iran-emrooz.net | Thu, 03.02.2005, 17:01
سنت اصلاحطلبی در اسلام
عبده فيليالی انصاری / برگردان: علیمحمد طباطبايی
پنجشنبه ١٥ بهمن ١٣٨٣
«برخورد تمدنها» كه ادعا میشود ميان غرب و جهان اسلامی در جريان است و بسياری از صاحب نظران وقايع اخير عراق و همچنين خشونتهای فزايندهی عربستان صعودی را مظهری از آن میدانند، در واقع تعارضات ديگری را از انظار پنهان میسازد كه احتمالاً در نگاهی طولانی مدت اهميت بسيار بيشتری خواهند داشت. در حال حاضر يكی از همين نزاعها در ميان خود مسلمانها است كه در جريان است، مناقشهای كه موضوع اصلی آن اصلاحات در داخل جوامع اسلامی است.
سنت اصلاح طلبی اسلامی ـ يعنی جستجوی شيوهای اصيل كه میتواند سنتهای اسلامی را با جهان مدرن پيوند بزند ـ دارای ريشههای عميقی است و به اواسط قرن نوزدهم ميلادی باز میگردد. در آن زمان انديشمندان مسلمان زوال جوامع خود را با پويايی قدرتهای اروپايی مقايسه میكردند، در واقع تفاوتی به راستی دردآور از جهت موفقيتهايی كه اروپايیها در مستعمره ساختن بخشهای وسيعی از جوامع اسلامی به دست آورده بودند. در كنار آن، روشنفكران مسلمان توجه خود را « زوال » جوامع اسلامی و ناتوانی سياسی و فساد اجتماعی متمركز ساخته بودند.
بسياری از اين نخستين اصلاح طلبان مسلمان، از روحانيون يا كارمندان ارشد دولت بودند، كسانی كه به طور مستقيم مشاهده میكردند كه جوامع آنها به چه روز و حال بدی افتاده است. موضوع مهمتر آن كه، آنها عضوی از يك اقليت كوچك بودند كه در ميراث مكتوب اسلامی تعليم ديده بودند. اين مردان بسيار فراتر از صرفاً قرائت قرآن، سودای شركت در مباحثاتی را داشتند كه از قرنها پيش در ميان فضلای مسلمان در بارهی احكام اصيل زندگی اسلامی آغاز شده بود. اين روش تعليم آنها را قادر میساخت تا وضعيت بسيار بد كشورهای خود در آن دوره را با اصول و آرمانهای نسلهای پيش از خود از روحانيون و انديشمندان مسلمان مقايسه كنند.
قضاوت آنها كاملاً روشن بود: مسلمانها اكنون به جايگاهی بسيار پائينتر از آن كه دين آنها تعيين كرده بود نزول كرده، و از موفقيتهايی كه اجدادشان به دست آورده بودند بسيار عقبتر مانده بودند. برای اصلاح طلبان وضعيت طبيعی به معنای توسعه و تكامل دائمی جوامع اسلامی بود، و آنها رسيدن به چنين وضعيتی را با تاثير متقابل تعاليم اسلامی با انديشههای مناسب و اين جهانی زمان خود پيوند میدادند. به اين ترتيب اين اولين اصلاح طلبان در صدد ايجاد ارتباط با انديشههايی بر آمده بودند كه در اروپا ظهور میكردند: خردگرايی، رواداری و رفتار متناسب اخلاقی.
اين نخستين اصلاح طلبان ـ و در ميان آنها محمد عبدو و سيد جمال الدين افغانی ـ در به راه انداختن بسيج تودهای كه سودايش را در سر داشتند چندان موفقيتی به دست نياوردند و متاسفانه در از ميان برداشتن عقب ماندگیهای اجتماعی به توسط اجرای مطلوبتری از رهنمودهای دينی نيز ناكام ماندند. ليكن تاثير و نفوذ آنها بسيار نيرومند و ماندنی بود و در مسيرهايی گسترش يافت كه حتی خود آنها نيز تصورش را نمیكردند.
تناقض گويی كه در اينجا وجود دارد به اين ترتيب است كه آن اصلاح طلبی خالی از تعصبی كه مورد حمايت آنها بود به بيداركردن گرايشهای محافظه كارانه در ميان متفكرين اسلامی مساعدت نمود، كسانی كه با مستمسك قرار دادن احيا اصول دينی اصلاح طلبان، مصرانه خواستار بازگشت به « خلوص » اولين جوامع اسلامی بودند.
اين گرايش محافظه كارانه كمترين علاقهای به تعهد اصلاح طلبان به تعقيب انديشههای جديد از فلسفهی روشنگری اروپايی نداشت، و به جای آن مدعی بود كه چنين انديشههايی به سهم خود به بيگانگی و جدايی بيشتراز انديشههای اسلامی میانجامند.
به اين ترتيب میتوان گفت كه ماندگارترين تاثيری كه موج اصلاح طلبی داشت ايجاد يك گرايش سنتی از يك طرف و ظهور بنيادگرايی حتی افراطیتر از طرف ديگر بود. هم سنت گرايان و هم بنيادگرايان افراطی به عمل گرايی سياسی كشيده شده و به اين نتيجه رسيدند كه دولت مدرن وسيلهی مناسبی برای آزادی مسلمانها از تسلط بيگانگان و اسلاميزه كردن مجدد جامعه به توسط احيا اصول نخستين اسلامی است.
امروزه ما میتوانيم قدرت اين ايدئولوژی را مشاهده كنيم، اما اشتباه خواهد بود كه تصور شود روح اصلاح گرايان اوليه ديگر ناپديد شده است. تعداد زيادی از فضلا و محققين اسلامی خارج از كانونهای توجه، به كندوكاو در بارهی خويشاوندیهايی كه ميان انديشههای اسلامی و ارزشهای مدرن وجود دارد ادامه دادهاند. آنها از طريق بررسیهای انتقادی تاريخ و الهيات، شيوههايی را تشريح كردهاند كه مسلمانها به كمك آنها در زمان و مكانهای متفاوت سنتهای خود را تغيير داده يا در حال تغيير آنها هستند.
به اين ترتيب چالشی بسيار دقيق و متمركز نسبت به پافشاری كهن انديشی دينی در آثار انديشمندان برجستهای مانند عبدالكريم سروش در ايران، عبدالماجد تشارفی در تونس، فضل الرحمان در پاكستان، و محمود محمد طه در سودان سربرآورده است. در حالی كه آثار آنها با مقاومت سختی از طرف محافل محافظه كاران و بنيادگرايان مواجه شده است (كه ديدگاههايشان به طور گسترده در مهم ترين رسانههای جهان اسلامی و غرب گزارش میشود)، اين اصلاح طلبان فعلی ـ و پرسشهايی كه برانگيختهاند ـ تاثير عميقی بر نسل در حال ظهور از روشنفكران مسلمان در سراسر جهان داشتهاند. البته برای شنيدن صداهای اصلاحطلبان، آنهم در ميانهی هياهوی بلند كسانی كه برای مقاومت در برابر دشمن و بازگشت به سرچشمههای ناب اسلامی دعوت میكنند به مقداری تلاش نيازمنديم. با اين وجود بذرهای يك موج جديد «اصلاحات» ريشه دوانيده و در انتظار شرايط بهتر برای رشد بيشتر به سر میبرد.
تلاش اصلی اصلاح طلبان موج اول «بازگشايی درهای اجتهاد» جهت تطبيق نظام موروثی انديشههای اسلامی با شرايط جديد بود. اصلاح طلبان زمانهی ما اين ملاكهای سنتی را در معرض بررسیهای دقيق قرار میدهند و تلاش میكنند كه اصول مركزی و اصلی اخلاق اسلامی را از سازگاریهای تاريخی جدا كنند كه محافظهكاران آنها را به عنوان چيزی مقدس حفظ كردهاند.
انطباق اسلام با شرايط مدرن هدف نسل اول اصلاح طلبان بود. جانشينهای امروزی آنها از طريق درافتادن جدی با گرايشات اصلی انديشهی مدرن در جستجوی درك بهتری در اين خصوص هستند كه چگونه اصول جهانشمول میتواند از طريق سنت اسلامی بيان شود.
-----------------
عبدو فيليالی انصاری مدير موسسهی تحقيقاتی بررسی فرهنگهای اسلامی در دانشگاه آقاخان كراچی است.