يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 23.04.2022, 17:43

«آیندۀ پوتین»


مهدی تدینی

رمزگشایی از رفتار پوتین و کرملین

درک رفتار پوتین برای بسیاری به معمایی بزرگ تبدیل شده و هر چه از آغاز جنگ بیش‌تر فاصله می‌گیریم، بیش‌تر با این پرسش روبرو می‌شویم که پوتین چه فکر می‌کرد؟ دنبال چه بود و اینک چه فکری می‌کند؟! به ویژه از آن‌جا که من از ابتدا این لشکرکشی را به منزلۀ اشتباهی بزرگ و پیامدبار تحلیل می‌کردم، بیش‌تر با این پرسش‌ها روبرو می‌شدم. می‌پرسند: یعنی پوتین نمی‌دانست این جنگ چقدر می‌تواند پیامدبار باشد؟ مگر می‌شود دولتمردی با این سابقه و با دسترسی به چنین اطلاعاتی مرتکب خطا شود؟! در این نوشتار می‌خواهم رفتار پوتین را رمزگشایی کنم تا بفهمیم او دنبال چیست و چرا از همۀ این پیامدهای ناگوار باکی نداشت/ندارد!

بگذارید اول مروری سریع کنیم که سناریوی مطلوب و محتمل پوتین چه بود: قرار بود روسیه در جنگی برق‌آسا به پیروزی قاطعی دست یابد. باز کردن جبهۀ شمالی و استقرار گستردۀ نیروها در نزدیکی کی‌یف نشانۀ مسلم این طرح اولیه است. قرار بود کی‌یف چندروزه تصرف شود. دولت زلنسکی یا دستگیر یا متواری می‌شد. با سقوط دولت، بخش شرقی و پایتخت اوکراین در اختیار روسیه قرار می‌گرفت. بعد بسته به شرایط می‌شد تصمیم گرفت که آیا نیازی به تصرف بخش غربی هست یا نه.

در این سناریو دولت دست‌نشاندۀ موقتی ادارۀ امور را در دست می‌گرفت و به زودی انتخابات برگزار می‌کرد و نتیجۀ مطلوب خود را از صندوق درمی‌آورد و آن دولت روس‌دوست همۀ مطالبات روسیه را از سوی خود اوکراینی‌ها پیاده می‌کرد: پذیرش جدایی دونباس، تأیید حاکمیت روسیه بر کریمه، خلع‌سلاح همۀ ملی‌گرایان اوکراینی (یا به قول روس‌ها «نئونازی‌ها») و بعد پیمان امنیتی با روسیه و دور کردن دائمی اکراین از غرب.

اسم این پروژه را می‌توان «بلاروسیزه کردن اوکراین» نامید. یعنی اوکراین مانند بلاروس می‌شد؛ یک کشور اقماری در کنار روسیه با دیکتاتوری همیشه پیروز در انتخابات ــ مانند لوکاشنکو و خود پوتین. و البته در این سناریو با پیروزی برق‌آسا پوتین به راحتی می‌توانست واکنش غرب را هم مدیریت و پس از مدتی کامل خنثی یا حتی رفع کند. خیال هم می‌کرد پس از یکی دو سال همه‌چیز عادی می‌شد. (البته این سناریو حتی اگر موفق می‌شد، باز هم در بلندمدت شکست می‌خورد، زیرا طبع اوکراینی‌ها این نوع حاکمیت را پس می‌زد. این را در اولین تحلیلم، در روز اول جنگ، توضیح دادم.)

اما چرا این سناریو پیش نرفت؟ دلیل ساده است: «مقاومت مردم اوکراین». حتی غربی‌ها، به ویژه آلمان و فرانسه و بلغارستان، ترجیح می‌دادند اوکراین مقاومت نکند تا به زودی روابط با روسیه را فقط «بازتعریف کنند». در یک نوشتار دیگر توضیح دادم که چرا پوتین این مقاومت را پیش‌بینی نکرده بود: در یک جمله یادآوری می‌کنم که او در تلۀ تبلیغات خود افتاد. آن‌قدر هشت سال دستگاه تبلیغاتی روسیه روسیه‌هراسی و غرب‌گرایی در اوکراین را دروغ و جعل و دسیسه خواند که خودشان هم باورشان شد! به این ترتیب در میدان جنگ همه‌چیز به یک فاجعه تبدیل شد و جنگ به بدترین مسیر افتاد: اوکراینی‌ها سرسختانه و شجاعانه دفاع کردند، غربی‌ها شیر شدند و کمک‌های نظامی هدفمندی به اوکراین رساندند و اتحاد بی‌سابقه‌ای علیه روسیه شکل گرفت که در تاریخ دو قرن اخیر روسیه سابقه ندارد! کرملین کمی با تأخیر فهمید اوکراین باتلاق خواهد شد، پس از چهل روز استراتژی‌های جنگی را بازتعریف کرد و تصمیم گرفت روی دونباس و جنوب اوکراین تمرکز کند تا با یک پیروزی دندانگیر بساط جنگ را جمع کند.

برگردیم به پرسش اصلی: پوتین چه فکری در سر دارد؟ آیا همۀ این‌ها را پیش‌بینی نکرده بود؟ چه می‌خواست؟ سال‌ها پیش ناتو در بالتیک به مرز روسیه رسیده بود! چرا این مورد این‌قدر ناپذیرفتنی بود؟ ضمن اینکه بدون جنگ هم می‌شد جلوی پیوستن اوکراین به ناتو را گرفت! بدتر از همه این‌که به احتمال زیاد به زودی سوئد و فنلاند هم به ناتو می‌پیوندند! اگر روسیه دنبال جلوگیری از گسترش ناتو به اوکراین بود، اینک دو کشور بزرگ دیگر با بیش از ۱.۳۰۰ کیلومتر مرز مشترک با روسیه در یک‌قدمی ناتو هستند! اصلاً آیا این جنگ و اوکراین ارزش نابودی روابط روسیه با غرب را داشت؟ قضیه چیست؟! یک نکته یا حلقۀ مفقوده در اینجا وجود دارد!

بله! پاسخ بسیاری از این پرسش‌ها در جای دیگری است! در داخل روسیه! پوتین حساب کرده بود اگر در جبهه هم همه‌چیز به ضرر «روسیه» تمام شود، در یک جای دیگر همه‌چیز به نفع «خود او» خواهد بود: «محبوبیت»! در واقع آن حلقۀ مفقوده را باید در «آمار محبوبیت پوتین» از سال ۲۰۰۱ تا امروز پیدا کنیم.

پس از الحاق کریمه به روسیه ناگهان میزان محبوبیت پوتین جهش عجیبی کرد: الحاق کریمه به روسیه در فوریه و مارس ۲۰۱۴ رخ داد. حالا کافی است نگاهی به محبوبیت پوتین پیش و پس از این رخداد بیندازیم: در حالی که در نوامبر ۲۰۱۳ محبوبیت او ۶۱ درصد بود، در ژوئن ۲۰۱۴ به ۸۶ درصد رسید! همین جهش محبوبیت دوباره در حمله به اکراین تکرار شد: در حالی که در نوامبر ۲۰۲۱ محبوبیت او ۶۳ درصد بود، این روزها به ۸۳ درصد رسیده و حدس می‌زنم به زودی با توجه به فشارهای غرب به ۹۰ درصد هم خواهد رسید. پیش از آن، در جریان جنگ با گرجستان نیز چنین جهشی در محبوبیت پوتین رخ داده بود.

این همان حلقۀ مفقوده در تصورات ما از محاسبات پوتین بود! پوتین می‌دانست این جنگ را اگر برق‌آسا ببرد، روسیه در جهان و او در داخل پیروزی بزرگی کسب خواهد کرد، و اگر هم یک درصد جنگ به بن‌بست بخورد، خود او همچنان برنده خواهد بود ــ و طبعاً او تثبیت قدرت خود را به طور غیرمستقیم به نفع روسیه می‌داند و شک نکنید عموم روس‌ها نیز همین تفکر را دارند، زیرا روس‌ها اقتدارگرایی را «روش و مبنایی برای اقتدار خارجیِ» خود می‌دانند (اثبات این نکته از این نوشته خارج است.)

واپسین نکتۀ بسیار مهم دیگر، مسئلۀ آیندۀ پوتین است: کسانی که اخبار سیاسی روسیه را دنبال می‌کنند می‌دانند که در یکی دو سال اخیر تحول بسیار مهمی در روسیه رخ داده که عملاً باعث می‌شود پوتین به رهبر مادام‌العمر روسیه تبدیل شود؛ البته با حفظ ظاهر دموکراتیک. طبق اصلاح قانون‌اساسی که در همه‌پرسی به تأیید مردم روسیه هم رسید، پوتینِ ۶۹ ساله می‌تواند تا ۲۰۳۶، یعنی تا ۱۴ سال دیگر در قدرت بماند. فقط کافی است در انتخابات ۲۰۲۴ نامزد شود که نتیجۀ آن هم پیشاپیش مشخص است ــ آن یک درصد تردید هم با این جنگ و درگیری رفع خواهد شد. در واقع این جنگ «ملاطِ حاکمیت پوتین» است.

بگذارید این نوشته را با چند پرسش و پاسخ پایان دهم:

س: پس آیندۀ پوتین چه خواهد شد؟
ج: پوتین با این جنگ آینده‌اش را که پیشاپیش از جهت قانونی تضمین شده بود، در عمل هم تضمین کرد. حالا فقط مرگ می‌تواند او را از کرملین بیرون کند. مگر اینکه به هر دلیلی ــ که بعید است ــ خود از قدرت کناره‌گیری کند.

س: امکان دارد این جنگ سرنوشتی یابد که او سقوط کند؟
ج: محال به نظر می‌رسد! این جنگ آن جنگی نیست که چنان پیامدهای ناگواری داشته باشد که به تنش اجتماعی و سقوط سیاسی منجر شود. مگر این‌که به جنگی جهانی بدل شود که این نیز بسیار بعید است، زیرا پوتین آشکارا جبهه را کوچک کرده و اصلاً متحدی هم ندارد که بخواهد این جنگ را جهانی کند! چین هم جز لفاظی کمک نخواهد کرد و از یک یک‌دلاری هم به خاطر روسیه نخواهد گذشت! چین می‌داند ناتوستیزی پوتین بهانه است. تا دو دهۀ دیگر چین رابطه‌اش را با غرب خراب نمی‌کند.

س: ممکن نیست ناگهان جنگ هسته‌ای رخ دهد؟
ج: جنگ هسته‌ای بین چه کسانی؟ جنگ هسته‌ای فقط در چارچوب جنگی جهانی امکان‌پذیر است و وقتی طرف مقابل روسیه مجموعه‌ای از کشورهای هسته‌ای هستند، جنگ هسته‌ای بی‌معناست! تعبیر «جنگ هسته‌ای» در واقع ترفند دو گروه بود تا هدف سیاسی خود را در این هشدار ظاهراً حکیمانه پنهان کنند: یکی ترفند روسیه برای ترساندن غرب و دیگری ترفند غربی‌هایی که تمایل ندارند به اکراین کمک کنند و از نفت و گاز روسیه بگذرند (مانند اولاف شولتز) یا دوست ندارند روسیه ببازد (مانند چامسکی).

س: پس این‌که می‌گویند پوتین سقوط خواهد کرد حرف غلطی است؟
ج: بله! یاوه است! یکی از اهداف اصلی این جنگ تضمین جایگاه مادام‌العمر پوتین بود.

س: جنگ چه خواهد شد؟ روسیه پیروز می‌شود؟
ج: روسیه احتمالاً بسیار به سختی دونباس را کامل یا ناقص تصرف خواهد کند. در ظاهر پیروزی خفیقی به دست می‌آورد تا جنگ آبرومندانه تمام کند. اما روسیه باخت بزرگی خواهد داد، زیرا به مسیر پیشرفت روسیه آسیبی جدی وارد شد و روسیه یک گام بلند دیگر به قرن نوزدهم خود بازخواهد گشت.

س: نتیجه‌گیری؟
ج: نتیجه این‌که کرملین روسیه را خرج خود کرد!




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024