پدید خواهد آمد و اگر تفاوتها نادیده گرفته شود یا انکارگرددو قصد یکسان سازی از طرف فرهنگ حاکم و مسلط وجود داشته باشد دشمنی و اختلاف موجب عدم توسعه اجتماعی و مدنی خواهد بود اکنون در جهان و در کشورهای توسعه یافته تنوع فرهنگها (۸) در یک کشور عامل شناخت بیشتر انسانها و زندگی مسالمت آمیزشده است اگر تصور کنیم جامعه انسانی باغی پر گل است همه گلها با همدیگر و با تنوع رنگ باغ را زیبا میکنند و هیچ گلی نباید به گل دیگر تبدیل شود تا باغ یکسان و یکدست گردد کشور ایران هم باغی است با گلهای گوناگون، سرزمینی چند ملیتی با فرهنگهای متفاوت اما با ویژگیهای نزدیک به هم.
ایران کشوری چند فرهنگی است با زبانهای متفاوت. کرد، ترک، عرب، فارس، ترکمن و بلوچ سالهاست در کنار همدیگر زندگی میکنند اما یک سؤال تاریخی برای روشنفکران و عامه مردم وجود دارد که چرا با وجود سابقه تاریخی فراوان مدنیت و حکومت حدود ۲۵۰۰ ساله ایران، اکنون دارای شاخصهای توسعه پائین تر از اروپا و آمریکاست نخبگان از کشور فرار میکنند، درآمد سرانه حدود ۳۵۰۰ دلار است.(۹) یک اروپائی در آمد سرانه ۶۰ هزار دلاری دارد. شاخصهای تولید صنعتی و بهره وری ایران در سطح پائینی است صادرات غیر نفتی حدود ۳میلیارد دلار دارد در حالیکه کره جنوبی- از نظر مساحت به اندازه مناطق کرد نشین است- با جمعیت ۷۰ میلیونی ۲۶۰ میلیارد دلار صادرات دارد و به طور کلی ایران در همه شاخصهای اجتماعی و اقتصادی با دنیای کنونی از آسیا تا اروپا فاصله فراوان وجود دارد و حتی روحیه کار جمعی و گروهی در ایران کمتر به چشم میخورد و….
یکی از دلایل عمده این عقب ماندگی تاریخی عدم توجه به تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی ملیتهای موجود در آن بوده و در طول تاریخ یک فرهنگ همیشه در جهت انکار، بد نام کردن و یکسان سازی فرهنگهای دیگر برآمده است! این تفکر و این نحوه نگرش به فرهنگها در ایران موجب توسعه نیافتگی سیاسی و اجتماعی شده است و مشارکت آگاهانه در امور سیاسی توسط مردم کمتر بوده است هرچند در سالهای بعد از انقلاب وضعیت بهتر شده است و رسوبات دوره طاغوتی و ستم شاهنشاهی بر مردم ایران هنوز وجود دارد براین اساس یکی از راههای تقویت پایههای توسعه و پیشرفت ایران و الگو شدن در خاورمیانه، توجه جدی به تشکلها و احزاب در ایران است زیرا احزاب با ارائه برنامه و اصلاح آن و ارتباط با مردم بخش مهمی از مشکلات را بدون دخالت دولت رفع میکنند و با فعالیت قانونی و رقابتی احزاب از فعالیتهای مخفی، خرابکارانه و غیر مدنی هم جلو گیری به عمل خواهد آمد.
ملت کرد هم به عنوان یکی از ملتهای ساکن در قلمرو خاورمیانه با سابقه طولانی زندگی در خاورمیانه و ایران میتواند در توسعه خاورمیانه نقش به سزائی داشته باشد از یاد نبریم کردستان سرزمین تاریخی است(۱۰) که سابقه مدنیت و زندگی اجتماعی آن به ۱۱۰۰۰ ق. م. می رسد در کردستان مجلس شورا و تعاونیها تاریخ دیرینه دارند(۱۱) و مردم كُرد همواره در طول تارخ در خدمت توسعه بودهاند اما خدمتی نابرابر با منافع ناچیز برای ملت كُرد. چرا که ملت کرد از قدرت سیاسی کشور سهمی نداشته، منافع اقتصادی، توسعه صنعتی و تولیدی منطقه بسیار ناچیز بوده، تدریس در مدارس و دانشگاه به زبان کردی در کنار زبانهای عربی، انگلیسی و فارسی، هوسانی و سواحلی وجود نداشته است. عدم توجه به خواستههای عمومی مردم کرد موجب عدم مشارکت آگاهانه در توسعه ایران شده و خواهد شد براین اساس و با توجه به ویژگیهای مشترک فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جغرافیائی مناطق کرد نشین بسیار حیاتی به نظر میرسد که احزاب قانونی، رسمی و در خدمت منافع مردم شکل بگیرد و دستگاههای نظارتی هم میتوانند بر فعالیتهای احزاب نظارت داشته باشند.
وجود احزاب شور و شوق فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را افزایش میدهد، مشارکت آگاهانه پدید میآید و مردم رای خود را در تغییر سرنوشت خود تاثیر گذار میدانند. و دیگر دوره پیروی کردن از احزاب پایتخت نشین به سر آمده است دیگر دوره اینکه در مرکز باران ببارد و در پیرامون چتر به دست بگیرند به پایان رسیده است دوره اتحاد و وحدت دموکراتیک فرا رسیده که انسانها و ملتها میتوانند خود در سازماندهیهای خود با همه جهان در ارتباط و همکاری متقابل باشند این نکته بویژه در انتخابات مناطق كُرد نشین که کاندیدها به صورت مستقل یا وابسته به حزبی مرکز نشین کاندیدای نمایندگی میشوند بسیار بیمعنی شده است و تجربه نشان داده است که هر دوره نسبت به دوره قبل روشنفکران، نخبگان و مردم از انتخابات گریزا ن میشوند زیرا فرد به تنهائی برنامه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ندارد و حزب مرکز نشین هم هرگز عمق ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی ملت پیرامون را درک نخواهد کرد.
مردم باید حزب را بشناسند نه فرد، مردم باید برنامه را مطالعه کنند نه شعارهای کاندیداها، و برنامه از طرف حزب است نه فرد، مردم باید به حزب مراجعه کنند تا مشکلاتشان رفع شود نه نماینده فردی یا وابسته به حزب مرکز نشین و ا و هم فقط با نامه نگاری و بروکراسی در جهت رفع مشکل مردم برمیآید!!، خواستههای مردم باید کانالیزه و به صورت پروژه درآید که فقط حزب میتواند پروژه داشته باشد و باید دانست که رای در انتخابات تفکر، عزت و شرافت انسانی است که باید به شخصیت حقوقی به نام حزب ارائه داد چرا که فرد، منافع شخصی و فردی را دنبال میکند اما حزب، منافع ملی.
به طور کلی تشکیل احزاب قانونی در کشور و بویژه در مناطق کردنشین به دلایل بسیار موجز و مختصر زیر حیاتی و ضروری بهه نظر میرسد:
۱- داشتن ویژگیها و شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مشترک
۲- ایجاد شخصیتهای حقوقی و معتبر و قانونی در تعامل با مردم و دولت
۳- نظارت آگاهانه حزب بر عملکرد دولت و نظارت دقیق بر عملکرد نماینده مجلس
۴- ارائه دهنده برنامههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و صنعتی متناسب با ساختار و ویژگیهای مناطق کردنشین
۵- پاسخگوئی مسؤلانه به مردم
۶- ارائه خواستههای مردم به دولت و تدوین پروژههای مرتبط به جای حل مشکلات فردی و شخصی
۷- ایجاد رغبت و انگیزه در مردم برای مشارکت در انتخابات
۸- تمرکز زدائی از مرکز که این به مدیریت عالی کشور فرصت بیشتری برای کار ونظارت میدهد
۹- توجه به خواستههای مشترک مردم
——————————
منابع و مآخذ
۱- اوجالان، ع. از تمدن سومر تا تمدن دموکراسی، ۲۰۰۳.
۲- عظیمی، ح. مدارهای توسعه نیافتگی ایران، نشر نی، ۱۳۷۴.
۳- دوورژه، م. احزاب سیاسی، ترجمه رضا علوی، تهران انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۷.
۴- عالم، ع. بنیادهای علم سیاست، نشر نی، ۱۳۷۸.
۵- هاوری، با خه وان، هاوری نامه، هلند، ۱۹۹۸.
۶- رحیمی، م. زبان کردی، جغرافیای مشترک، ۱۳۸۱.
۷- میخلز، روبرت، جامعه شناسی احزاب، ترجمه احمد نقیب زاده، تهران، قومس، ۱۳۶۹.
۸- گزارش آماری بانک مرکزی.
۹- H. DAN CORSEN,LEADERSHIP ,1959.
۱۰- Brown ,iover. English political Theory ,london ,wiliam hodeg. 1992.
۱۱- Agarwal,N,NV. Bhoshan v. prisiple of political science ,13th ed 1991.
۱۲-wilber,c k,and k. p ,jameson ,The political ECONOMY OF DEVELOPMENT ,MC GROHOL. 1992.
پانوشتها:
(۱)- Edmond Bruke ,Thouths of the couse of present Discontents ,1989
(۲)- دوورژه، موریس. احزاب سیاسی، ترجمه رضا علوی، تهران، ۱۳۴۹.
(۳)- آلوین تافلر، جابجائی قدرت، نشر تهران، ۱۳۷۴.
(۴)- دکتر حسین عضیمی، مدارهای توسعه نیافتگی، ۱۳۷۲.
(۵)- همان مرجع
(۶)- رحیمی، موسی توسعه؛ از اندیشه تا عمل، ۱۳۸۲.
(۷)- عبدالله اوجالان، از تمدن سومر تا تمدن دموکراتیک، سایت اینترنت، KURDISH SITE، 2703.
(۸)- عظیمی، حسین، مدارهای توسعه نیافتگی.
(۹)- گزارش بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران ۱۳۸۱
(۱۰)- دکترهاوری با خه وان،هاوری نامه، هلند، ۱۹۹۸.
(۱۱)- کنگره هورامان شناسی، استانداری کردستان، ۱۳۷۹.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|