يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
بخش سوم: دورههای تاریخی و مدیریتی مکتب خمینی
در بخش دوم از دورۀ شکلگیری، دورۀ مبارزه و پیروزی، دورۀ پیروزی و جهاد و دورهی جنگ به عنوان چهار دورۀ تاریخی مکتب خمینی نام برده شد و اینک پنجمین و آخرین دورۀ تاریخی این مکتب، تحت عنوان دورۀ مدیریت و حکومت بررسی میشود.
۱- دورۀ مدیریت و حکومت
اگر تاریخ به دستگیری حکومت و آغاز مدیریت رسمی آقای خمینی و یارانش را در نظر بگیریم، این دوره با کنارهگیری دکتر ابوالحسن بنیصدر از ریاست جمهوری در تابستان سال ۱۳۶۰ آغاز میشود و تا به امروز ادامه دارد، ولی اگر فقط مدیریت واقعی را در نظر بگیریم و شرایط بحرانی و مسائل جانبی را کنار بگذاریم، مدیریت این مکتب بر ایران از تابستان ۱۳۶۸ همزمان با پایان جنگ و در گذشت آقای خمینی آغاز میشود.
از هر زاویه که بنگریم، در نتیجهگیری، فرق چندانی ندارد. دورۀ مدیریت مکتب خمینی را میتوان به سه دورۀ مدیریت دوران گذار، مدیریت دوران بحران و مدیریت دوران ثبات تقسیم بندی کرد.
مدیریت دوران گذار: در اینجا بیشتر منظور، گذار از حکومت سلطنتی به حکومت جمهوری یا از حکومتِ سلطانیزمِ تکنوکراتِ سکولار به حکومت دموکراسی تئوکرات است. با پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ و انتخاب دولت موقت و پس از آن برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و برگزیده شدن آقای بنیصدر تا زمانی که او در مقام ریاست جمهوری حضور داشت، هرچند شخص آقای خمینی و حلقۀ پیرامون او بیشتر مقدرات کشور را در دست داشتند، ولی هنوز شماری از کارشناسان معتقدند تا آن زمان، حکومت به دست افراد غیرروحانی بود و مسئولیت رفتارها و کارها و تصمیمات آن زمان، منحصراً متوجه روحانیت نمیشود، در حالی که مقطع تاریخی بهمن ۱۳۵۷ تا تابستان ۱۳۶۰ یکی از مهمترین و حساسترین مقاطع تاریخی انقلاب مردم ایران است که شایسته است به دقت و با معیارهای علمی و پژوهشی بررسی شود. با این حال، در اینجا از آن مقطع میگذریم و به پس از آن میپردازیم. در دوران گذار با تشکیل چند نهاد خدماتی مانند جهاد سازندگی، بنیاد مسکن، حساب صد امام، کمیتۀ امداد امام خمینی، و تشکیل دو نهاد نظامی مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیتۀ انقلاب اسلامی، از سویی شاهد سادهانگاری مدیریت و تخصیص منابع هستیم و از سوی دیگر ملاحظه میشود که بنیاد یک ساختار حکومت نظامیٍ ایدئولوژیکِ جزماندیش و واپسگرا ریخته میشود؛ به ویژه آنکه روش کشورداری و روابط دیپلماسی خارجی ایران آن دوران همه حکایت از رفتاری میکرد که نه تنها بر روابط و سلطۀخصمانۀ قدرتهای بزرگ بینالمللی انتقاد دارد که اصولاً منطق و عقلانیت حاکم بر روابط بینالملل را نیز نه میشناسد و نه میپذیرد، و با همین مایۀ علمی، مدیریتی و اجرایی، خود را وارد جنگ با یکی از همسایگان کرد که هیچ پایان خوشی برای آن پیشبینی نمیشد. هرچه بود با برپایی سه دوره انتخابات ریاست جمهوری طی کمتر از دو سال، دوران گذار طی شد و دوران دیگری آغاز گردید.
مدیریت دوران بحران: منظور از دوران بحران، دوران جنگ هشت سالۀ ایران و عراق است. آقای خمینی و یاران و شاگردانش با پیروزی در یک انقلاب داخلی، ساقط کردن یک حکومت شاهنشاهی داخلی و با در دست گرفتن ادارۀ یک کشور، گمان میکردند، دنیا را زیر و رو کردهاند و اکنون جهان آماده است که به فرمان آنها بچرخد؛ از این رو، اگر ریشهیابی تاریخی درستی انجام گیرد، قطعاً مسئولیت آغاز جنگ ایران و عراق به تنهایی بر گردن صدام حسین حاکم دیکتاتور عراق نمیافتد.
با نگاهی گذرا و کوتاه، پرورش یافتگان مکتب خمینی در این دوران به سه دسته تقسیم میشدند: دستهای که خالصانه در امور مربوط به جنگ مشغول بودند و بزرگترین مسئولیت دینی و اجتماعی خود را پیشبرد جنگ میدانستند و از جان و مال خود برای جنگ مایه گذاشته بودند. گروهی دیگر که هم به جنگ توجه داشتند و هم به پست و مقامهای پشت جبهه. گروه سوم کسانی بودند که هیچ دستی در جنگ نداشتند بلکه فقط در اندیشۀ حفظ حکومت و ارتقای سمت و ریاست خود بودند تا حس شهوتپرستی، پول پرستی و قدرت طلبی خود را ارضا کنند. این گروه سوم، از وقوع جنگ شادمان بودند و از تداوم آن شادمانتر. اینها به نام مدیران انقلابی و دینی با چنگ اندازی به منابع اقتصادی کشور، فارغ از هر گونه دغدغۀ بازرسی و محاسبۀ حکومتی و آخرتی و با چهرهای کاملاً موجه و دینی به تاراج دین و فرهنگ و ثروت این کشور مشغول بودند.
بخت خوش همۀ حاکمان ایرانی از نیمه دوم قرن بیستم به این سو، وجود منابع نفتی کشور است که حاکمان دینی تازه به قدرت رسیده هم با استخراج و فروش آن، هم هزینههای جنگ را تأمین کردند و هم توانستند با ایجاد یک اقتصاد کاملاً دولتی، امور کشور را لنگان لنگان تا پایان سال ششم جنگ اداره کنند. از آن پس دیگر نه تجهیزات نظامی کافی در جبهههای جنگ وجود داشت، نه دیگر مردم آن شور اولیه را داشتند که به صورت انبوه و داوطلبانه به جنگ بروند و نه توان اداری و علمی مدیران کشور، اجازۀ مدیریت بهتر را داشت . شاهد آن هم کمبود شدید مواد غذایی، تجهیزات و تسلیحات نظامی در جبههها بود و نیز خواهش و تمنای برخی مسئولان از مردم برای حضور در جبهه و نیز راهاندازی گردانهای سربازگیری در شهرها و روستاها تا کسانی را که به سن سربازی رسیدهاند یا سربازان غایب را دستگیر و روانۀ جبهههای جنگ کنند. آنگاه که هم شور و شرار جنگ از سر مردم افتاد، هم توان مدیریتی کشور زمینگیر شد و هم تأمین تجهیزات جنگ دشوار شد، ارتش عراق با پشتیبانی اطلاعاتی قدرتهای سلطۀ جهانی با پی بردن به نقطه ضعفهای ایران، یکی یکی مناطق اشغال شدۀ کشورش را پس گرفت و دوباره اقدام به اشغال بعضی نقاط مرزی و شهرهای ایران کرد. این وضعیت، فریادگران “جنگ تا رفع فتنه” را واداشت که در جهان سرشار از فتنه، دستهای خود را به نشانۀ صلح (تسلیم) بالا ببرند. باید محاسبه کرد که در پرتو این مدیریت جهادی الهی، چه از دست دادیم و چه به دست آوردیم؟ آیا در جنگ فیزیکی پیروزی شدیم؟ آیا در جنگ معنوی و دینی پیروز شدیم؟ آیا در هر دو؟ پاسخ این پرسشها را در ادامه به هنگام بازگویی شاخصهای کلان، پرورش یافتگان مکتب خمینی خواهیم داد.
مدیریت دوران ثبات: این دوره از سال ۱۳۶۸ آغاز و تاکنون ادامه دارد. این دوران نیز به دورۀ سازندگی، دورۀ اصلاحات و دوران بازگشت تقسیم میشود.
دوران سازندگی (۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶) با مدیریت رفاقتی خامنهای وهاشمی رفسنجانی سپری شد که یکی در جایگاه رهبری و دیگری در جایگاه رییس جمهوری ایفای نقش میکرد.
در دورۀ سازندگی چهار گروه عمده در داخل حکومت شکل گرفتند:
۱- گروه طرفداران تندروی حاکمیت که کوچکترین نشانۀ عقلانی و دینی و مدنیت در رفتار آن مشاهده نمیشد و با پشتیبانی مدیران کلان و سران حکومت و بیشتر نهاد سپاه پاسداران و نیروی انتظامی[۱] به برهم زدن تجمعات مردمی، آتش زدن کتابفروشیها، بستن سینماها، ایجاد رعب و وحشت در سطح شهرها و محیطهای آموزشی و فرهنگی و سیاسی اقدام میکردند.
۲- گروه تکنوکراتهای حکومتی که عموماً از دل نیروهای سپاه پاسداران، نهادهای انقلابی، خانوادههای آخوندهای حکومتی و دانشگاههای آخوند ساختهای چون دانشگاههای امام صادق، مدرسه عالی سپهسالار[۲]، دانشگاه مفید و مراکز آموزش مدیریتهای دولتی برآمده بودند. پدیدۀ ظهور آقازادهها و پولداران ریشوی یقه سفید در این دوره شکل گرفتند.
۳- گروه روشنفکری دینی حکومتی: از آنجا که حکومت، راه هرگونه تشکل و تفکر را بسته بود، گروههای نوجویی با استفاده از رانتهای حکومتی در سازمانهای مختلف حکومتی و نزدیک به حکومت گرد آمدند که نتیجۀ آن شکلگیری چندین گروه علمی و یکی - دو روزنامه بود که بعضی از آنها بعدها به تشکیل حزب سیاسی مبادرت کردند و شمار فراوانی از آنان به اپوزیسیون تبدیل شدند و رو درروی حکومت ایستادند.
۴- روحانیان دانشگاهی و سازمانی: با آغاز مدیریت دوران ثبات، رهبر حکومت برای رام کردن فضاهای دانشگاهی و نیز در اختیار گرفتن حوزههای علمیه، سرمایههای کلانی از بیتالمال را به حوزههای علمیه سرازیر کرد و چندین دانشگاه آخوندی نظیر مؤسسۀ آموزشی مصباح یزدی، مدرسۀ عالی سپهسالار، دانشگاه مفید، دانشگاه باقر العلوم، دانشگاه امام صادق، دانشگاه رضوی مشهد و مانند آن تأسیس کرد تا با سرازیر کردن این روحانیان تحصیل کردۀ آكادمیك به دانشگاهها، ادارهها، سازمانها و نهادهای مختلف و نیز تشکیل و توسعۀ نهادهای آخوندی در دل نهادهای اداری و علمی و آموزشی، مانند نهاد رهبری در دانشگاهها، تشکیل عقیدتی – سیاسی در نیروهای نظامی، تشکیل دفاتر فرهنگی و مذهبی در ادارهها و سازمانها، هم حمایت روحانیان حوزه را به دست آورد و هم خاطرش از بابت بیاعتمادی عمیقی که نسبت به غیرروحانیان داشت آسوده شود. ضمناً نهادهای امنیتی و اطلاعاتی نیز به طور مخفیانه با همین روحانیان ترکیب شدند و همگام با تصرف همه جانبۀ این سازمانها و نهادها در قالب کار علمی و فرهنگی، فضای امنیتی و پادگانی دهشت باری نیز در این جاها حاکم کرد تا هیچ کس و هیچ گروه و سازمانی کوچکترین فضای اظهارنظر و نقد و کنش نداشته باشد. این روحانیان به ظاهر بوروکرات، در حقیقت، پیاده نظام حکومت هستند که چارچوبهای فکری آنان را حکومت شکل داده که به هیچ روی به آنها اجازۀ فکر و کنش خارج از آن چارچوب نمیدهد و هرگونه که بخواهد همانند عروسک خیمه شب بازی آنان را میچرخانند و خود آنان نیز از آنجا که نه اندوختهای در حوزهها داشتند و نه اهل کار و زحمت و دانش بودند و از سویی از بابت اشتغال و استخدام و کار و درآمد هم که خاطر جمع هستند، عموماً حافظ وضع موجودند و خود را در بهشت برین میبینند.
مهمترین ویژگی مدیریت دوران ثباتِ پرورش یافتگان مکتب خمینی، امنیتی کردن فضای عمومی کشور بود.
دورۀ اصلاحات: دورهای كه از تابستان سال ۱۳۷۶ آغاز و در تابستان ۱۳۸۴ به پایان رسید. در این دوره با پایان دورۀ ریاست جمهوریهاشمی رفسنجانی، آقای محمد خاتمی به ریاست جمهوری برگزیده شد. چون طیف پیرامون خاتمی خود را اصلاحطلب نامیده بودند، از باب تسامح، این دوره را دورۀ اصلاحات مینامیم و گرنه، دورۀ خاتمی فقط سوپاپ اطمینانی برای مهار خشم مردم از حکومت بود که فقط با بازگذاشتن اندکی از فضای رسانهای، ژورنالیسم ضدحکومتی، اندکی از عقدههای فروخورده و خشم و کینۀ خود را به حکومت و مکتب خمینی و پرورش یافتگان آن بیرون ریخت و خیلی زود بساط آن توسط حاکمیت جمع شد؛ به گونهای که خود آقای خاتمی هرچه طرح و لایحه داد و هرچه حرف زد، به سخنان و طرح و برنامههایش بهایی ندادند و هشت سال همچون مُحَلِّلی بر مسند ریاست جمهوری نشست تا حاکمیت از سه طلاقه شدن ملت به درآید. خود محلِّل از این مرحله تمتعی نبرد و در آخر نیز اعتراف کرد که فقط یک تدارکاتچی بوده است. دورۀ اصلاحات، فقط برای این حکومت این خوبی را داشت که در آن فضای آزادی موقت رسانهای که ایجاد شد، همهی منتقدان را بدون هیچ هزینهای شناسایی کرد و در دوران بازگشت، به سراغ یکی یکی آنها رفت، و آنان را از کار و زندگی محروم کرد و یا دستگیر کرد و به زندان انداخت. نکتۀ دیگر این بود که نیروهای امنیتی حکومت برای جلوگیری از نهادینه شدن تفکر اصلاحات و ممانعت از نفوذ عمیق در سازمانها و نهادهای دولتی، همۀ منابع اقتصادی را در دست گرفتند و با افزودن بخشهای حفاظتی و امنیتی در ادارات و سازمانها، به شناسایی نیروهای غیرخودی پرداختند و در دوران بازگشت، با قلع و قمع غیرخودیها، شاهرگهای اقتصادی را خود بیهیچ حساب و کتاب و ناظر و دیوانی در دست گرفتند.
دوران بازگشت: دوران بازگشت از سال ۱۳۸۴ آغاز و تاکنون ادامه دارد. پس از آنکه دوران تحلیل و تحمل محلِل بر سر آمد، این بار پرورش یافتگان مکتب خمینی بار دیگر سخن از بازگشت به اول انقلاب و فرهنگ جبهه و جنگ به میان آوردند و چون موجودیت خود را در آن وضعیت آنارشیسم اول انقلاب میدیدند، مجموعۀ حاکمیت به طور یکپارچه و باتجربهای که از رأی مردم در سال ۱۳۷۶ داشتند، همۀ ظرفیتهای خود را به کار انداختند تا از سویی افکار عمومی را بفریبند، و از سوی دیگر با إعمال زور اطلاعاتی و امنیتی و نظامی، وضعیت را مطابق میل خود برگردانند. در این دوره به بهانۀ اینکه از آغاز دورۀ بازسازی تا پایان دورۀ اصلاحات (۱۳۶۸ تا ۱۳۸۴) مدیریت اجرایی کشور با برنامهها و آرمانهای انقلاب فاصله گرفته و باید دوباره به اهداف و آرمانهای انقلاب بازگشت و دوباره فضای انقلابی و جنگی را در کشور زنده کرد، و با بهانههای مشابه، نیروهای نظامی و شبه نظامی که تا آن زمان، کارگزاران و دولت پنهان فرهنگ و سیاست و اقتصاد کشور بودند، با همۀ امکانات حکومتی به صحنه آمدند و با به کارگیری روشهای مختلف صفآرایی کردند تا رأی و صندوقهای رأی – حتی در همان حد تدارکاتچی هم – تعیین کننده نباشد. برای دسترسی به این هدف، ولی معظم فقیه و روحانیان برجستۀ پیرامون او که همۀ هویت خود را از سوی مردم زیرسؤال میدیدند، از سالهای ۱۳۸۰ به این سو برنامه ریزی کردند که بر پایۀ فقه شیعه، حاکم از سوی خدا تعیین میشود و او، راعی امت است و امت، گوسفندانی هستند که از خود اختیار و شعوری برای ادارۀ امور جمعی و مدیریت کلان اجتماعی ندارند، بلکه این حاکم منصوب الهی در حکم چوپانی است که این گله را به هر سو که بخواهد میبرد، و بر پایۀ همین نظریه بود که نظریهسازان حکومتيِ پیرامون ولی فقیه، از نظریۀ جمهوری اسلامی که شعار اولیهی خودشان بود عدول کردند و اعلام کردند، در پی حکومت اسلامی هستند و آنچه تاکنون به نام جمهوری اسلامی در ایران مطرح بوده، مسئلهای بوده که یا از روی اضطرار و یا به دلیل انحراف از نظریۀ فقه سیاسی اسلامی اتخاذ شده بود. و آنگاه که مورد انتقاد قرار گرفتند که آیا آقای خمینی هم از نظریۀ سیاسی اسلامی منحرف شده بود، دلیل آوردند که از آثار برجا مانده از امام راحل چنین برمیآید که به جمهوریت قائل نیست و پذیرش جمهوریت از سوی ایشان، اضطراری و موقتی بوده است.
بازگشت به نظریۀ فقه اصیل اسلامی، و بازگشت به آرمانهای انقلاب و بازگشت به فضای جهاد و شهادت، زمینۀ همۀ اقدامات از قبیل ایجاد اختلاف در صفوف مردم، تهدید و تطمیع همۀ مدیران و کارگزاران و آمادهسازی مهرهای حلقه به گوش و دارای ویژگیهایی همسانِ ولی فقیه- چون خودخواهی و خودکامگی، جنگ طلبی، بی اعتقادی به رأی مردم، باورمندی به باندبازی، خرافهپرستی، تحقیر دانش و اخلاق و انسانیت- را فراهم کرده بودند و حتی برای پاکسازی فضاهای اداری و سازمانی از مدیران و حتی نیروهای سادۀ اداری، همۀ نیروهای مخالف و منتقد را شناسایی کرده بودند و به محض استقرار دولت عدالت و مهرورزی، همۀ سازمانها و ادارهها را از چنین نیروهایی تصفیه کردند و حتی از نیروهای قراردادی شرکتی نیز نگذشتند.
دورانی که ما در اینجا آن را دوران بازگشت نامیدهایم از ابعاد گوناگون، شایستۀ بررسی جدی در قالب پروژههای پژوهشی است. فهرست ویژگیهای عمومی این دوران عبارتند از: ایجاد کینه و تنفر در فضای عمومی کشور، نادیده گرفتن شأن انسانی شهروندان ایرانی، باندبازی و دینداری ریاکارانه، اجبار و فراخوان مستقیم و غیرمستقیم شهروندان به دینداری ریاکارانه، تشدید ترویج خرافات، تظاهر به تقسیم آشکار بیتالمال در میان حلقۀ مَحرَم حکومتی و نظامیان پاسدار تحت عنوان واگذاری مستقیم و غیرمستقیم پروژههای کلان، سپردن مدیریتها و مسئولیتها به افراد نادان و ناشی و سودجو و بیتجربه، افزایش وضعیت امنیتی فضاهای آموزشی و فرهنگی، تشدید فضای نه جنگ و نه صلح و سلب امنیت اجتماعی، افزایش مواد مخدر و تعداد معتادان، رواج دروغگویی مدیران در اجرای پروژههای کلان همچون اجرای پروژهها توسط متخصصان داخلی، ساخت خودرو، احداث بزرگراهها، راهآهن، نیروگاه، داروی ضد ایدز و ضد سرطان و چند داروی دیگر و دهها و صدها دروغ دیگر، پادگانی کردن فضای عمومی کشور، تسریع و تشدید در سپردن امور تخصصی به روحانیان و طلبههای حوزه، سرازیر کردن سرمایههای کشور برای پروژههای بیحاصلی چون احداث مراکز قرآنی، توسعۀ جمکران، تأسیس شبکۀ تلویزیونی قرآنی، توسعۀ مصلاهای نمازجمعه و بنیادهای فرقهگرایی و ....
اکنون پس از بررسی دورههای تاریخی مکتب خمینی، شایسته است نخست بدانیم منظور از پرورش یافتگان این مکتب چه کسانی هستند و سپس ویژگیها و روشهای مشترک کنشگری آنان شناخته شود.
هنگامی که گفته میشود، پرورش یافتگان مکتب خمینی، مقصود افراد، گروهها، سازمانها و نهادهایی هستند که با فکر و اندیشهی او پرورش یافتهاند و میتوان آنان را در دو دستۀ افراد و سازمانها تقسیمبندی کرد.
الف - افراد این طیف اعم از شخصیتهای حقیقی و حقوقی عبارتند:
۱- شاگردان روحانی و حوزوی آقای خمینی که با او وارد حکومت شدند،
۲- دوستان و مریدان روحانی آقای خمینی،
۳- دوستان و مریدان دینی و فقهی خمینی که پس از انقلاب در مدیریتهای کشور و عرصۀ کنش سیاسی، پیوسته همراه او بودهاند،
۴- اشخاص حقیقی مرید خمینی که در انقلاب ماندند،
۵- اشخاص حقوقی مرید خمینی که پس از انقلاب نیز وارد حکومت شدند،
۶ - خانوادههای کشتگان و زخمیهای انقلاب و جنگ.
ب – نهادها و سازمانهای فرهنگی و نظامی برآمده از انقلاب و تأسیس یافته تحت تأثیر انقلاب:
۱- نهادهای فرهنگی، مانند سازمان تبلیغات اسلامی، نهاد رهبری در دانشگاه، دفاتر عقیدتی – سیاسی، نمایندگی ولی فقیه در سازمانها و نهادها و...؛
۲- نهادهای علمی برآمده از انقلاب، مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی و مانند آن؛
۳- سازمانهای مددکاری تأسیس شده توسط خمینی، مانند کمیتۀ امداد، بنیاد مستضعفان، حساب صد امام و...؛
۴- انجمنهای فرهنگی – سیاسی مردمی،
۵- نهادهای آموزشی و برنامههای آموزش همگانی؛
۶- نهادهای رسانهای و
۷- نهادهای نظامی.
بررسی اندیشهها و روششناسی رفتاری و به عبارت دیگر تاکتیکها و استراتژیهای مکتب خمینی نیازمند ارائۀ یک طرح پژوهشی کلان است که همۀ زوایای آن را، هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ میدانی و آماری آنالیز و نتایج قابل استناد ارائه کند. چنین طرحی البته نیازمند، فضای علمی آزاد، نیروی انسانی و امکانات گسترده، اعتبار مالی و زمان مناسب است و در این نوشتار امکان چنین پژوهشی وجود ندارد، ولی در بعد تحلیل نظری و گزارش خبری تحلیلی میتوان به این موضوع پرداخت؛ از این رو، با توجه به مراحل تکاملی این مکتب و شاخهها و گروهها و زمینههای گوناگون پرورش یافتگان آن، ویژگیهای کلی و مشترک آنها را میتوان برشمرد؛ ویژگیهایی که ممکن است یک فرد یا یک گروه یا یک شاخه همۀ آنها را دارا باشد یا ممکن است چند ویژگی و یا حتی یکی از آنها را برخوردار باشد.
پیش از بیان این ویژگیها، یادآوری این نکته ضروری است که شماری از ویژگیهای نام برده، ویژگی اختصاصی این مکتب به شمار میروند و شماری از آن ویژگی فرهنگ آخوندی هستند و چون فرهنگ آخوندی، بستر و خاستگاه فکری و عملی مکتب خمینی است، این مکتب، شمار فراوانی از افکار و روش و رفتار خود را از آن برمیگیرد و به عبارت دیگر میتوان گفت: شیخیگری، مذهب بهایی و مکتب خمینی محصول و عصارهی فرهنگ هزار و چهارصد سالهی آخوندی در مذهب تشیع است؛ همچنان که سلفیگری، وهابیگری، القاعده و طالبان، محصول و عصارهی هزار و چهارصد سالۀ فرهنگ آخوندی در مذهب اهل تسنن است. اهمیت این نکته، هنگامی آشکار میشود که بدانیم هم مذهب اهل سنت و هم شیعه از دل سنت برآمدهاند؛ سنت،هم به معنای سنتِ تجربهی فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و تاریخی مسلمانان و هم به معنای مصطلح سنت نبوی؛ نه آن سنت و آموزههای اصیل نبوی که در اندک زمانی پس از رحلت پیامبر اسلام، با بازگشت امت مسلمان به فرهنگ جاهلی، گرفتار جعل و تحریف شد.
———————————-
[۱] - نیروی انتظامی، در حقیقت، پلیس نیست، بلکه ترکیبی از کمیته اول انقلاب و افراطیهای سپاه پاسداران است که برای سرکوب مردم تشکیل شده است.
[۲] - سپهسالار اکنون، مدرسه عالی شهید مطهری نامیده میشود.
بخشهای پیشین مقاله:
بخش نخست: ویژگیهای بنیادین اندیشه، روش و رفتارِ مکتب خمینی
بخش دوم: دورههای تاریخی و روش اندیشهورزی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|