-
|
ايران امروز |
Foreign Affairs
ژانویه۲، ۲۰۲۵
* آمریکا باید آخرین فرصت را به دیپلماسی بدهد – در حالی که برای استفاده از نیروی نظامی آماده میشود
برای دو دهه، صداهای جنگ طلب در واشنگتن از ایالات متحده خواستهاند که به برنامه هستهای ایران حمله کنند و برای دو دهه درخواستهای آنها رد شد زیرا غالبا استدلال علیه اقدام نظامی قانعکننده و صریح بود و تواناییهای هستهای ایران ناکامل. جامعه بینالمللی متحد بود که تهران باید ثابت کند که نیات هستهای آن کاملا صلحآمیز است، بنابراین وقتی مشخص شد که نیات ایران در مسئله هستهای صلحآمیز نیست، در تحریم این کشور به طور منطقی با هم متحد شدند. این تحریمها هزینههای سنگینی به ایران تحمیل کرد و جمهوری اسلامی را به مذاکره سوق داد.
هنوز دلایل زیادی وجود دارد که چرا نباید ایران را بمباران نکرد. حمله به این کشور هرج و مرج و بیثباتی بیشتری را در خاورمیانه بوجود خواهد آورد. چنین اقدامی در زمانی که واشنگتن میخواهد بر مناطق دیگر تمرکز کند، منابع قابلتوجهی از ایالات متحده را صرف خاورمیانه خواهد کرد. همچنین اگر حملات موفق نشوند، میتواند اعتبار ایالات متحده را تضعیف نموده و احتمال شکست نیز بالا ست: حتی دقیقترین حملات ممکن است برنامه هستهای ایران را فقط به تأخیر بیندازد. لذا، بهترین و بادوامترین راه حل برای این موضوع، یک توافق دیپلماتیک است.
اما امروز، استدلال علیه اقدام نظامی چندان ساده نیست. برنامه هستهای ایران دیگر در مرحله ابتدایی نیست؛ در واقع، این کشور تقریبا همه چیز را که برای ساخت سلاح نیاز است در اختیار دارد. از سوی دیگر، تهران نسبت به چند سال پیش آسیبپذیرتر است و نیاز به عوامل بازدارندگی تغییر کرده است: شبکه شرکای ایران به شدت تضعیف شده و اسرائیل در سال ۲۰۲۴ چندین بار اهدافی را در داخل مرزهای ایران مورد حمله قرار داده است. از طرفی دیگر جامعه بینالمللی در مورد فشار بر رژیم ایران دچار اختلاف نظر هستند، در حالیکه تحریمهای شدیدی علیه ایران وجود دارد، اما به طور مداوم توسط چین، هند و روسیه و غیره نقض میشوند. اجرای کامل تحریمها امکانپذیر است، اما این امر بویژه به همکاری چین نیاز دارد، اما پکن در معرض خصومت هر دو حزب واشنگتن قرار دارد، انتظار همکاری از او مشخص نیست. روابط روسیه با ایران نیز قویتر از چندین دهه گذشته شده و روابط دفاعی متقابل این اتحاد را تقویت کرده است. انگیزههای تهران برای دستیابی به سلاح هستهای بیشتر شده و هزینههای مورد انتظار آن (نسبت به قبل) احتمالا کاهش یافته است.
با توجه به خطرات اقدام نظامی، ایالات متحده باید یک تلاش نهایی و با حسن نیت برای مذاکره درباره توقف برنامه هستهای تهران در اوایل دولت ترامپ انجام دهد.
اما اگر آماده زندگی در جهانی نباشیم که سلاح های هسته ای ایران ایجاد می کند، آن وقت واشنگتن ممکن است چارهای جز حمله به ایران نداشته باشد و آن هم باید خیلی سریع انجام شود. احتیاط ایجاب میکند که واشنگتن از هم اکنون برنامهریزی برای اقدام نظامی را آغاز نموده و اطمینان حاصل کند که ایران این تهدید را جدی گرفته است، حتی اگر آمریکا یک بار دیگر مسیر دیپلماتیک را امتحان کند.
معایب درگیری
دلایل زیادی برای دادن فرصت نهایی به دیپلماسی وجود دارد: پیش ازهر چیزی، مقامات آمریکایی نمیدانند که آیا حمله نظامی موفق خواهد بود یا خیر. ایالات متحده و شرکای آن ممکن است ابزاری برای نابودی تمام تاسیسات هستهای اصلی ایران داشته باشند. اما این تضمینی برای از بین بردن تمام مواد هستهای کشور یا تمام تجهیزات هستهای آن نیست، برخی از این تجهیزات ممکن است در مخازن عمیق زیر زمینی مخفی شده باشند. تهران میتواند، چه در پیشبینی حملات آمریکا و چه به سرعت پس از آن، بخشی از اورانیوم با غنای بالای خود را به سایتهای مخفی منتقل کند و مقدار کافی از مواد لازم برای برای تولید سریع چندین بمب را در محلهای مخفی جاسازی کند.
اگر ایران مورد حمله یک قدرت هستهای اعلام شده قرار گیرد - نامی که در مورد ایالات متحده نیز صدق میکند -، تهران انگیزهای زیادتری برای توسعه نیروی هستهای خود به عنوان نیروی بازدارندگی خواهد داشت و به این نتیجه خواهد رسید که مشروعیت بینالمللی بیشتری برای انجام این کار دارد. او میتواند با اورانیوم غنی شده که در دست دارد، ماده اصلی بمب هستهای را تکمیل کند. عناصر اساسی ساخت بمب برای ایران شناخته شده است و بنابراین وقت زیادی برای مونتاژ آن احتیاج ندارد. به همین دلیل است که توافق هستهای سال ۲۰۱۵ یا برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) به جای تجهیزات تسلیحاتی یا موشک، بر جلوگیری از دستیابی به مواد هستهای متمرکز بود.
در واقع، توسعه چند دههای تخصص هستهای ایران به این معنی است که این کشور میتواند سلاح بسازد، حتی اگر حملات نظامی همه تجهیزات و مواد موجود آن را غیرقابل استفاده کند. احیای برنامه هستهای این کشور زمان خواهد برد اما ممکنست. حملهای که نطنز و سایر سایتها را نابود کند، پایان مشکل نبود، همانطور که مرگ محسن فخری زاده، فیزیکدان ایرانی در سال ۲۰۲۰ یا حمله به سایت تولید سانتریفیوژ ایران در سال ۲۰۲۱. بمباران راکتور اوسیراک در عراق در سال ۱۹۸۱ به برنامه هستهای آن کشور پایان نداد. برنامه تسلیحات هستهای عراق حتی در سالهای بعد تشدید شد. بمباران رآکتور الکبار در سوریه در سال۲۰۰۷ ممکن است موفقیتآمیزتر باشد، اما درگیر شدن این کشور در جنگهای داخلی، ارزیابی اثرات بلندمدت این حمله بر تصمیمگیری هستهای آن را دشوار میکند.
هزینههای بالای حمله به ایران به این معنی است که ایالات متحده باید دوباره دیپلماسی را امتحان کند.
برای سرکوب دائمی جاهطلبیهای هستهای ایران، ایالات متحده ممکن است مجبور شود حملهای طولانیمدت یا حملهای بسیار بزرگ به ایران انجام دهد؛ حملهای که عناصر نیروهای امنیتی یا رژیم این کشور را هم از بین ببرد. ایفای هر دو وظیفه بسیار زمانبر و دشوارتر از یک کارزار محدود خواهند بود و احمقانه است که فرض کنیم واشنگتن تعهد لازم برای تکمیل هر یک از آنها را داشته باشد. این بدان معناست که حمله به ایران مشکلات اعتباری برای رهبران ایالات متحده ایجاد خواهد کرد، به ویژه اگر واشنگتن در نهایت از حملات خود دست بردارد و تهران سلاح اتمی تولید کند.
علاوه بر این، پس از شروع حملات، تصور اینکه چرخشی سریع به سمت دیپلماسی وجود داشته باشد، بدون تغییر در حکومت ایران دشوار است. مثلا تغییر رژیم که آن هم به خودی خود تضمینی برای نتیجه بهتر از برنامه هستهای یا سایر فعالیتهای بدخواهانه رژیم نیست. حتی اگر جمهوری اسلامی سقوط کند، ممکن است با یک رژیم بدتر جایگزین شود، ایران ممکن است به هرج و مرج فرو رود. در حالیکه تعداد کمی از پایان حکومت فعلی ایران ابراز تاسف میکنند، به ویژه آنهایی که ۴۰ سال است توسط آن سرکوب شدهاند، اما، آنها شاهد بهار عربی بودهاند، لذا نگران خطرات بیثباتی رژیم هستند.
بدون توجه به این که نتیجه چه باشد، حمله به ایران، منابع تسلیحاتی ایالات متحده را تحت فشار قرار خواهد داد. گزارشهای فراوان و وحشتناکی در حال حاضر در مورد کمبود مهمات و رهگیرهای دفاع موشکی ایالات متحده موجود است، لذا هزینههای اضافی جنگ با ایران در زمان پرمشکل کنونی برای واشنگتن زیاد خواهد بود.
وضعیت بینالمللی امروز پیچیده است؛ روسیه به جنگ علیه اوکراین ادامه میدهد و این خطر وجود دارد که چین به تایوان حمله کند و همچنین تقریبا کل خاورمیانه ناآرام است. یک کارزار نظامی جدید علیه ایران به ویژه در صورتی که اروپا، جهان جنوب، و شرکای عرب واشنگتن مخالف اقدام نظامی آمریکا باشند یا در بهترین حالت نسبت به آن تردید داشته باشند، هزینههای یک کارزار نظامی جدید علیه ایران بر دوش ایالات متحده سنگینی خواهد کرد.
معاملهگری
به علت هزینههای بالای حمله به ایران ایالات متحده باید دوباره دیپلماسی را امتحان کند. و دلایلی برای خوشبینی وجود دارد که علیرغم شرایط ناپایدار، دو کشور میتوانند به توافق برسند. به هر حال، دیپلماسی در کاهش دادن جاهطلبیهای هستهای ایران سابقه موفقی دشته است. ابتکارات اروپا در اوایل دهه ۲۰۰۰ منجر به تعلیق کوتاه مدت فعالیتهای هستهای ایران شد و زمانی که این اقدامات بهطور دراز مدت ادامه یافت، روسیه و چین را مجبور به حمایت از تحریمهای سازمان ملل کرد و در سال ۲۰۱۳، برنامه اقدام مشترک، بالاخره پیشرفتهای هستهای ایران را متوقف کرد و امکان دو سال مذاکره را که منجر به برجام شد را فراهم نمود. برجام بخشهای قابل توجهی از برنامه هستهای ایران را به طور کامل مسدود کرد و در عین حال آن را تحت نظارت دقیقتر بینالمللی قرار داد.
هر یک از این ابتکارات در نهایت شکست خورد، گر چه ایران مسئول پایان دادن به توافقات تعلیق فعالیتهای هسته که به توسط اروپا مذاکره شده بود، بهر حال تهران از برجام پیروی کرد، واقعیتی که حتی اولین دولت ترامپ نیز در گزارشهای اجباری خود به کنگره در مورد توافق به آن اذعان کرد. برجام به این دلیل سقوط کرد که دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب، در دوره اول ریاست جمهوری خود از آن کناره گیری کرد. لذا، ترامپ دقیقا به این دلیل که آخرین توافق را از بین برد، در موقعیت خوبی برای مهندسی جایگزینی قرار دارد.
مذاکرات برای بازگرداندن ایالات متحده و ایران به پایبندی کامل و متقابل به برجام در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ به دلیل عدم اعتماد ایرانیها به آمریکا برای اجرای توافق پس از انتقال قدرت و به دلیل امتناع آمریکا از ارایه امتیازات مورد نظر ایران، بدون نتیجه به پایان رسید. با این حال، اگر خود ترامپ با توافق جدید موافقت کند، ایران ممکن است باور کند که این توافق پابرجا خواهد ماند. اکثر دموکراتها از دیپلماسی حمایت کردهاند و اگر ترامپ به آن بپیوندد، جمهوری خواهان نیز ممکن است موافق توافق بشوند.
اگرچه توافق ممکن و ارجح است، اما رسیدن به آن دشوار خواهد بود. ترامپ به آنچه که او به عنوان یک توافق «ساده» یعنی جلوگیری ایران ازداشتن سلاح هستهای ایران توصیف میکند، علاقه نشان داده است، اما شرایط هر توافقی باید پیچیده باشد تا تأثیر زیادی داشته باشد. تهران و واشنگتن در مورد محدودیتهای برنامه هستهای ایران تا کجا باید پیش بروند، آیا قوانینی هم در مورد رفتار منطقهای ایران باید به آن اضافه شود، و چه تضمینهای ایران برای کاهش تحریمها و تضمینهای امنیتی ممکن است دریافت کند. حل همه این مسائل مستلزم مذاکرات گسترده است – به ویژه برای اطمینان از یک توافق پایدار، قابل راستیآزمایی و قابل اجرا بودن – و اگر قرار است مسائل منطقهای مورد توجه قرار گیرد، نیاز به مشارکت طرفهای بیشتری دارد. مذاکرات چند جانبه در بهترین زمانها دشوار است. جنگ روسیه در اوکراین و تنش بین پکن و واشنگتن تنها دو عامل آزاردهندهای هستند که سازماندهی چنین روندی را امروز بسیار دشوار میکند.
حمله اول
با اینکه، دلایلی وجود دارد که امیدوار باشیم تهران و واشنگتن با زمان و خلاقیت کافی بتوانند به نوعی از توافق برسند. اما علیرغم شکستها و آسیبپذیریهای استراتژیک ایران، که عمدتا در نتیجه حملات اسرائیل به گروههای نیابتی تهران و خود ایران در ماه اکتبر، سرعت پیشرفت هستهای ایران ممکن است به زمان کمتری احتیاج داشته باشد. اگر ایالات متحده رویکرد «فشار حداکثری» را برای نرم کردن ایران برای مذاکرات بعدی دنبال کند، ایران هم میتواند با پنهان کردن مواد هستهای خود، ساخت بمب و خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای، یا هر سه اقدام تلافی جویان خود را انجام دهد. اگر تلاشها برای دستیابی به توافق شکست بخورد، ایالات متحده باید مایل به استفاده از ارتش خود باشد.
سلاحهای هستهای ایران در کوتاه مدت تهدیدی برای ایالات متحده نخواهد بود. تعداد تسلیحات هستهای خود واشنگتن بسیار بیشتر از تمام ذخایر ایران خواهد بود و ایران هنوز در حال توسعه توانایی موشکهای بالستیک قارهپیمای خود است. با این حال، اگر ایران بخواهد سلاح هستهای تولید کند، دیگران را نیز در خاورمیانه تشویق خواهد کرد که این کار را انجام دهند. این امر مسابقات تسلیحاتی آینده را ایجاد میکند که خطر جنگ هستهای را به همراه خواهد داشت، حتی اگر ایران سلاحهای هستهای را به گروههای نیابتی منتقل نکند؛ گرچه تصمیم ایران برای تجهیز حوثیها و حزبالله به موشکهای بالستیک انتقال هستهای را محتملتر میکند. زرادخانه هستهای این کشور میتواند هدف گروههای تروریستی یا جنایتکار قرار گیرد و بسیاری از شرکای ایالات متحده در تیررس آتش ایران قرار خواهند گرفت، و همچنین عرضه قابلتوجه منابع انرژی جهان. بنابراین جهانی که در آن ایران سلاح هستهای داشته باشد، جهانی به مراتب خطرناکتر برای ایالات متحده و شرکای آن خواهد بود.
حمله به برنامه هستهای ایران مزایای استراتژیک فراتر از صرفاً جلوگیری از هستهای شدن یک دشمن خطرناک به همراه خواهد داشت. به عنوان مثال، حمله به ایران، منابع محدود تهران را بیشتر تحت فشار قرار خواهد داد. ایرانی که مورد حمله قرار گرفته، بیش از هر زمان دیگری برای تهدید منافع ایالات متحده تلاش خواهد کرد. ایران مورد حمله قرار گرفته باید همزمان بین احیای برنامه هستهای خود، بازسازی حزبالله، تجدید نیرو موشکی و مدیریت مشکلات کلی اقتصادی خود تعادل برقرار کند، در حالی که هنوز تحت تحریم است. به زبان ساده، ایران باید انتخابهای واقعی در مورد مسیر استراتژیک خود داشته باشد. این کشور در آن زمان تمام سیستمها و روشهای بازدارندگی اصلی خود را از دست میدهد و دیگر نخواهد توانست به سلاحهای هستهای به عنوان یک گزینه ارزان و سریع برای بازگرداندن آنها روی آورد.
اگر تلاشها برای دستیابی به توافق شکست بخورد، ایالات متحده باید مایل به استفاده از ارتش خود باشد.
یک ایران تضعيف شده برای خاورمیانه مفید خواهد داشت. حکومت ایران ممکن است پس از حملات آمریکا، حمایت مردمی خود را به میزان محدودی داشته باشد. اما بسته به شدت حملات، دامنه هدفگیری، و هر گونه آسیب جانبی ناخواسته، ایرانیان معمولی نیز ممکن است آنرا فرصتی ببینند که فشار زیادتری بر رژیم برای تغییر انجام دهد. آنچنانکه دیده شده حمله اسرائیل به ایران در اکتبر ۲۰۲۴ اثر قابلتوجهی بر ایرانیان در «تجمع حول پرچم» نداشته است، حمله آمریکا به ایران هم ممکن است عکس العمل حمایتی برای حکومت ایجاد نکند. علاوه بر این، حمله امریکا به تهران وقت و منابع کمتری برای آزار و اذیت یا تضعیف همسایگان خود خواهد داشت وشاید هم انگیزه بیشتری برای ایجاد امنیت در منطقه داشته باشد.دیکر اینکه عقب نشینیهای ایران ممکنست فشار بر سایر کشورها را برای دستیابی به زرادخانههای هستهای خود کاهش دهد.
سرانجام، حمله به برنامه هستهای ایران میتواند به تقویت اعتبار ایالات متحده کمک کند؛ اما شکست این حمله اعتبار امریکا را میکاهد. در طول دو دهه گذشته، جهان تردیدهایی را در مورد تعهد واشنگتن به اعمال تهدیدهایش به ایران پیدا کرده است، مشکل درعکس العمل هر دو حزب برای انجام ادعاهایشان نهفته است. دولت أوباما خط قرمزی را نسبت به استفاده بشار اسد، رئیس جمهور سابق سوریه، از سلاحهای شیمیایی ترسیم کرد و سپس از اجرای آن خودداری کرد. ترامپ به حملات متعدد ایران به نیروهای آمریکایی و زیرساختهای انرژی متحدان آمریکا، علیرغم وعدههایش برای اقدام، پاسخی نداد. اگر دولت آمریکا اقدامی برای جلوگیری از دسترسی ایران به اسلحه اتمی علیرغم وعدههای مکرر برای اجازه ندادن آن نکند ، دوستان و متحدان واشنگتن را در معرض خطر جدی قرار خواهد داد و کشورهای رقیب پرسشهای بیشتری در مورد دوام تعهدات ایالات متحده خواهند کرد. حمله به ایران مطمئنا تنها (یا شاید حتی بهترین) راه برای تقویت درک قدرت آمریکا نیست اما میتواند نقشی داشته باشد.
البته این فرض بر این است که حملات واشنگتن به اندازهای پیش رود که در نهایت در جلوگیری از تسلیحات هستهای ایران موفق شود. ایالات متحده بدون شک میتواند تاسیسات هستهای شناخته شده ایران را نابود کند، اما این به تنهایی مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای نمیشود. چنین شاهکاری احتمالا مستلزم بیش از یک دور حمله است ، و نیاز به حضور نظامی طولانی مدت ایالات متحده، و آمادگی ایالات متحده برای گسترش دامنه حملات خود فراتر از تاسیسات هستهای برای هدف قرار دادن تصمیم گیرندگان حکومتی ایران است. به این ترتیب، ایالات متحده احتمالا باید حملاتی را انجام دهد که بر داراییهای رژیم یا نیروهای امنیتی متمرکز باشد، حتی اگر باعث بیثباتی داخلی شود، و اکنون باید به این فکر کند که این حملات چگونه طراحی شود که پیامدهای بیثباتی منفی ان را کاهش دهد. صحبتهای بیسر و صدا در مورد به- اصطلاح حملات ساده - یا اینکه چگونه واشنگتن میتواند یک چالش چند دههای را از طریق -چند دوره بمباران حل کند - ممکن است جذاب به نظر برسد. در حال حاضر کسی بطور صادقانه و جدی ارزیابی خاصی از نوع حمله در دست ندارد، نه از نوع حمله، نه از مدت جنگ ، نه از هزینه جنگ و همچنین نه از چه سیاستی باید استفاده شود که از بدترین اتفاقات و دست آورد جنگ جلوگیری شود.
یک بحران آرام
قدرت واشنگتن بر محاسبات هستهای تهران در نهایت محدود است. کسی در ایالات متحده نمیداند که مقامات ایرانی واقعا چگونه به مخمصه کنونی خود نگاه میکند. بازگشت تحریمهای فشار حداکثری میتواند محرک تسلیحاتی شدن بشود. همچنین ضرباتی که تاکنون ایران از اسرائیل دریافت کرده است، همراه با دشواری شدید اقتصادی، میتواند برای وادار کردن این کشور به هستهای شدن در زمانی که خودش انتخاب کند، کافی باشد. فرصت سیاست گذاران ایالات متحده برای پیدا کردن راهی که موجب جلوگیری از نتیجه وخیم هسته شدن ایران بشود، بسیار محدود است.
بنابراین زمان آن فرا رسیده است که واشنگتن گامهای محکم را در نظر بگیرد. هنگامی که ایالات متحده در مورد برجام مذاکره کرد، به این نتیجه رسید که نگه داشتن ایران در زمان یک ساله توقف تولید انرژی هستهای – زمان لازم برای تولید مواد هستهای قابل استفاده کافی برای سلاح هستهای – لازم است تا به ایالات متحده و شرکای آن فرصتهایی برای یافتن راههای دیپلماتیک بدهد و در صورت لزوم جهان را پشت یک پاسخ نظامی بسیج کنند. اما آن فرصت مدتهاست که از بین رفته است و ایران از زمانی که تولید اورانیوم غنی شده ۶۰ درصدی را در سال ۲۰۲۱ آغاز کرد، از آن وضعیت گذر کرده است. آرامش نسبی بحران هستهای کنونی بین ایران و ایالات متحده بیشتر به علت وجود جنگهای معتدد در دنیاست تا خویشتن داری از سوی تهران یا دیپلماسی موثرتری از طرف واشنگتن. هیچ تضمینی وجود ندارد که بحران برای مدت طولانی تری ساکن بماند. واقعیت این است که بکار بردن نیروی نظامی برای ازبین بردن انژی هستهای ایران میتواند به عنوان یک شکست سیاسی اعتلاف دو حزبی امریکا تلقی شود. جنبههای منفی یک حمله خیلی وحشتناک است، و بنابراین راه امنتر این است که تلاش دیگری برای مذاکره انجام شود. اما اگر این کار شکست بخورد، واشنگتن باید آماده باشد.
مترجمان: شریف زاده/آزاد
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025
|