iran-emrooz.net | Sun, 28.06.2009, 0:20
نقدی بر کتابِ «اندیشیدن... هنوز» (قسمت اول)
اقتدارگرایی و تمامیتطلبی خشونت
محمد ارسی
|
نامِ کتاب: «اندیشیدن... هنوز»
«شناخت شناسی اصلاحات»
نویسنده: شیرین دخت دقیقیان
چاپ نخست: پاییز ۱۳۸۷
ناشر: شرکت کتاب
در شرایط کنونی، در لحظاتی که میلیون، میلیون ایرانی، برای تأسیس آزادی و کسب حقوق انسانی، به پیکاری مدنی و مسالمت آمیز با اقتدارگرایان دینی حاکم بر ایران برخاسته، سینه به سینه در برابر خشونت طلبی فاشیسم مذهبی قد علم کرده اند، شناخت عمیق و دقیقِ افکار و عقاید دو جبهۀ مخالف، به ویژه درک و فهم روش شناسی مکتب اقتدارگرایی مذهبی و نیز شناخت شناسی اصلاحاتِ آزادی طلب، امری حیاتی و اساسی است. بدین سبب است که صاحب این قلم، کتابِ شیرین دخت دقیقیان "شناخت شناسی اصلاحات" را که گزیدۀ مقالههای اجتماعی و فلسفی او در فاصلهی سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۰ میلادی است، پاسخی تحسین برانگیز به نیازهای جنبش آزادی طلبی و مدنی امروز ایران تشخیص داد و در حدّ و توان خویش به نقد و بررسی آن پرداخت...در این اثرِ پُر مغز و پُر محتوا، با روشنفکرِ دلسوز و مسئولی روبرو میشویم که با سودجویی از:
روش شناسی فلسفی، روش شناسی در علوم اجتماعی، روش شناسی علوم طبیعی و روش شناسی تطبیقی یا چند آزمونه یی cross-Examination "شناخت شناسی اصلاحات" را به طور عام، هدفِ جدّی خود قرار داده تا جنبش آزادی خواهی و اصلاح طلبی در ایران امروز با کسب آگاهی از نقاط ضعف و قدرت خویش و دورشدن از خطاهای خویش به بلوغی برتر و بالاتر دست یابد. او میکوشد تا هر عمل و حرکت مدنی و آزادی خواهانه، "استوار بر اندیشه و فکر" باشد. یعنی هر نیم کردارِ حرکت رفرمیستی و دمکراسی خواهی، نتیجۀ پسینِ دوصد گفته و اندیشهی برآمده از تجربیاتِ پیشین باشد.
در صفحۀ ۱۷ کتاب مینویسد: «... این ایدهها و ایده آلها نیستند که ساز و کار و پیامد فعالیتهای اجتماعی را تعیین میکنند، بلکه روش شناسی و رویکردهای متفاوت به برنامه ریزی ست که آغاز و انجام حرکت را رقم میزنند. بنابراین، پیش از هرگونه بحث اجتماعی و سیاسی، لازم است نظریه پردازان سیاست و یا سردمداران جنبشها، ابتدا روش شناسی تفکّر خود را هر چه بیشتر به روش علمی نزدیک کنند و به بوتهی نقد بگذارند...»
او میخواهد که آزادی خواهان و اصلاح طلبان با گریز از شناخت «اقتدارگرا» و بازگشت به روش سقراطی، با آگاهی از گسترۀ نادانستهها و "نادانیها" از ورود به میدانهای پُرمینِ افکار انفجاری بپرهیزند و در نتیجه با اصلاحِ دائمی، در خودِ اصلاح طلبی و ارتقاء سطحِ روشهای اصلاح طلبانه، «مهندسی اجتماعی مقطعی» Piecemeal Social Engineering یا «مدیریت اجتماعی مقطعی»، در مسیرِ آزادی و دمکراسی میّسر و ممکن گردد.
می نویسد: «جامعۀ ایرانی طی یک قرن چالش مدرنیته، مدنیّت و دمکراسی بخشی از سنت سقراط را به خوبی آموخت. شمار بسیاری از روشنفکران و کوشندگان آزادی و عدالت اجتماعی، کاشفان فروتن شکوکران شدند. البته دیگران هم جامِ عوضی سرکشیدند. اما بخش مهمی از سنت سقراط در روش شناسی و پرسش گری فلسفی هنوز آنگونه که باید و شاید بررسی نشده است. ما مردنِ سقراطی را آموخته ایم، اما اندیشیدن سقراطی را نه هنوز... . ص ۷»
گفتنی است که نویسنده در این مجموعه مقالات... نه از فرد و جمع خاصی از جبهۀ آزادی خواهان ایران دفاع کرده و نه از مخالفان آنها یعنی اقتدارگرایان انتقادی نموده، حتّی نامی از کسی نبرده است. اما آدرسِ خطّ به خطّ صفحاتِ کتاب، دقیق و روشن است. خوانندهی آگاه از وقایع ۱۵ــ ۱۰ سال اخیر ایران، خوب درمی یابد که دختِ شیرین... از چه چیزی به دقت تمام دارد سخن میگوید.
در این گزیدهی مقالات که:
- در گریز از شناخت اقتدارگرا
- آسیب شناسی کاریزما
- یهودی ستیزی، پیدایش ایدئولوژی نژادی
- جستاری در دو انگاری خیر و شّر
- متن گفتار در سمینار پژوهشی "مسائل قومی ایران"
- بازخوانی امیل زولا: من متهم میکنم و حقیقت از راه میرسد.
- و روزنه کوچک بر دیوار جداییها... را شامل میشود، هر چند امور به ظاهر مختلفی مورد بحث قرار گرفته، اما همۀ این مقالههای ظاهراً مختلف را امری واحد به هم پیوند میدهد:
«دغدغۀ آزادی و کرامت انسانی.» همین جوهر مشترک همه مقالات کتاب است.
در مسیرِ این دغدغۀ آزادی و دمکراسی، کتابِ "اندیشیدن... هنوز" کوششی است برای رهایی ذهنی از آن خطاهای فلسفی و فکریی که در گذشتههای دور و نزدیک بسیاری از جوامع انسانی را با وعدههای توخالی اتوپیایی به ماتمکده یی دردانگیز مبدّل کرد...
و نیز هشداری است جدّی، که همیشه و همه جا در معرض تهدید خطاهای فکری تازه تری هستیم. زیرا پیشرفته ترین جوامع دموکراتیک نیز به رغم گسترۀ آزادیهایشان نشان دادند که اگر در حفاظت از آزادی و دمکراسی دائماً هشیار و بیدارباش نباشند از افتادن به گردونهی دوباره زایی خطاهای مکتبی و فکری مصونیتّی ندارند...
در مقالهی درگریز از شناختِ اقتدارگرا که در سه بخشِ بازگشتی به سقراط، شناخت بدون اقتدار و ناکجا آباد پردازی، ارائه شده، نویسنده با استناد پی در پی به عالم شهیر کارل پوپر، کوشیده تا نتایح موحشِ مترتب بر شناختِ اقتدارگرا را که عملاً به خلقِ مکتبها و ایدئولوژیهای جهانشمول منجر میگردد با مثالهای مشخص، بنمایاند. او مینویسد: «پدید آوردن دگرگونی و تحول اجتماعی، بیشتر از دو شیوهی اصلی نمیشناسد. بسته به جهت حرکت میان دو قطب زمان حال و آینده، دو رویکرد متفاوت شکل میگیرد.»
اگر از آینده شروع کنی، یعنی از انتهای راه و مدینهی فاضلهای که میخواهی بسازی، هدفهایت بلندپروازانه مینمایند و خودت نیرومند؛ از آن چه خوب است و متعالی سخن گفتهای و به کمتر از کمال مطلق رضایت نداده ای. آن وقت با این رویکرد به زمان حال میآیی و میخواهی همه چیز را بر اساس انگارهای پیش ساخته، از نو بسازی. همه چیز برایت ابزار رسیدن به آن هدف (والا) میشوند و چون فرض بر این است که مدینهی فاضله، کمال محض است، باید حتی به قیمت جان و زندگی خود و انسانهای دیگر به آن رسید.
اگر از زمان حال و کلاف مشکلهایی که باید حل شوند، حرکت کنی، ناچار از آن چه بد و ناخوشایند است، سخن گفته ای؛ وعدههای بزرگ نمیدهی که مبادا شرمنده شوی؛ پای به راه میگذاری تا "خود راه بگویدت که چون باید رفت". هر لحظه ات ردیابی مشکل، حل مسئله و درس گرفتن از آن است؛ از این رو کارت خُرده کاری مینماید و چون ناچاری به دگرگونیهای مرحلهای و حساب شده بسنده کنی، تو را «قدرتمند» نمیخوانند. با این همه، با زمان پیش میروی، هر چند کُند و با قدمهای محتاط و نامطمئن. میگذری از آزمونها و خطاها، از تجربهها، از نقد و گذرگاههای پرمخاطرهی شناخت، ولی دستت باز نیست که از هر ابزاری استفاده کنی. میدانی که انسانها شیء نیستند. کانت بود که میگفت: اشیاء قیمت دارند. انسان قیمت ندارد، به جای آن حُرمت دارد.
پیش از شروع جنگ جهانی دوم، هیتلر در نطقی برای مردم برلین گفت: «چند سال به من فرصت بدهید و آن گاه چهرهی شهر خود را دوباره ببینید». پس از سقوط برلین، در آستانهی شهر شکست خورده و ویران، همین جمله بر تابلویی نیم سوخته به چشم میخورد.
نازیسم، استالینیزم و بنیادگرایی مذهبی در قرن بیستم که همگی با ادعاهای بزرگ به میدان آمدند، بار دیگر ثابت کردند که به راستی، «همهی آنهایی که خواستهاند بهشت روی زمین پدید بیاورند، جز برپا ساختن جهنم کاری نکرده اند». (ص: ۲۳، ۲۴، ۲۵)
گفتنی است که اگر به درونمایهی معرفتی سیستمهای فکری جهانشمول که مانند نازیسم، فاشیسم و استالنیزم... به ظهور نظامهای توتالتیاریستیِ فاجعه باری در جهان منجر شدند، نیک بنگریم و یا به عقاید فاندامنتالیستهای دینیِ حِیّ و حاضری که جوامع انسانی را به کجراههی تباهی میکشانند نظری بیافکنیم، امر مشترکی را در میان این مکاتب یاد شده به روشنی روز درمی یابیم. یعنی علنی و عیان میبینیم که ایدئولوگها و دنباله روهای مؤمن این جریانات ایدئولوژیکی ایمان دارند که:
- افکار و اعتقادات مکتبی شان بی هیچ شک و شبهه یی صد در صد درست است
- حقیقت ازلی و ابدی مطلق را دریافته و به انحصار خود درآورده اند
- پاسخ درستِ همهی مسائل و معظلات اجتماعی و انسانی را در اختیار دارند و در نتیجه، به گفتگوی با مخالفان و شنیدن نظر دگراندیشان و منتقدان نیازی در خود نمیبیند.
و از آنجایی که حال و گذشته را خوب میشناسند و بر قوانین حاکم بر تحولات تاریخی و اجتماعی وقوف صد در صدی دارند، میتوانند آینده را هم پیش بینی کنند و بگویند که از کجا آمدهاند و به کجا میروند. در واقع امر این گونه نگاه به حقیقتمداری و ادعای کشف حقایق جامعه و جهان بوده که جریانهای مکتبی و ایدئولوژیکی را به ورطۀ بدترین انحرافات فکری و اخلاقی مصیبت باری که تا کنون میشناسیم سوق داده است. به برخورد ایمانیان این مکاتبِ مدّعی حقیقت مداری، با جامعه نظری بیافکنیم:
۱- آنها با وضع موجود جامعه و جهان، برخوردی رادیکال دارند. یعنی اوضاع عملاً موجود را نمیپذیرند و اساساً نفی میکنند.
۲- حقانیّت اعمال و رفتار خود را نه از رأی اکثریت مردم جامعۀ آزاد بل از مکتب حقیقتمدارِ خود کسب میکنند.
۳- اِعمال هر نوع قهر و قتل و خشونتی را برای پیشبردِ کارِ مکتب خود جایز و روا میشمارند.
۴- مخالفان و دگراندیشان را نه مردمی با عقیدهای مخالف و صاحب حقوقِ انسانی، بل افرادی عاری از هرگونه حقّ و حقیقت و شأن انسانی تلقی میکنند. بدین سبب است که انبوه شقاوت و جنایات دوزخی شان را با صفاتی چون قهر انقلابی یا جهاد مقدس طالبانی، تطهیر و تقدیس میکنند.
۵- راه حلّهای اعتدالی، جزیی و آرام و گام به گام را که اصلاح تدریجی زندگی اجتماعی را ممکن میسازد، قاطعانه نفی و طرد میکنند و اصلاح طلبی را با "ارتداد مذهبی و مکتبی" یکی میشمرند.
می نویسد:
"ارتباط میان خشونت و روش شناسی کل گرا و ناکجا آبادگرا نیازی به مثالهای تاریخی ندارد. سرکوب دیگربودگی، دیگراندیشی و بیان آزاد، اولین گام اجرای برنامه ریزیهای کل گراست. از نظر توتالیترها در زمان حاضر نمیتوان به مدینهای فاضله که در آینده خواهد بود. انتقاد کرد. خشونت گرایان تصویر خود را باید تکثیر کنند به تعداد آدمها و حتی این تصویر را بر فرد آرمانی خود نیز فرا میافکنند.
از دیدگاه ناکجا آباد پردازان، برخلاف سُقراط، عاقل ترین آدمها، کسی ست که همه چیز را میداند، از این روست که حکومتهای توتالیتر در وجود یک فرد خلاصه میشوند و هر کس که مانند او نمیاندیشد و به خرد سنجش گر معتقد است باید چون سُقراط محاکمه شود.
و سُقراط همچنان در برابر بزرگان و سرداران آتن ایستاده است:
« من آن خرمگسی هستم که خدا وبال گردن این شهر کرده است. تمام روز و همه جا نیشم را در تن شما فرو میکنم؛ شما را هشیار میسازم، استدلال و موعظه میکنم. شما ممکن است به آسانی خرمگس دیگری همچون من پیدا نکنید، بنابراین به شما توصیه میکنم که مرا عفو کنید، اگر به من غضب کنید و به توصیهی آنیتاس مرا به مرگ محکوم کنید، آن وقت، بقیهی عمر خود را در خواب به سر خواهید برد، مگر آن که خدا به شما رحم آورد و خرمگس دیگری به شهر شما ارزانی دارد».
در دنیای معاصر، خدایانی را نمیتوان تصور کرد که عاقل ترین فرد را برگزینند و او را خرمگس معرکه کنند، ولی دیگر شهر را هم تنها یک خرمگس نیست..." (ص:۳۴،۳۵)
در یک کلام، این ایمانیان، ایمانی بی گفتگو به انقلاب و خشونت انقلابی دارند و آن را دوای مؤثرِ همهی مشکلات اقتصادی و اجتماعی معّرفی میکنند. به زبانی دیگر، تنها با تغییر ناگهانی و همه جانبه در مناسبات سیاسی اقتصادی، آموزشی و ا جتماعی توافق دارند و تمامی هستی شان را در راستای چنین تغییرِ Holistic و زیر و زِبر کننده یی صرف و خرج میکنند بی آنکه از نتایج مُتّرتّب بر تغییرات Holistic و روش شناسی کل گرا و نا کجا آبادگرای خودشان آگاه و مطّلع باشند.
در صفحات ۳۲ تا ۳۴ در گریز از شناخت اقتدارگرا و ناکجا آباد پردازی چنین آمده است:
"جامعه یی که ناگهان در آن مناسبات اقتصادی، با شیوهی بهره برداری از منابع، مناسبات بازار و نیروی کار، آموزش و پرورش، کشاورزی، صنایع و غیره همگی یک جا دستخوشّ تغییر میشوند، دچار Chaos یا آشوب سراسری میشود. طرفدار تغییرHolistic چنین کاری با سیستم انجام میدهد. بنابراین امکان تجربهی تغییرهای مقطعی را از خود میگیرد. او توانایی مهار پیامدهای ناخوشایند را از دست میدهد و وقتی چشم باز میکند که با آشوب سراسری روبه روست. به همین دلیل است که انقلابها همواره یک دوره ترمیدور (Thermidor) دارند که طی آن فرد نیرومند و دیکتاتوری باید به هر قیمت به آشوب پایان دهد و نظم آهنینی برقرار کند. لئون تروتسکی که فرماندهی ارتش سرخ را از ابتدای انقلاب اکتبر و جنگ داخلی به عهده داشت، در دورهی ترمیدور و بازگشت اقتدارگرایی از سوی استالین مورد تعقیب قرار گرفت. تصفیههای خونین در حزب کمونیست شوروی از یاران اولیهی انقلاب به وقوع پیوست. تروتسکی در مصاحبه یی در سال ۱۹۳۴، در بارهی خوش خیالی آنانی که علائم اقتدارگرایی و بازگشت ارتجاعی را درجامعه شوروی نمیخواستند ببینند و به دلیلِ علاقه به نظام شورایی سوسیالیستی موجود، همهی عناصر آن را دربست میپذیرفتند، مینویسد:
«این افراد، وجود ارتجاع ترومیدوری را انکار میکنند. آنها حتی محاکمههای مسکو را بر حقّ میپندارند. هیچ یک از "دوستانی" که از مسکو بازدید میکنند از آن قبیل دوستانی نیستند که در خورشید، لکههای خورشیدی را تشخیص بدهند... ولی شرم به کارگران، انقلابیون، سوسیالیستها و دمکراتهایی که به قول پوشکین "توهمّی سرمست کننده را به حقیقت تلخ ترجیح میدهند. باید با زندگی آن گونه که هست روبه رو شد. لازم است که در خود واقعیت، نیروی غلبه بر عناصر ارتجاعی و غیرانسانی را بیابیم...»
... ارتباط میان خشونت و روش شناسی کل گرا و ناکجا اباد گرا نیازی به مثالهای تاریخی ندارد..."
نهایت این که، این نوشته ادعای کشف هیچ حقیقتِ مطلقی را ندارد اِلاّ به اینکه میگوید، مردمِ هیچ جامعۀ بازی، با صندوقهای مالامال از فرهنگ دموکراسی با تئورهایی مبتنی بر حقایق ابدی و ازلی و با برنامه ریزیهای دقیقی که جا و مکانِ در و پنجرهی جامعۀ آتی و آرمانی را نیز تعیین کرده باشد به جامعۀ باز امروزی خود نرسیده اند، بلکه سرآمدانِ جوامع باز کنونی، با حرکت "از زمان حال و کلاف مشکلهایی که باید حل شوند، با بیان "واقعیتهای بد و ناخوشایند" با ردیابی لحظه به لحظه مشکلات، با حرکتهای هر چند کند و احتیاط آمیز، با گذر از آزمونها و خطاها و نقدِ گذرگاههای پُرمخاطرهی شناخت... با تحلیل و اصلاح برنامه ریزی منطقی بر اساس یادگیری از خطاهای گذشته... به این مرحله از دمکراسی و آزادی رسیدهاند.
شیرین دخت دقیقیان، اثری فراهم آورده که: خواندن چند بارهی آن به روشمند و دقیق تر و کاراتر شدن حرکت دلاورانه و هوشیارانهی کنونی مردم ایران در مبارزهی سرنوشت ساز با فاشیستها و اقتدارگرایان مذهبی حاکم بر ایران منجر خواهد شد.
شیکاگو- ۲۵ ژوئن ۲۰۰۹
.(JavaScript must be enabled to view this email address)