سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
(.... حکومت در طول یکصد سال اخیر به فرانکنشتاین تبدیل شده است. امّا این روزها به تنها چیزی که هیچ احتیاجی نیست، همانا حکومتها هستند؛ بهویژه در جایی که انسانها از طرف آپاراتچیهای حکومتها به شدّت سرکوب و ترور میشوند. هر شهروندی به تن خویش، راهکارهای مرام و منشی و خلق و خوی خودش را دارد که فراتر از مقیّد و مجبور شدن به رعایت چارچوب اعتقادات و ایدئولوژی حکومتگران است. توهم و ادّعایی که میگوید حکومتها به منظور تضمین امنیّت و محافظت و پرستاری از انسانها به وجود آمدهاند، بُطلانش تا کنون هزاران مرتبه ثابت شده است. امّا تا زمانی که آحادّ انسانها به استقلال اندیشیدن خود و به خویشتن هیچ اتّکا و اعتماد و یقینی ندارند، حکومتها دوام خواهند آورد؛ زیرا حکومتگران بر ستونهای اعتقادات گندیده و ترس و احساس عدم امنیّت تک تک انسانها، اقتدار خود را استحکام میدهند.)
[Henry Miller (1891 - 1980) – Stand Still Like the Hummingbird – New York – 1962]
در تاریخ ملّتها، دورانهایی زاییده میشوند که سراسر ساختار و تار و پود فرهنگ و رگ و ریشههای حیاتی و منشی و اخلاقی انسانها را متحوّل میکنند و آنها را در راهها و مسیرهایی دیگر رهنمون میشوند، سوای راههایی که نیاکان و پیشینیان آنها پیمودهاند. اجتناب ناپذیری راههای نو از پیامدهای کشمکشها و رویدادها و مناسبات زمامداران با مردم و دگرگشت بینشها نشات میگیرند که کنشگران خاصّ خودش را نیز به همآوردی فرامیخواند؛ زیرا راههای نو به انسانها و کوششگرانی محتاج است که هنر خویشآزمایی توانمندیها و استعدادها و تخصّصها و دانشها و هوش و ذکاوت و فهم آنها را در آفرینش ابعاد دیگری از زندگی نو به محک میزند.
آنچه که فجایع را مستدام و راه نو را با بن بست لاینحل روبرو میکند، بازماندن ذهنیّتهای کنشگران به اعتقادات و نگرشهایی است که شدیدا به توهمات و رویاها و خیالپردازیهای دلخوشکنکی در خصوص رویدادهای ماسبق آلوده است. دورانی که میتواند «تاریخساز» باشد و سرنوشت امروز و فردای میهن و ملّت را به سوی خودگستری و شکوفایی تمام ابعاد بالقوّهاش تعیین کند و رقم بزند، میتواند از یک طرف به دلیل بلاهتها و در جا زدنها و ماسیدنهای عقیدتی و ایدئولوژیکی و تاریخچهای کنشگران مخالف حُکّام و از طرف دیگر فعّال مایشاء بودن زمامداران، نه تنها دوران آغاز شده را در نطفه خفه کنند؛ بلکه زایش دورانهای تاریخساز دیگر را نیز ناممکن کنند.
هنوز کثیری از کنشگران فسیل شده عرصه کشورداری و سیاست که مخالف مقتدرین وقت هستند به این موضوع پی نبردهاند که دوران «مشروطه» برای همیشه و ابد سپری شده است. دوران «مصدّق و معرکه گیریهای جبهه سازی» برای همیشه سپری شده است. دوران «سیاهکل و چریک بازی» برای همیشه سپری شده است. دوران «انقلاب ۱۳۵۷» برای همیشه سپری شده است. دوران «اصلاحات و جنبش سبز» برای همیشه سپری شده است و هیچ دوران تاریخساز نو به دورانهای ماسبق خودش باز نخواهد گشت؛ بلکه از تک تک آنها فراتر و خاصّ تر و دگردیسه تر تا جایی که پُتانسیلهای آفرینندهاش کفایت میکنند، به پیش خواهد رفت.
انسان دوران اینترنت و شبکههای اجتماعی، انسانیست که به یک نقطه سر سوزنی تبدیل شده است و جهان را در «آیفونی» اسکان داده که آن را هر کجا که برود به همراه و در کف دستش دارد. امروزه روز، اتراقگاه هر انسانی تبدیل شده است به نقطهای در فضای مجازی. دنیا و قلمرو فرمانروایی هر انسانی، دنیای نقطه ایست که بر آن ایستاده است. حقیقت هر انسانی نیز، نقطه ایست که ایستگاه اوست. در عصری که حقیقتهای نقطهای در کنار همدیگر بسان فوج پرندگان در آسمان به رقص و پرواز شور آفرین و هلهله و همسویی و هماهنگی آمیختهاند، سخن گفتن از دورانهای سپری شده به قصّه گویی پدر بزرگان و مادر بزرگان برای خواب کردن کودکان و نوه و نتیجههایشان میماند.
انسان امروز در قیامها و خیزشها و اعتراضها و کشمکشها و تکتازیهایش از دورانی نوید میدهد که آفرینش و گسترش و پدیدار شدنش، «تاریخساز و خاکی مستعد» برای آفرینش دورانهای تاریخساز آیندگان خواهد شد. فقط ملّتهایی در طول ازمنه سپری شده از روند اضمحلال و نابودی مصون ماندهاند که نسلهایی از آنها در کلیدیترین برهههای روزگار به «زایش دورانی نو» قیام کردهاند و راه تازهای را برای زیستن و شادخواری و هنر انسان بودن رقم زدهاند.
«آتشفشان زلزله خیز مهسا»، دورانی نو را در تاریخ کهنسال ایران آفریده است که خاموشی و فروکش کردن گدازههای زندگی بخش آن، دیر یا زود به سقط «راه نو به پشتوانه انسان نو» مختوم خواهد شد. کنشگرانی که در توهّم شیرینی گذشتههای ناکام غوطه ور هستند و خبر از پروسه فسیل شدگی ذهنیّت و رفتارهای خود را ندارند و از ناف اعتقادات شخصی و گروهی و فرقهای و سازمانی و تاریخچهای که روزی روزگاری تاریخساز بودند، هنوز نگسسته و دل نکندهاند، در هجوم برق آسای رویدادهای عصر اینترنت و شبکههای اجتماعی به آنچنان انزوایی و کرانههایی رانده خواهند شد که در مخیله هیچکدامشان نیز تصوّر پذیر نباشد. «دورانی که تاریخسازی» خودش را از بُنمایهها و انرژی ذاتی خانه تکانیهای ذهنی و رفتاری و امیدهای آینده نگر اخذ کرده است، از آنچه بسان غُل و زنجیر به پاهای چابک و تند و تیزش چسبیده و میخواهد که بچسبد با شتابی آذرخشی برخواهد گذشت و راه خود را نور افشان در آیندهای گشوده دامن طی خواهد کرد.
کنشگرانی که هنر رایزنیها و نظری و دیدگاهی خود را در روبرو شدن با حقیقت «دوران تاریخساز نسل امروز ایرانیان» از قعر درّههای فسیلی اعتقادات و ایدئولوژیها و کشکول مسلکهای خنزر پنزری استخراج میکنند، رفتار و گفتارشان نشانگر شیره ایست که با علاقهای خودپسند بر سر خویشتن و همعقیدگان خود میمالند؛ زیرا فهمیدن آنچه که «دورانی» را شالوده ریزی میکند به بینشی ژرفمایه برای شناخت انسان و تاریخ راز آلود او در کیهان منوط است تا بتوان به عمق«ریشههای دوران تاریخساز» پی برد و با آن همسویی کرد؛ ولو با شدّت تمام در تضاد با اعتقادات شخصی و ناقض اقدامهای من و همعقیدگانم باشد.
۱- خطا و شناخت
مزیّت ستودنی و ارجمند در گستره فلسفیدن در این است که هر لحظه میتوان از نو در خصوص پُرسمانها و معضلات بشری اندیشید. هر لحظه میتوان به نقطهای بازگشت که تفکّر را آغاز کرده ایم و یا به دامنهای گام نهاد که پیشینیان به اندیشیدن آغاز کرده بودند. تاریخ تفکّر فلسفی اثبات میکند که کثیری از حقایق و دانشهای ادّعایی در گذشته، حقایقی باطل و بیاساس بودهاند. در زمینه تجربیات بشری به نکتهای که باید با هوشیاری دقّت کرد، اینست که بینش ما با جهانشمولی/تمامیّت آنچه که به نام واقعیّت عینی نامیده میشود، اینهمانی آکبندی ندارد؛ بلکه خطوطی در موضوع شناخت وجود دارند که از لبههای مقّاش خرد/عقل/راسیون آدمی به دورند و راز آمیز هستند. دانستههای انسانها به حیث میانپردههایی هستند که در شکلگیری واقعیّتها سهیمند و موثر؛ ولی تمام و کمال واقعیّتها نیستند.
حقیقت کتمان ناپذیر اینست که انسان بر شالوده شناختهایش از موضوعات تفکّر، پدیدهای اندیشنده و آفرینشگر است و دقیقا به دلیل همین ویژگی بشری است که برای اشتباه کردن و به خطا در غلتیدن نیز مستعد است. در رویکرد به مُعضلات بشری به طور کلّی و به مسائل کشوری به طور علیحده باید مدام در نظر داشت که شناخت فقط از کنار هم نهادن موضوعات مختلف فکری بر سطحی موازی و موزاییک سان به دست نمیاید؛ بلکه ابعادی از موضوعات تفکّر وجود دارند که بسیار پیچیده و نامرئی هستند؛ طوریکه برای کسب شناخت از آنها به ذهنی تیزبین و ژرفارو و صبور و خستگی ناپذیر با نیرویی صخره شکاف محتاج است تا بتوان فراسوی دامنه سطحی و موازی مسائل به جست و جو و کنکاوی از بهر شناخت مستدل و مُتّقن تلاش کرد.
در گسترهای که «خطا» بروز میکند، باید قبل از هر چیز به تاثیر «موضوعات تفکّر» بر روند شکلگیری «خطاها»؛ بهویژه دیدگاهها و نظراتی که در باره «هستندهها/باشندهها [موضوع تفکّر]» وجود دارند با ژرفبینی اندیشید و گام به گام کاوشگری کرد. در پروسه کشف خطا باید آنچه را به نظر سنجشگر، صحیح میآید در مقابل خطابینی دیگران گذاشت و عرصه سنجشگری را کاملا گشوده و بیمانع در نظر گرفت؛ پنداری که شخص سنجشگر نیز خودش قربانی خطایی دیگر شده باشد.
از خطا در جایی و در خصوص موضوعی سخن میگوییم که انسان اندیشنده از ساختمایه موضوع شناخت، چیزی را نادیده یا کژ فهمیده یا مُغرضانه کتمان کرده باشد؛ یعنی دقیقا بخشی که برای کسب شناخت مستدل ضرورت دارد. انسان اندیشنده ممکن است که به وجود خطا در شناختهایش اعتراف نکند یا اینکه هر گونه اشتباهی را در شناخت ادّعایی بعید بداند. در حینی که بروز خطا در موقع اندیشیدن با سوخت و ساز روح و روان آدمی آمیخته است و در جملات اندیشنده بر زبان جاری میشوند، مسئله شناخت متّقن و مستدل را باید در طرف دیگر ترازوی حقیقت گذاشت. جملهای که با حقیقت، اینهمانی داشته باشد، از خطا به دور است و چنانچه با حقیقت، ناهمخوان باشد به خطا آلوده است. البته هر خطایی به معنای این نیست که جملات گوینده الزاما اشتباه هستند. گفتارهای خطا آمیز را زمانی میتوان گفتاری نامغرض و بدون حیله و منظور و قصد قبول کرد که نویسنده جملات از صحت آنچه ادّعا میکند، مجاب و مطمئن باشد که گفتارهایش صحت دارند. مشکل بغرنجزا زمانی پیچیده میشود که انسان از طریق زبان و انتخاب کلماتش بر آن است که در خصوص موضوع شناخت سخن بگوید و خطر کلمات نیز، چند پهلویی و چند معنایی آنهاست؛ بهویژه اگر معنای آنها از نحو و سیاق کلام، استنباط شوند.
پیگیری و ردّیابی خطا به «شکّ دکارتی» انجامید. پیگیری و ردّیابی خطا به «بیدار شدن کانت از خواب دگماتیک» انجامید. پیگیری و ردّیابی خطا به آفریدن «ارغنون نو» انجامید. همینطور پیگیری و ردّیابی خطا به «انقلاب کوپرنیکی» و «فیزیک کوانتوم» و «پارادیگمهای توماس کوهن» و «ضدّ روش پائول فایرآبند» و غیره و ذالک انجامید و از این طریق بود و هنوزم پیگیر دنبال میشود که دانشهای بشری به تحوّل و بهینه سازیهای و چه بسا دگرگشتهای خلاف پایههای آغازینشان به پیش میتازند.
مسئله کشف خطا در گستره «شناخت» به کار بست هنر سنجشگری منوط است. به این معنا که باید آموخت چگونه میتوان پا به پای متفکّر و فیلسوف و دانشمند در باره موضوع تفکّر به کمک مغز خویش اندیشید. تا زمانی که ما از متفکّر فاصله میگیریم و موضوع تفکّر را از آن خود نمیدانیم؛ بلکه از آن متفکّر و فقط خواننده و شنونده دیدگاههای او هستیم، باالطّبع هیچ نقشی در صحت و سقم اندیشهها و دیدگاههای او نداریم و چه بسا به گسترش و پخش خطاهای او نیز از همین راه کمک ناخواسته کنیم. شناخت متّقن تا زمانی که ابطال آن اثبات نشده است، به این منوط است که اندیشنده گشوده فکر بماند و از بازاندیشی و تعمیق شدن به موضوع تفکّر واپس ننشیند و آن را خاتمه شده قلمداد نکند؛ زیرا موضوعات تفکّر در پروسه زمان و تحوّلات و زیر و بمهای رنگارنگ مسائل بشری، ابعادی را بروز میدهند که احتمالا در زمانهای ماضی در تاریکی و پنهان از چشم خرد اندیشنده بودهاند.
خطا در گستره شناخت، راهکاریست برای باز نماندن به اعتقادات رایج و توهّمات جا افتاده در اذهان و مبتلا نشدن به دگمهایی که هر گونه شناخت نو را ناممکن و چه بسا برای قرنهای قرن در تاریکی مجهولات محکوم کنند و انسانها را از یافتن و آفرینش ابعاد بسیار شگفت انگیز و پرشکوه زندگی و کیهان ممانعت کنند. جوامع انسانی، زمانی انسانی هستند و رنگ و بویی از انسان دارند که خطاهای آدمی به بالندگی درخت پُر شاخ و برگ دانشهای بار آور برای گلاویز شدن با مُعضلات باهمزیستی بیانگیزانند. جامعهای که زمامدارانش، اعتقادات خود را از هر گونه خطایی، مبرّا بدانند، جامعه را به فجایع پی در پی آلوده خواهند کرد و شناخت مستدل و مُتّقن را به خاک خواهند سپرد؛ زیرا خطا را به علم الهی تبدیل و تقدیس کردهاند تا از این طریق بر تخت جهالت بتوانند سلطان صاحبقران برای تمام اعصار و نسلها بمانند.
۲- برهنه در اندیشه و پوشش بر اندام
در تفکّر باید برهنه بود و صمیمی و راستمنش. گفتارهایی که در کلمات معمّایی و نامفهوم و چند بُعدی و نارسا و خلاف واقعیّتها عبارت بندی میشوند، نشانگر شیّادی و مصلحت بینی و منفعت طلبی و جهالت و غرض و خباثت و رذالت گویندگان سخن است. اندیشیدن در کلمات برهنه و سرراست و بیواسطه است که شیرازه اعتماد انسانها را به یکدیگر سرشته و منسجم میکند. هر چقدر در اندیشیدن به بیراهههای توجیهی و تفسیری و تشریحی و دالانهای تو در توی نقل و حکایتهای یابس و طوبایی گراییده شود به همان میزان نیز بر پوکی و بیاعتباری و بیمعنایی و بیتاثیری کلام و گریز انسانها از یکدیگر افزوده میشود. اندیشههایی که برهنهاند در تمام جلوههای پدیداری خود، گویا و سلیس و زُلال هستند و راه هر نوع تفسیر مُغرضانه را میبندند. امّا اعتقاداتی که در هالهای از ادّعاهای بیمغز و مایه، پیچیده و در کلمات پُر طمطراق عبارت بندی شدهاند بر روح و اندام آدمی پوششی زمخت و سنگین را میآویزند که با آنچه انسان به ذات خودش هست، اینهمانی ندارد. انسانی که از برهنگی میهراسد و عریانی را مینکوهد و با برهنگی خصومت میکند، انسانیست که در عقیده و نظر و فکر و خیال به انواع و اقسام البسه ریا و تظاهر در هم پیچیده شده است تا ضعف نیندیشیدن و بیفکر و ایده بودن خودش را از انظار دیگران پنهان کند. آیا وحشت و هراس حکومتگران فقاهتی از برهنه شدن، ریشه در بیمایگیها و فقدان فکر آنان ندارد که حتّا یک جمله ساده کودکستانی را نیز نمیتوانند بیندیشند و سر راست بر زبان برانند؟.
۳- «دو صد گفته چون نیم کردار نیست»
در ادّعا میتوان ید طولایی داشت و معصومیّتی ستودنی و حقّ به جانب. ولی در میدان عمل و آزمودن است که میتوان چند و چون ادّعاها را به محک زد. در ادّعا و تئوری میتوان بر همه چیز فائق شد حتّا صخرههای خاراسنگ مشکلات و مسائل زنگار گرفته. امّا در عمل و آزمودن است که میتوان به بُطلان احتمالی ادّعاها پی برد. در حرف و لفّاظیهای طنین افکن میتوان تمام میادین کارزارها را درنوردید و همه حریفان را بر خاک ذلّت مالید. ولی در آوردگاه و رویارو شدن با حریفان مدّعوست که میتوان از اصالت ادّعاها آگاه شد یا از پوشالی بودن ادّعاها پرده برداشت. در ادّعا داشتن، هر کسی، فرقه ای، سازمانی، گروهی، نحلهای و امثالهم، سلطان پاک و بیخطا و مُبرّا از اشتباهات جورواجور است. اما فقط در عمل و گستره آزمونهاست که لیاقتداران شناخته و ارج گزارده میشوند. دو صد گفته تا بینهایت کهکشانها میتواند سیر کند و افاضات محترمانه داشته باشد. امّا «نیم کردار» تا قلمرو واقعیّتهای مملوس و دم دست است که موثر و راهگشا و بار آور خواهد بود. اگر «نیم کردار هر کنشگر عرصه کشورداری بدون در نظر گرفتن عقاید شخصی اش» در میدان آزمون ادّعاهایش کاربرد داشت، امروزه روز سیاهکاریهای فاجعه بار حکومت فقاهتی به روال عادی خودش گیوتیندار آمر و کارگذار نبودند.
تاریخ نگارش: 19.03.2023
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|