يكشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ - Sunday 27 April 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 27.04.2025, 10:46

هانا آرنت و ابتذال شر


برگردان علی‌محمد طباطبایی

جورجیا ارکل گزارش تند و آتشین آرنت از محاکمه آیشمن را مورد بررسی مجدد قرار می‌دهد

بخش اول

مقدمه مترجم: مقاله‌ی حاضر به بررسی گزارش تأثیرگذار هانا آرنت از محاکمه‌ی آدولف آیشمن در اورشلیم می‌پردازد، گزارشی که ابتدا در قالب مجموعه‌ای از مقالات در نشریه‌ی نیویورکر منتشر شد و سپس در سال ۱۹۶۳ در قالب کتابی با عنوان «آیشمن در اورشلیم: گزارشی از ابتذال شر» به چاپ رسید. آرنت در این اثر جنجالی، با رویکردی نو به مسئله‌ی شر و مسئولیت اخلاقی، شخصیت آیشمن را نه به‌عنوان یک هیولای شیطان‌صفت بلکه به‌مثابه کارمندی عادی، مطیع و بی‌فکر ترسیم کرد که بدون تعمق در پیامدهای اعمالش، در ماشین بوروکراتیک رژیم نازی مشارکت داشت. او با ابداع مفهوم «ابتذال شر»، نشان داد که شر می‌تواند نه از قصد و اراده‌ای شیطانی، بلکه از ناتوانی در تفکر، بی‌مسئولیتی شخصی، و اطاعت کورکورانه از دستورها سر برآورد. جورجیا آرکل در این مقاله با بازخوانی این روایت تاریخی و نظری، ضمن مروری بر زمینه‌های اجتماعی و سیاسی محاکمه، واکنش‌های برانگیخته‌شده نسبت به دیدگاه آرنت را نیز تحلیل می‌کند. او تلاش دارد نشان دهد که چگونه آرنت، با زبانی فلسفی و در عین حال گزارش‌گرانه، گفتمانی تازه در باب منشأ شر، مسئولیت فردی، و رابطه‌ی فرد با قدرت سیاسی بنیان نهاد، گفتمانی که همچنان الهام‌بخش مباحثات فلسفی، حقوقی و اخلاقی معاصر است.

در شب یازدهم ماه مه ۱۹۶۰، سازمان اطلاعات اسرائیل موساد، آدولف آیشمن را از خیابانی در منطقه‌ای آرام در بوئنوس آیرس ربود. آیشمن، که پیش از این افسر و مدیر اس اس بود، نقش کلیدی در سازماندهی انتقال میلیون‌هایهودی در سراسر اروپا به اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها داشت. جای تعجب نبود که موساد مایل به گفت‌وگوی خصوصی با او بود.

پس از دستگیری، او به اسرائیل منتقل شد و در یازدهم آوریل۱۹۶۱ محاکمه گردید. مجله نیویورکر از هانا آرنت، متفکر سیاسی یهودی-آلمانی، دعوت کرد تا این محاکمه را پوشش دهد. محاکمه در دسامبر ۱۹۶۱ با محکومیت آیشمن به دلیل “جنایت علیه مردم یهود، جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی در طول دوره حکومت نازی‌ها” به پایان رسید. گزارش آرنت، بر اساس مشاهدات او از متهم و روند محاکمه، در سال ۱۹۶۳ در کتابش با عنوان «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر» منتشر شد.

آرنت در گزارش خود با این پرسش معماگونه دست و پنجه نرم کرد: آیا انسان می‌تواند کارهای شریرانه ای انجام دهد آنهم بدون اینکه ذاتاً شخصی شروری باشد؟ نتیجه‌گیری او نظریه‌ای تکان‌دهنده و تحریک‌آمیز از آب درآمد که تصور متعارف از شرارت به عنوان امری استثنایی و شیطانی را به چالش می کشید. آرنت در آیشمن هیولایی روان‌پریش را تشخیص نداد، بلکه ابتذال انسانی بی روح، پیش‌پاافتاده و فاقد تخیل را مشاهده کرد که به گفته او “نه منحرف بود و نه سادیستیک... بلکه به شکلی وحشتناک و ترسناک عادی” بود (ص ۲۷۶). به گفته آرنت، آیشمن به دلیل “ناتوانی در تفکر، یعنی تفکر از دیدگاه دیگری” (ص ۴۹)، وحشت اعمال خود را درک نکرده بود. بر اساس آنچه در جلسات محاکمه دید و شنید، او نتیجه گرفت که اگرچه اعمال شریرانه می‌توانند به تراژدی‌های عظیم منجر شوند، مرتکبان این اعمال لزوماً در همه موارد افرادی ذاتاً شرور نیستند. آن‌ها ممکن است انگیزه‌هایی داشته باشند که خودشان آن‌ها را شرورانه نمی‌دانند و این انگیزه‌ها در واقع ممکن است “پیش‌پاافتاده” باشند.

آرنت همچنین به شدت از روند محاکمه (که آن را “محاکمه ای نمایشی” نامید) انتقاد کرد، دادگاهی که به اشتباه بر رنج‌های یهودیان متمرکز بود تا بر ماهیت اخلاقی اعمال متهم. به نظر او، قضات در درک آیشمن شکست خوردند و آنچه را که به گفته او “درس این دوره طولانی از شرارت انسانی به ما آموخته بود - درس ابتذال ترسناک و غیرقابل توصیف شرارت” (آیشمن، ص ۲۵۲) را مبهم کردند. این نظریه بلافاصله طوفانی از بحث‌ها و جنجال‌ها را برانگیخت. منتقدان او را به “یهودی‌ستیزی”، توجیه اعمال آیشمن و بی‌اهمیت جلوه دادن هولوکاست به عنوان رویدادی غیراستثنایی متهم کردند. اما منظور واقعی او از “ابتذال شر” چه بود؟

آرنت نظریه‌ای را برای توضیح “پدیده‌ای که در جریان محاکمه آشکارا خودنمایی می‌کرد” (ص ۲۸۲) طراحی کرده بود. او به دنبال ارائه تفسیری جهان شمول از شرارت نبود، بلکه می‌خواست بر اساس مشاهدات خود از شهادت‌های آیشمن، ماهیت خاص اعمال او را تفسیر کند. آرنت نتیجه گرفت که نحوه گفتار پرطمطراق آیشمن و تکیه مداوم او به کلیشه‌ها و عبارات تکراری، نشان‌دهنده سطحی‌نگری و “لاابالی گری” (ص ۴۹) بود. استفاده او [آیشمن] از زبان خشک و مبهم اداری (Amtssprache) به عنوان تنها زبانش، به وضوح نشان‌دهنده ناتوانی مهلک او در تفکر انتقادی نسبت به اعمال خودش بود. وابستگی او به جملات نخ نمای عرفی هنگام صحبت درباره جنایات هولناک، با پوچی آخرین کلماتش قبل از اعدام بیشتر آشکار شد. او عبارات تکراری مرسوم در مراسم تشییع جنازه آلمانی را تکرار کرد و با این جملات پایان داد: “این سرنوشت همه انسان‌هاست. زنده باد آلمان، زنده باد آرژانتین... آن‌ها را فراموش نخواهم کرد” (ص ۲۵۲).

اصطلاح “ابتذال” از نظر آرنت علاوه بر اشاره به انگیزه‌های متهم، جاه طلبی های شخصی و تمایل به خودشیرینی برای مافوق، حتی به فعالیت‌های او [آیشمن] نیز مربوط می‌شد - فعالیت‌هایی که عمدتاً ماهیتی بوروکراتیک داشتند. آیشمن مسئول سازماندهی کردن “راه حل نهایی” بود: شغل او عمدتاً شامل کارهای اداری، پشت میز نشستن، تماس تلفنی برقرار کردن، صدور دستورالعمل‌ها، تنظیم مجدد برنامه‌های قطار، حل مشکلات، تخصیص نیروی انسانی و منابع می‌شد. همانطور که آرنت اشاره کرد، هیچ نشانه‌ای از باخبربودن آگاهانه او نسبت به نتایج جنایتکارانه اعمالش در خودآگاهش وجود نداشت - آگاهی‌ای که به گفته آرنت به نوعی خفته بود، به دلیل “کمبود تخیل” (ص ۲۸۷) که مانع از درک کامل او از آنچه واقعاً انجام می‌داد می‌شد. با در نظر گرفتن این موضوع، جای تعجب نیست که در برابر هر یک از پانزده اتهام وارده به او اعلام کرد: “به معنای کیفرخواست، گناهکار نیستم” (ص ۲۱). او احساس گناه نمی‌کرد چون شخصاً هیچ یهودی‌ای را نکشته بود، و شخصاً دستور کشتن آنها را صادر نکرده بود. شاید تکان‌دهنده‌تر این که او حتی ادعا کرد نسبت به قربانیان خود احساس بدی نداشته است.

همانطور که متهم در دفاعیات نهایی خود اعلام کرد: “من به دلیل اطاعت گناهکارم، به دلیل اینکه خودم را تابع وظایف رسمی‌ام کردم.” آرنت ادعا می‌کند که آیشمن اگر وظیفه‌اش را انجام نمی‌داد و اگر از دستورات اطاعت نمی‌کرد احساس گناه می‌کرد. با این حال، در قانون، اطاعت تلویحاً به معنای حمایت است. در واقع او با اطاعت خود از سیاست کشتار جمعی حمایت کرده و آن را ممکن ساخته بود. و با این حال آیشمن ادعا می‌کرد که اطاعت او از یهودستیزی ناشی نشده بود (و شاید دلایل شخصی داشت که از یهودیان متنفر نباشد - برخی شایعات حاکی از آن است که او حتی معشوقه یهودی داشته است). او صرفاً با تمایل شدید به همکاری، به احساس تعلق به نظمی بزرگتر که بتواند اراده خود را به آن تسلیم کند، هدایت می‌شد.

همانطور که آیشمن شخصاً اعلام کرد: “من از یک زندگی فردی که در آن رهبر وجود نداشته باشد و از یک زندگی دشوار می‌ترسیدم، زندگی‌ای که در آن هیچ دستورالعملی از سوی هیچکس دریافت نمی‌کردم.” به همین دلیل آرنت او را صرفاً به عنوان یک “پیرو” به تصویر کشید - یک بوروکرات سطحی و بی‌مغز که “مانند برگی در گردباد زمان” به حزب نازی پیوسته بود. علاوه بر این، تعداد زیادی از روانپزشکان سلامت روان متهم را تأیید کرده بودند و او را “مردی با ایده‌های بسیار مثبت” (صص ۲۵-۲۶) و دارای چشم‌انداز روانی “مطلوب” توصیف کردند - بنابراین به صورت علمی از نظریه آرنت حمایت کردند. اما این دقیقاً همان چیزی بود که هانا آرنت از “ابتذال شر” منظورش بود: “تناقض آشکار بین وحشت غیرقابل بیان اعمال و مسخره بودن غیرقابل انکار مردی که آنها را مرتکب شده است” (ص ۵۴).

در حالی که عدم تفکر انتقادی را به عنوان بارزترین ویژگی آیشمن در نظر می‌گیریم، نباید از تحلیل پویایی رژیم نازی غافل شویم که به معنای “لاابالی گری” بود و به این ترتیب گونه ی جدیدی از جنایتکاران مدرن را ایجاد کرد. آرنت معتقد بود که مدرنیته – و در این مورد خاص، فرهنگ جامعه صنعتی مقرارتی و دیوانی - شرایط لازم را برای پنهان کردن شرارت هیولاگونه و سادیستی درگیر در هولوکاست فراهم کرد. موفقیت هر رژیم توتالیتر عمدتاً به توانایی آن در نابودی فرآیند تفکر اتباعش متکی است، تبدیل انسان‌ها به گیرنده‌های خودکار و “پیش‌پاافتاده” دستورات. از این رو این نوع جدید از بزهکاری، دقیقاً و به طرز شوکه‌کننده‌ای، همان نوکر دولت (bureaucrat) معمولی و مطیع قانون بود.

این برداشت از بزه در عین حال مورد توافق متفکر لهستانی زیگمونت باومن (Zygmunt Bauman) نیز بود. در کتاب “مدرنیته و هولوکاست” (۱۹۸۹)، باومن می‌گوید فرهنگ و فناوری بوروکراتیک مدرن پیش‌شرط‌ هایی را فراهم می‌کنند که افراد عادی بتوانند آنچه را که “فعالیت‌های عادی” می‌دانند در شرایط و روش‌های به شدت غیرعادی انجام دهند. او نوشت: “اکثر بوروکرات‌ها یادداشت می‌نوشتند، تلفن می‌زدند و در جلسات شرکت می‌کردند. آنها می‌توانستند با نشستن پشت میزشان یک قوم کامل را نابود کنند” (ص ۲۴).

پس چگونه مدرنیته، مردم عادی را، اگرچه می توان گفت مردم عادی تا حدی بوروکراتیک را به مرتکبان شرور نسل‌کشی تبدیل کرد؟ باومن سه شرط ویژه را شناسایی می‌کند که هدفشان حفظ کل سیستم کشتار در چهارچوبی کاملاً دقیق و منظم (businesslike) و از این رو با هدفی کاملاً مشخص برای فرسودن و تحلیل بردن عمدی موانع اخلاقی در انسان ها بود: مرجعیت، عادی‌سازی و انسانیت زدایی کردن [تاکید از مترجم است]. اصل اول با تحمیل حس اخلاقی اطاعت و فرمانبرداری بر اتباع خود عمل می‌کند. اصل دوم فرآیند تفکر را با تبدیل اعمال خشونت‌آمیز به اعمال مکانیکی، خودکار و تابع قانون از بین می‌برد. و “انسانیت زدایی کردن” یهودیان - به عبارت دیگر، اشاره به آنها و دیدن آنها به عنوان موجودات غیرانسانی - به دستگاه اداری اجازه داد معضل اخلاقی ارتکاب جنایت علیه بشریت را حل کند. مفهوم انسانیت زدایی کردن در واقع بخش بزرگی از استدلال گسترده‌تر آرنت در مورد توتالیتاریسم را تشکیل می‌دهد. به گفته او، “ماهیت حکومت توتالیتر، و شاید طبیعت هر بوروکراسی، این است که از مردان، کارمندان و صرفاً چرخ‌دنده‌های ماشین اداری بسازد، و بنابراین آنها را غیرانسانی کند” (ریشه‌های توتالیتاریسم،۱۹۵۱).

همانطور که تاریخ‌دان دانا ویلا (Dana Villa) اشاره می‌کند، علیرغم نقاط اشتراک مهم بین باومن و آرنت، این دو متفکر رویکردی کاملاً متفاوت نسبت به سیاست های تمامیت خواهانه اتخاذ می‌کنند. در حالی که برای باومن موفقیت ایدئولوژی تمامیت خواهانه (یا توتالیتر) عمدتاً به جایگزینی “مسئولیت فنی” به جای مسئولیت اخلاقی وابسته است، آرنت برعکس معتقد است که اگرچه رژیم‌های توتالیتر قدرت تفکر را نابود می‌کنند، اما این به معنای نابودی انتخاب و مسئولیت اخلاقی آگاهانه نیست (نگاه کنید به راهنمای جامع کمبریج برای هانا آرنت، سال2000، صفحات 15-18).

از این منظر، آرنت معتقد بود اگرچه آیشمن فاقد عقلانیت تأمل آمیز (reflective rationality) برای تشخیص درست از نادرست در کار خود بود، اما کاملاً تهی شده از وجدان هم نبود. اطاعت او از سیستم و تسلیم در برابر دستورات، نتیجه اراده آگاهانه او برای پیروی از ایدئولوژی “اصل اطاعت از رهبری” (Führerprinzip)  بود. بنابراین، از آنجا که گناه در سایه‌های مسئولیت اخلاقی نهفته است، آرنت آیشمن را بدون تردید گناهکار در ارتکاب جنایت علیه بشریت می‌دانست، چرا که او به وضوح دارای وجدان بود.

آرنت معتقد بود که اعمال شرورانه آیشمن فاقد نیت شریرانه است و آنهم صرفاً به این دلیل که او از تفکر بازمانده بود: “این صرفاً لاابالی گری بود... که او را مستعد تبدیل شدن به یکی از بزرگترین جنایتکاران آن دوره کرد.” در اینجا همان بحث جنجال برانگیزی نهفته است که به سوء برداشت از مفهوم « ابتذال شر» در اندیشه هانا آرنت انجامید. منتقدان او به اشتباه تصور کردند که این مفهوم وسیله ای برای توجیه یا تبرئه آیشمن است – در حالی که، همان طور که ریچارد برنشتاین به درستی در کتاب « شر رادیکال» (ص 227، 2002) اشاره می کندهدف واقعی آن جلب توجه به درکی متفاوت از شر بود، شری که ریشه در ناتوانی از گفت و گوی انتقادی و تأملی با وجدان خویش دارد. 

ابتذال نقد (The Banality of Criticism)

......

ادامه دارد ...

——————————
* کلیه تصاویر این مقاله به استثنای تصویر روی نشریه «اکنون فلسفه» توسط هوش مصنوعی و با همکاری مترجم تهیه شده است.

Hannah Arendt & the Banality of Evil
Georgia Arkell reconsiders Arendt’s explosive report on the trial of Eichmann.


نظر خوانندگان:


■ باز تشکر از آقای طباطبایی باب گشودن مطلب توتالیتر. دیدن این فیلم هم در ارتباط با این مقاله جالب است.
Le Liseur / The Reader / Der Vorleser
البته فیلم سینمایی‌ای هم دقیقا در رابطه با موضوع مقاله به نام هانا آرنت ” Hannah Arendt ” در اینترنت هست.
با احترام سالاری


■ ممنون آقای طباطبایی گرامی از ترجمه این مقاله. حتما استحضار دارید که عنوان کتاب هانا آرنت The banality of evil هست، به معنای «پیش‌پا افتادگی شر» یا «عادی شدن شر». هرچند عنوان «ابتذال شر» و بکار بردن آن در ایران عادی شده یا جاافتاده است، اما در حقیقت پیش‌پا افتادگی شر معنا را بهتر می‌رساند. کلمه ابتذال گویی از اهمیت شر می‌کاهد، اما پیش‌پاافتادگی از عادی شدن شر می‌گوید با همه بدی آن. عادی شدنی که محصول مدرنیته هست، مدرنیته به معنای «عصر ظلمت» و ویژگی‌های آن که آرنت توصیف می‌کند.
حمید فرخنده


■ با تشکر بسیار از دوستان نادیده گرامی آقای سالاری و جناب حمید فرخنده. در باره معادل صحیح برای banality حق با شماست و پیش پا افتادگی صحیح تر است اما همان گونه که اشاره کرده‌اید در ایران واژه ابتذال جا افتاده است. بنده به عنوان یک مترجم غیرحرفه‌ای به ناچار همان معادل ابتذال را انتخاب کردم.
با تشکر از شما. علی‌محمد طباطبایی







نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net