iran-emrooz.net | Wed, 21.11.2007, 10:21
روشنفکران عرب و شبح جهانیسازی
فرانچس زابل / برگردان: علیمحمد طباطبایی
|
در ۱۹۹۶ سوریه به شبکهی جهانی اینترنت متصل گردید و تلفنهای همراه نیز در سال ۲۰۰۰ وارد این کشور شد. در دههی ۱۹۷۰ فقط ۸۰ هزار خط تلفن در این کشور وجود داشت که تا ده سال بعدی تعداد آنها به نیم میلیون و در ۱۹۹۶ به یک و نیم میلیون افزایش یافت. این مقدار برابر بود با ۸ درصد پوشش کشور یا ۹ خط تلفن به ازاء هر صد نفر. اما در هر حال این مقدار بیشتر از خطوط تلفن در الجزایر یا یمن بود، اما کمتر از کشورهای خلیج فارس یا لبنان که در گیر یک جنگ شانزده ساله بوده است.
در ۱۹۹۸ طرحی به اجرا گذارده شد که طی آن نصب و راه اندازی یک و نیم میلیون خط تلفن را طی چهار سال بعدی فراهم میآورد و پوشش تلفن در کشور را به ۲۰ درصد میرساند. در ۲۰۰۴ جای این امیدواری بود که مدت زمان انتظار برای دریافت یک خط تلفن از ۱۵ سال به ۳ سال کاهش پیدا کند.
شبکهی جهانی اینترنت و جهان عرب
گسترش اینترنت و پست الکترونیکی از ۱۹۹۶ به کندی پیش میرفت و آغاز آن در دانشگاهها بود. تعداد سایتها فعلاً به ۱۲۰۰ عدد محدود مانده و تعداد دارندگان پست الکترونیکی ۴۰۰۰ نفر است. هرچند گفته میشود که ۲۰ هزار سوری نیز از طریق لبنان به شبکهی جهانی متصل هستند. این شتاب که طی چهار سال گذشته به جریان افتاده است به نظر میرسد که به علت وجود ریاست جمهوری جدید این کشور و یا همان رئیس سابق انجمن فن آوری اطلاعات سوریه باشد. اما بهتر است از این پرسش صرف نظر کنیم که بدون وجود او وضعیت پیشرفت اینترنت در این کشور چگونه میبود! این نیز اضافه شود که در حال حاضر فقط ۱۲۰۰۰ نفر در سوریه از تلفنهای همراه استفاده میکنند و پیش بینیها برای دههی آینده کاملاً خوش بینانه است.
این آمار که هرکس میتواند به سهولت به آنها دسترسی یابد و بر حسب تصادف از مطبوعات عربی به دست آمده است را به دشواری میتوان در تحلیلهای بیشماری پیدا کرد که در آنها روشنفکران عرب به تاثیرات جهانی سازی بر جامعه و فرهنگ کشورهای عربی میپردازند. اعداد و ارقام به همین اندازه معنی دار و هراس انگیز برای هر کسی که به هر طریق در بارهی آینده نگران است میتواند در برابر جماعت روشنفکرانی که در پیشینه و آموزشهایشان کوچکترین نشانهای از علم و فن آوری یا علم اقتصاد وجود نداشته است عرض اندام کند.
پرهیز کردن از وارد شدن به موضوعات اصلی
جهانی سازی چیست؟ چه تاثیراتی بر اقتصاد و ساختار جامعه میگذارد؟ جهانی سازی چه چالشهایی در برابر جوامعی قرار میدهد که به طور مودبانه به آنها در زبان مخصوص سازمانهای بین المللی « در حال پیشرفت » گفته میشود؟ تاثیرات انقلاب اطلاعاتی و معانی ضمنی آن بر شکلهای سنتی تولید چیست؟ این پرسشها در نوشتههای روشنفکران عرب در بارهی جهانی سازی به طور کل دیده نمیشود. هرچند از زمانی که دیوار برلین فروریخته است و از دورهی جنگ دوم خلیج، تمامی روشنفکران حاضر در صحنه در کشورهای عربی خود را موظف دیدهاند که در انتقاد از جهانی سازی نسبت به یکدیگر سبقت جویند و آنهم بدون جستجوی راه حلهایی برای مشکلات جامعهی خود و بدون آن که از خود این پرسش را مطرح کنند که آیا در واقع جهانی سازی مگر فرآیندی قابل توقف یا قابل بازگشت است.
البته به ندرت میتوان صداهای منفردی را شنید که در برابر یک چنین وحدت نظر مشکوکی هشدارمی دهند. وآنهایی که عملاً در وضعیتی قرار دارند که میتوانند این مبارزه طلبی جدید را مورد بررسی و قضاوت قرار دهند ـ یعنی کسانی که در جایگاههای کلیدی و مهم مانند پایگاههای اطلاعاتی و شرکتهای الکترونیکی کار میکنند ـ سکوت اختیار کردهاند زیرا در غیر این صورت خود را در جایگاه متهم قرار خواهند داد. کافی است که در اینجا به مورد جامعه شناس مصری سعدالدین ابراهیم اشاره شود که متهم به همکاری با آمریکا شده بود، زیرا به خود اجازه داده و اظهار نظر کرده بود که بهتر است انتخابات پارلمان در نوامبر ۲۰۰۰ مورد نظارت قرار گیرد.
پیچیدگی استثنایی این پدیده
گلچینی از دیدگاههای گلهای سرسبد جامعهی روشنفکری عرب را میتوان در نقد و بررسی کاملی یافت که توسط جورج تارابیچی انجام یافته و در زبان عربی توسط Al-Bahrain al-thaqafia منتشر شده است (شمارهی ۲۶ در اکتبر ۲۰۰۰). عنوان این کار تحقیقاتی « اثرات جهانی سازی بر فرهنگ عرب » بود. نویسنده پس از حمایت از بحثی باز و بدون تکفیر کردن یا قضاوتهای تقلیل گرایانه که معمولاً گرایش به توصیف طرفداران جهانی سازی به عنوان « لیبرالها » و یا منتقدین آن تحت نام « محافظه کار » دارند، او پیچیدگی استثنایی این پدیده و ضرورت مواجه با این واقعیت و آنهم بدون افتادن در دام ساده سازی بیش از اندازه را مورد تاکید قرار میدهد.
قبل از شرح و بررسی دیدگاههایی که توسط افکار روشنفکران عرب پرورش یافته است نویسنده نشان میدهد که مفهوم جهانی سازی در اذهان این روشنفکران قبل از آن که توسعه و گسترش جهانی سازی در جوامع آنها صدماتی به بار آورد تثبیت شده بود. این واقعیتی است که جوامع عرب نه گشودگی بازارها را به خود دیده بودند و نه استقرار شرکتهای چند ملیتی را و یا هرگونه توسعه نخستین توسط شرکتهایی که ملی شده بودند. او میگوید که بیش از هر چیز جهانی سازی هیولای خیالی بود که توسط روشنفکران خلق شده بود تا آنها بتوانند نقش خود به عنوان مدافع منافع ملی را توجیه کنند.
بنابراین آنچه امروز در بارهی جهانی سازی گفته میشود صرفاً تکرار همان چیزهایی است که پیشتر در بارهی تهاجم فرهنگی و امپریالیستی و وابستگی و غربی سازی گفته میشد. روشنفکر سوری Muta al-Safadi که یکی از اولین طرفداران پروپا قرص ناصر بود مینویسد: « جهانی سازی واژهای زیبا است برای نامیدن تهاجمی کلی که بر ضد کشورهای جهان ترتیب داده شده است و هدف از آن به انقیاد درآوردن آنها تحت ارادهی سرمایه داری بزرگ است. و این همان سرمایه داری صنعتی است که به سرمایه داری مالی که در ثروتهای عظیمی متمرکز شده تغییر شکل یافته است . . . و قادر به نابود کردن اقتصادهای ملی در مدت بسیار کوتاهی است » (نشریهی الوفاق العربیه، شمارهی ۲۰ ، آگوست ۱۹۹۹).
یک سوری دیگر که به همان اندازهی هم میهن دیگر خود مشتاق پان عربیسم است قدمی فراتر گذارده و واژهی «جهانی سازی» را به عنوان یک رمز برای «آمریکاگرایی» میداند.
نسخهی کوته نظرانهای از جهان سوم گرایی
حال بگذارید از نسخهی مهجور سرمایه داری بگذریم و مسیر خود را به سوی دیگری تغییر دهیم! . . . در واقع این روشنفکران برای دهههای متوالی مجبور به زندگی در تبعید بودند، اما هنوز هم به ایدئولوژی ناسیونالیستی و سوسیالیستی وفادار ماندهاند که خود آنها زمانی قربانی آنها شده بودند و در واقع در خدمت همان نسخهی کهنه و کوته نظرانه از جهان سوم گرایی باقی ماندهاند با این فرق که خود را با مدهای زمانه تطبیق دادهاند.
نویسندهای فلسطینی به نام Fasial Darraj که در سوریه زندگی میکند نیز در این دیدگاه سهیم است که جهانی سازی همان آمریکاگرایی است، به دیگر سخن « استانداردسازیهایی که هدفشان ایجاد یک هنجار فرهنگی واحد در سطح جهانی است، و چیزی نیست مگر عمومی سازی ارزشهای فرهنگی آمریکا و طرد و نفی دیگر ارزشهای موجود ». او همبرگر، لباسهای جین، پپسی کولا و سیگار مارلبورو را به عنوان ابزار همشکل سازی که هدفشان نابودی پلورالیسم فرهنگی است میخواند » (« فرهنگ در عصر جهانی سازی » در Dafater thaqafiya، رام الله، ۲۵ می۲۰۰۰).
این جهانی سازی نیست ـ اینها رژیمهای ناسیونالیست عربی هستند
این قسم از منطق و استدلال کهنه که نیم قرن از عمر آن میگذرد بسیار بامزه است چنانچه سکوت این روشنفکران در بارهی رژیمهای ناسیونالیستی را به خاطر آوریم که خود به محو و نابودی نظام مند پلورالیسم فرهنگی و سیاسی پرداختهاند.
نبرد بر علیه جهانی سازی تبدیل به انگیزهی جدیدی گردید و برای روشنفکران عرب مبنای مناسبی تهیه کرد تا آنها یک بار دیگر خود را به عنوان تنها ضامن برای هویت عربی معرفی کنند و آنهم پس از یک دوره عقب نشینی که به شدت مواضع آنها ویران و اصل و بنیاد گفتمان آنها را به سختی تضعیف شده بود.
دو دههی گذشته عملاً به عنوان بازگشتی به دورهی پرچم داران بی رحم و درنده خوی هویت تلقی میشود، همان کسانی که روشنفکران به اصطلاح غیر دینی را از دور خارج کردند. در طی چنین مسیری بود که معنا و مفهوم هویت نیز تغییر کرد تا از نمایندگان جدید خود عقب نماند: به جای عربی بودن که در دههی ۱۹۶۰ تبلیغ میشد اکنون اسلامی بودن است که باید حفظ شود یا حتی دوباره احیا گردد و آنهم در مواجه با تاثیر رو به کاهش غربی سازی و مدرنیته که توسط نخبگان سکولار تبلیغ میگردید.
جهانی سازی استانداردهای همه جایی و قانونی خود را تحمیل میکند
فیلسوف مصری Yumma Tarif al-Kholi بر این نظر است که جهانی سازی در درجهی اول یک تبانی زبان شناختی است: « . . . یک تهاجم خشونت انگیز توسط تمدن غربی که اهدافش نابودی زبانی عربی است، زیرا ما تنها ملت (امت) در جهان هستیم که با زبان کتاب مقدس دینی خود سخن میگوید ». او تا آنجا پیش میرود که ادعا کند ملت عرب در صدسال دیگر و پس از این که زبان خود را از دست داد خود نیز خواهد مرد.
برای محمد عابد الجبیری روشنفکری در جایگاهی معتبر در بحرین جهانی سازی تهاجمی رودررو با سه ستون اصلی هویت عربی است: حکومت، ملت (امت) و سرزمین پدری (شرق الاوسط، لندن ۱۹۹۷).
این واقعیت که جهانی سازی استانداردهای اخلاق و قانون خود را به حکومتهای مستبد جهان تحمیل کرده و میتواند نظامهای خفقان و سانسور را که توسط محافظین اصالت ملی به کارافتاده است تا حدی متزلزل سازد برای روشنفکران عرب اهمیت چندانی ندارد، چه روشنفکران بنیادگرا و چه از نوع ملیت گرا. یک علت آن این است که مسئلهی اصلی و عمده در جامعه روشنفکری حفظ و بقا وجودی موهوم به نام ملت (امت) است که نه تحمل جداییهای درونی را دارد و نه اختلاف عقیده میان مردم را میپذیرد، ملتی که تمامی طبقات آن در یک جبههی واحد در برابر دشمن واحد و مشترک خود که همان آمریکا باشد به گرد هم جمع میشوند.
تشخیص آن یعنی نسخهی عربی یا اسلامی ایدئولوژیهای تمامیت خواهانهای که در قرن 20 همچنان خود را حفظ کرده بود و هنوز هم نیرویی است که باید آن را جدی تلقی نمود چندان دشوار نیست.