يكشنبه ۳ فروردين ۱۴۰۴ - Sunday 23 March 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 18.03.2025, 8:08

محمدرضا شاه، «مدرنیزاسیون» و تثبیت قدرت

افسانه انقلاب سفید-۱


علی م. انصاری/ برگردان علی‌محمد طباطبایی

بخش اول

اغلب وقتی که دیپلمات‌های آمریکایی شاه را به مدرنیزه کردن ایران با سرعتی بیشتر از آن حرکت آهسته و محتاطانه‌ای که در پیش گرفته بود ترغیب می‌کردند، بی‌تاب می‌شد. ظاهراً او به یکی از دیپلمات‌های آمریکایی گفته بود: «می‌توانم برای شما یک انقلاب راه بیندازم، اما از نتیجه‌ی آن خوشتان نخواهد آمد.»(۱)

این مقاله تحلیلی از ساختار ایدئولوژیک انقلاب سفید در ایران است که بین سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۳ مدون گردید. مفهوم انقلاب سفید که در گفتمان سیاسی ایران جای گرفته بود تا زمان پذیرش و ترویج صریح آن توسط محمدرضا شاه در سال ۱۹۶۳(که تا سال ۱۹۷۸ ادامه یافت)همواره واجد نوعی ابهام اساسی بود. این مقاله که در درجه اول برمفهوم ایدئولوژی متمرکز شده است، ادعای ارائه‌ی تحلیلی جامع از برنامه‌ی انقلاب سفید را ندارد، اگرچه به جنبه‌هایی از اجرای آن اشاره شده است، یعنی به مواردی که به بحث درباره‌ی توسعه‌ی ایدئولوژیک مربوط می‌شود.(۲)

تعاریف متعددی از ایدئولوژی و اسطوره‌ی سیاسی وجود دارد. برای منظوری که ما در اینجا داریم، ایدئولوژی به‌عنوان مجموعه‌ای نظام‌مند از ایده‌ها تعریف می‌شود که به حمایت و تداوم یک برداشت خاص از روابط سلطه کمک می‌کند.(۳) ایدئولوژی‌ها به طور درونی مفاهیم مبهمی هستند. آنها چارچوبی برای تفسیر فراهم می‌کنند و هم به واقعیت اجتماعی و هم به دیگر ایدئولوژی‌های رقیب مربوط می‌شوند.

در حالی که ایدئولوژی‌ها ممکن است واقعیت را تحریف کنند، ذاتاً «کاذب» نیستند و لزوماً به یک گروه یا طبقه‌ی خاص محدود نمی‌شوند. اسطوره‌ی سیاسی مدرن، استفاده از اسطوره‌های اجتماعی سنتی برای اهداف سیاسی از دریچه‌ی نگاه یک ایدئولوژی خاص است. این جنبه‌ای از ساختار ایدئولوژیک است که می‌کوشد یک نظام فکری را به یک نظام اعتقادی تبدیل کند و از این رو می‌توان آن را به‌عنوان عامل مشروعیت‌بخش یک ایدئولوژی در نظر گرفت.(۴) اسطوره‌ی سیاسی به‌ نحو فزاینده‌ای در بهره‌‌برداری سیاسی از تاریخ و تلاش رهبران برای همذات‌پنداری خود با یک «اصل» (principle) اهمیت بیشتری می‌یابد. «اصل» یا ایدئولوژی غالب در این دوره «ناسیونالیسم» است،(۵) اما همان‌طور که خواهیم دید، در این دوره به‌طور موقت تحت‌الشعاع الزامات «مدرنیسم» قرار می‌گیرد که خود با «سنت» سلطنت سر ناسازگاری دارد.

«انقلاب سفید» را می‌توان تلاشی از سوی شاه و حامیانش برای ایجاد یک اسطوره‌ی مشروعیت‌بخش برای سلطنت پهلوی دانست، که هدف آن آشتی دادن تناقضات درونی این ایدئولوژی‌های گوناگون در شخص شاه بود. اما «انقلابی‌سازی» شاه و شخصیت او، موضوعی راحت و بدون مسئله نبود و در واقع با گذشت زمان مشکلات خاص خود را ایجاد می‌کرد، به‌ویژه از آن جهت که این پیام از نمادها و ارزش‌هایی ساخته شده بود که برای بخش عمده‌ای از جامعه‌ی ایران ناآشنا بودند. به طور خلاصه، انقلاب سفید نه‌تنها پایه‌های ساختاری سلطنت پهلوی را تضعیف می‌کرد، بلکه به طرزی تعین کننده به بی‌ثباتی ایدئولوژیک آن نیز دامن می‌زد.

«انقلاب سفید» قرار بود که انقلابی بدون ‌خونریزی و اجرا شده از بالا باشد که هدف آن برآورده کردن انتظارات عمومی بود، کسانی به‌طور فزاینده از نظر سیاسی آگاه‌تر می‌شدند، و همچنین یک گروه اجتماعی- اقتصادی حرفه‌ای در حال رشد و بلندپرواز (ambitious). از این منظر، هدف آن پیش‌بینی و جلوگیری از آن چیزی بود که بسیاری آن را خطر یک انقلاب خونین از پایین می‌دانستند.(۶) «اگرچه بسیاری به دنبال حل مشکلات اجتماعی- اقتصادی کشور بودند، اما در اصل، این یک برنامه‌ی سیاسی بود که توسط اعضای نخبگان سیاسی طراحی شد تا ساختارهای موجود روابط سلطه تا آنجا که مکن است همچنان پابرجا باقی بماند.(۷) این یک موقعیت موجود (status quo) بود که بر محور نهاد سلطنت بنا شده و در واقع نهاد سلطنت به‌عنوان محور اساسی دولت و جامعه‌ی ایرانی عمل می‌کرد. اما ایدئولوژی که در این دوره بیش از همه باعث برانگیختن و تهییج مردم ایران می‌شد «مدرنیسم» بود.

علاوه بر شاه، سه شخصیت برجسته دیگر نیز بودند که نگرش‌های غالب در مورد شکل‌گیری «انقلاب سفید» را تحت تأثیر قرار می‌دادند: اسدالله علم، رهبر منصوب حزب مردم، که بر اساس منابع تاریخی، اولین شخصی بود که ایده‌ی انقلاب سفید را مطرح کرد و آن را ابزاری برای تثبیت قدرت و اقتدار شاه می‌دانست. علی امینی، نخست‌وزیر ۱۹۶۱-۱۹۶۲، که دولت او اصلاحات ارضی و سایر اصلاحات را آغاز نمود. او اغلب از اصطلاح «انقلاب سفید» استفاده می‌کرد و آن را اساساً به‌عنوان اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در چارچوب یک سلطنت مشروطه (که در آن شاه حکم می‌راند اما حکومت نمی‌کند) در نظر می‌گرفت. و در نهایت حسن ارسنجانی، وزیر کشاورزی پرجنب‌وجوش امینی، که مفهوم «انقلاب سفید» را چیزی جز تحمیل یک انقلاب اجتماعی و اقتصادی نمی‌دانست؛ انقلابی که در آن، سلطنت می‌توانست قربانی مناسب و البته دیرهنگام آن باشد.

شاه پس از دوپهلوگویی‌های فراوان و ایفای نقشی حمایتی در دوران نخست‌وزیری امینی، سرانجام، آن‌گونه که برای کسی دور از انتظار هم نبود، برداشت علم از انقلاب سفید را انتخاب نمود. در سال ۱۹۶۳، او «انقلاب سفید» را به‌عنوان اقدامی سیاسی برای تحقق برداشتی ویژه از مدرنیته آغاز کرد، برداشتی که بی‌شک تحت تأثیر درک او از غرب صنعتی‌شده قرار گرفته بود و در تلاش برای تضمین مشروعیت دودمانی و نهادینه‌سازی سلطنت خود آن را پیش برد.

شاه آرزومند آن بود که نه‌تنها به‌عنوان یک پادشاه «دموکرات»، پیشرو و خیرخواه که همواره به رفاه مردمش می‌اندیشد (تصویری که پس از دوره‌ی مصدق با موفقیت‌های کم و بیش ناپایداری دنبال کرده بود) بلکه به‌عنوان یک پادشاه «انقلابی» نیز شناخته شود. او با این انتخاب خود، اسطوره‌های چپ‌گرایان و جبهه‌ی ملی را مصادره می‌کرد تا خود را به‌عنوان قهرمان ناسیونالیسم انقلابی معرفی کند، امری که در مشروعیت‌بخشی به خود و دودمانش نقش موثری ایفا می‌کرد. شاه به‌عنوان بنیان‌گذار و تضمین‌کننده نظم جدید ایران، به دنبال تحکیم موقعیت دودمان پهلوی در نظام سیاسی بود و استدلال می‌کرد که این نظم به تداوم و تثبیت سلطنتش وابسته است.

در این فرآیند، «مدرنیسم» و «پهلویسم» در هم آمیختند و نه‌تنها مترادف، بلکه متقابلاً به یکدیگر وابسته شدند. سلطنت و مدرنیسم، که بسیاری آن‌ها را ناسازگار با همدیگر می‌دانستند، توسط شاه به‌گونه‌ای عقلانی با یکدیگر موافق و هماهنگ، و حتی ضروری، جلوه داده شدند. او برای رسیدن به چنین موقعیتی از اسطوره‌های سنتی پادشاهان گذشته نیز بهره گرفت - پادشاهانی که در تاریخ ایران به‌عنوان بنیان‌گذاران نظام‌های «عادلانه» شناخته می‌شدند.(۸) شاه همچنین مفهومی مبهم از یک آرمانشهر جایگزین را پروراند، که در ابتدا با عنوان «جامعه‌ی نمونه» مطرح شد و سپس (شاید تحت تأثیر «جامعه‌ی بزرگ» لیندون جانسون در ایالات متحده) به «تمدن بزرگ» تغییر نام داد.

بنابراین، «انقلاب سفید» راهبردی برای مشروعیت‌بخشی بود که از طریق بهینه‌سازی (rationalization)، جهان‌شمول‌سازی (universalization) و جاودانه‌سازی (eternalization) دنبال می‌شد. در این راستا، مزایای اجتماعی- اقتصادی مورد تأکید قرار می‌گرفتند تا دستاوردهای واقعی سیاسی پنهان بمانند، هرچند، همان‌طور که خواهیم دید، بیشتر ناظران به «واقعیت اجتماعی» این وضعیت آگاه بودند.

شاه همچنین تلاش کرد تا انقلاب سفید را وسیله‌ای برای اتحاد کشور قرار دهد، به این ترتیب که ظاهراً به دهقانان سهمی در رفاه اقتصادی کشور می‌داد، در حالی که هم‌زمان، آنان را مدیون و سپاسگزار خود می‌ساخت، چراکه او آن‌ها را از قید «بردگی» اربابان زمین‌دار بی‌رحم و استثمارگر آزاد کرده بود. این زمینداران، که نه‌تنها شامل اشرافیت بلکه بازاریان و روحانیت نیز می‌شدند، به‌عنوان «دشمن فئودال مرتجع» معرفی شدند، برداشتی که مستقیماً از ادبیات سیاسی غرب وام گرفته شده بود، اما احتمالاً برای اغلب دهقانان ایرانی معنای چندانی نداشت.

ادامه دارد ...

The Myth of the White Revolution:
Mohammad Reza Shah, ‘Modernization’
and the Consolidation of Power
ALI M. ANSARI

Ali Massoud Ansari born 24 November 1967 is a Professor in Modern History with reference to the Middle East at the University of St Andrews in Scotland, where he is also the founding director of the Institute for Iranian Studies.

——————————————-
زیرنویس‌ها:

1. FO 371 133055 EP 1671/5 dated 3 Oct. 58. Article in the Spectator, written by Andrew Roth.
2. For a comprehensive analysis of the land reform see for example E. Hooglund, Land and Revolution in Iran 1960-1980 (Austin, Texas: University of Texas Press, 1982), and A.K.S. Lambton, The Persian Land Reform, 1962-1966 (Oxford: Clarendon Press, 1969).
3. See in particular, J.B. Thompson, Ideology and Modem Culture( Cambridge:P olity, 1990), p.71. Thompson himself draws on both the theories of Ricoeur and Habermas.
4. See Paul Ricoeur, ‘Science and Ideology’ in Hermeneutics and the Human Sciences (Cambridge: Cambridge University Press, 1981), pp.222-46. My reading of myth draws extensively on R. Barthes, Mythologies (London: Paladin, 1970).
5. G.W.F Hegel, The German Constitution (1802), in Hegel’s Political Writings, trans. T.M. Knox (Oxford: Oxford University Press, 1964), p.216.
6. FO 371 157605 EP 1015/123 24 May 1961. This sentiment was echoed by the Shah’s Prime Minister at the time, Ali Amini; FO 371 157612 EP 1015/280 dated 9 Nov. 1961. See also FO 371 157604 EP 1015/116 dated 21 May 1961.
7. FO 248 1580 dated 30 May 1960, Dr Ram in discussion with Kellas: ‘Dr Ram claimed that the truth of course was that the Bill was a political measure. It was intended to show the world that Iran was not a feudal society, such as was supposed to be a liability in the struggle against communism. It might indeed enjoy some success in this respect. But the proper way to resist Communism was economic, and the land reform law was not economic ...’ In an undated memo from 1960, Webster Johnson, USOM adviser in the Agricultural Bank, noted that: ‘In conversation generally I have said that we believe some form of agricultural revolution as regards techniques is necessary for Iran but that a technical revolution is quite differentf rom re-distributiono f land, which is a mattero f politics and so largely outside our sphere ...’ FO 248 1580.
8. The two key historic monarchs being Cyrus the Great 559-529BC, and the Sassanian, Khosrou Anushiravan






نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net