iran-emrooz.net | Thu, 15.10.2009, 8:10
مروری بر کتاب “اندیشیدن... هنوز”
منصور خاکسار
عنوان کتاب: "اندیشیدن... هنوز" (شناختشناسی اصلاحات)
نوشته: شیرین دخت دقیقیان
ناشر: شرکت کتاب (لس آنجلس)
"اندیشیدن ... هنوز" گزیدهی چند گفتارِ اجتماعی – فلسفی در پیرامون شناخت شناسی اصلاحات، از شیریندخت دقیقیان است که پیش از آن با نقدها و دیدگاهش در مسائل ادبی و اجتماعی به ویژه در "زنانه با پروین" و "شخصیت پردازی در ادبیات داستانی" آشنا بودهام.
"اندیشیدن... هنوز" کاوشی مسئولانه در جهانِ باورهای آیینی است. جهانی چندگانه که نظام معنایی و راهبردی آن از حوزهی ادیبان فراتر میرود و ژرفای آرمانی راهبران و پویندگان اجتماعی را نیز در برمیگیرد.
شیرین دخت دقیقیان با تکیه بر هنوز... به درنگی دیگر با خود روی میآورد تا باز از پژوهش حقیقت باز نماند و با رجوع به واقعیاتِ خشنِ دوران معاصر، راز دردناک ناکامی انسانِ تاریخی را دریابد.
هر گفتار این کتاب، اگر هم از کلیترین مقولههای فلسفی میآغازد، اما بازگشتی هوشمندانه به اجزاء گسیختهی زندگیِ جهانِ کنونی دارد تا ماهیت دگرگون شدهی حضورِ آزاد انسانی را در ارادهگریِ چیرهی اقتدارهای آیینی نشان دهد. روشنگریِ فصل به فصل نویسنده با هدفِ خاکروبی از چهرهی باژگونهی "خرد" و پیوندی که خرد انسانی ــ فرهنگی با آزادی و سرنوشت اجتماعی ما دارد، ستودنی است. به ویژه هشدارهای محوری او به آرزومندان آزادی که پای از کژراههها برگیرند و با درس آموزیِ شایسته از خرد و در پرتو شناختی آزادنه، جهانی شایستهی خود بیافرینند.
تکیهی شیریندخت دقیقیان در نخستین گفتار خود به سقراط و روش پرسشگری او در گشودن ذهن و پیگیری حقیقت، به همان گونه که سقراط با طرح آن به انسانِ تاریخی یا انسانِ متعالی برآمده از جستجوی آزادش در "خرد" اشاره دارد، گونهای راهیابی دانسته به دگرگونی در نظام سنتیِ فرهنگ و اعتلای جایگاه آزاد انسانی اوست.
پذیرش اینکه ما در بستر خودکامگیها پیمانکارِ فرهنگی بسته بودهایم و هر کجا سر از این پیمان برتافتهایم، چون سقراط سرانجامی ناسزاوار داشتهایم. چندان دشوار نیست. جهانی که تا به نظمی دیگر تن در دهد و در زندگیِ ما، در جامعهای آن سوی این خودکامگیها بازنمود یابد، نیازمند راهپیمایی آگاهانه و پرسه زدنهای فراوان ما در اندیشههاست؛ نیازمند رویگردانی از وادار کردن جهان به قبولِ "دیدگاههای من" و بزرگ بینی "من" در خودبینیهاست؛ با این درنگِ نخست که هیچ ارزشی "روشن"، هیچ "هویتی" پایدار و هیچِ زندگی "تغییر نا پذیر" نیست.
یافتنِ "روشِ شناخت" از پسِ تاریخی سرکوب شده در ناکامی انسان و با هدفی جوابگو به آزادی و عدالت، با مفاهیمی شناخته شده و انسانی، پیمانی بسیار بردبارانه بین "انسان" و "اندیشه" میطلبد. پیمانی که همگان را به "اندیشیدن" برانگیزد و در اندیشهها شریک سازد. چرا که گذر از گرایشهای "اقتدارزا"، گذر از پیش ساختهها، پیش داوریها و پیش گوییهاست؛ گذر از تابوها و تقدسهاست. باززایی "حضورِ" همگان است.
"اقتدار" در برابر "حضور" است. اقتدار جز خود نمیبیند. حتا اگر در پوشش انبوه و با نام و نشانی فریبنده درآید. "حضور"، معرفِ دیدنهاست .
"اقتدار"، حاکمیتِ شبان رمگی است؛ مالک بردههایی گوش به فرمان یعنی گلولههایی که به دلخواه "اقتدار" شلیک میشوند. حضور، چشم اندازی از سازگاریهاست. هم سازیهای برآمده از وجدانِ ناهم سازیهاست. روشِ شناختِ معاصر در پی گیری از روشِ سقراط تنها در "حضورِ" ما توانایی مییابد و دانشِ ساحتِ انسانی ما را در روند بازبینیِ آزادی، جزء به جزء و با سرپیچی از ابزارهای اقتدارگرایی، ارتقا میدهد.
شیرین دخت دقیقیان، در سلسله گفتارهای پیوستهی خود، با رویکردی روششناسانه به خرد سنجشگر و در گریز از شناخت اقتدارگرا به درستی بر شناخت بدون اقتدار انگشت مینهد و گفتمانِ آزاد یا به گفتهی او روشِ ذهنِ گشوده را در برابر تک گویی پاسخگوی دوران معاصر میداند.
او در این گفتارها که در عین ژرف بودن، بسیار فشردهاند و بیشتر براساس طرحی برای "حضور" در پیشنهادِ نویسنده بیان شدهاند از پژوهشهای علمی ِ چهرههای فکری برجستهی سدهی نوزدهم و بیستم چون کارل پوپر، والتر کافمن، کارل مارکس وهانا آرنت سود میجوید. افزون بر آن نویسنده، در این پرداخت چند سویه به روشِ شناختِ پیشنهادی خود از آخرین دستاوردهای علوم در حوزهی طبیعی، اجتماعی و حقوقی نیز بهره میبرد تا یافتههای علمی آنها را که جان و حرمت ملیونها انسان را پاس داشته است به دور از عملههای فکری، در روشنگری خود دخالت دهد.
نویسنده در ادامهی این گفتمان، نیروی "کاریزما" را که مفهومی امروزی است به معنای اَبَر انسانی راهبرــ که فرایندی ناپایدار و بازدارنده است و در بهترین شرایط در بیرنگ کردن رابطهی آگاهانه مردم با وظایف تاریخی ــ اجتماعیشان، نقشی آشکارا دارد ــ به درستی در روشی سنجش گر، نشان میدهد.
انتظارِ "همه چیزدان" و یا "همه توان" از هر نامِ ریخته در پیکرهی "شخصیت"، "دستگاه"، "گروه"، "ملت" و "دین" جز توجیه "اقتدارگرایی" و مخدوش کردن مفهوم "حضور" آزاد و همگانی مردم نیست. جلوهای فریبنده و کهنه که نافی ارزش گزاری به خرد جمعی است و از اعصار طلسم و جادو و اسطوره میآید و آسیب رسانِ به منزلت اجتماعی ــ تاریخی انسان است.
راهگشایی شیریندخت دقیقیان "در شناخت شناسی اصلاحات" پژوهشی مسئولانه است. کوششی شایستهی حرکت انسانِ مدرن برای دستیابی به جهانی آزاد و بر پایهی داد و شایستهی ستایش این قلم.
ادامهی بیشتر این پژوهشها را در گسترهی این شناخت از نویسندهاش چشم انتظاریم.
اکتبر ۲۰۰۹