شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ - Saturday 23 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 21.04.2022, 21:11

لوپن همان کالای پدرش را می‌فروشد


شهلا شفیق

دویچه وله فارسی

چه قشنگ بود صابون کوچک و چه عطر خوشی داشت. خرسند بودم که در خيابان‌های خلوت دهکده به مردی که صابون‌ها را توزيع می‌کرد برخورده بودم و سرخوشی‌ام بالا گرفت وقتی با يک نگاه جمله‌ای را که روی بسته‌بندی زيبا نوشته بود فهميدم. در آن روزها رابطه‌ام با زبان فرانسه بالا و پائين زياد داشت. از آن بالا پائين‌های مراحل اول يادگيری يک زبان خارجی که گاه با لحظه‌های نااميدی از نفهميدن کلمه‌ها توام می‌شوند و گاه با نشاط ناگهانی از فهم يک جمله؛ مثل آن حس شادی که به آدم دست می‌دهد وقتی کليدی که توی قفل گير کرده عاقبت می‌چرخد و در باز می‌شود. دوباره جمله روی صابون را خواندم: به يک فرانسه پاک و پاکيزه رای بدهيد.

وقتی صابون را به خانم ميزبانم که در انجمن ياری به پناهندگان کار می‌کرد نشان می‌دادم، گفتم: «دهکده زيبای شما که همين الان هم خيلی تميز است!». حالت معذبی در چهره‌اش پيدا شد. شروع به توضيح دادن کرد و از خلال حرف‌هايش دريافتم که معنای نوشته روی صابون را کاملا غلط فهميده‌ام. منظور اصلی اين جمله به برنامه حزب دست راستی افراطی به رهبری آقای لوپن برمی‌گشت، يعنی همان اراده پاکسازی فرانسه از عناصر خارجی که به گمان او و همفکرانش هويت فرانسوی را می‌آلودند. داشتم فکر می‌کردم من هم جزو آشغال‌هایی قرار می‌گيرم که لازم است شامل رفت و روب شوم که خانم ميزبانم حرف‌هايش را با عذرخواهی به پايان برد. می‌گفت از اين راسيسم وقيحی که به نام هويت فرانسوی توجيه می‌شود احساس شرم می‌کند.

امروزه در تبليغات انتخاباتی مارين لوپن اثری از اينگونه شعارها نمی‌يابيم. او اصرار می‌ورزد که راسيست نيست و ديدگاهی متفاوت با پدرش دارد. اما برنامه سياسی اعلام شده او هم طرح “پاکسازی هويتی” را دنبال می‌کند. مارين لوپن قصد دارد “اولويت فرانسوی‌ها” را، که همان اسم رمز رفت و روب خارجی‌هاست، از طريق رفراندوم وارد قانون اساسی فرانسه کند. بقيه مواردی که جزو برنامه او در اين زمينه آمده‌اند هم در خدمت همين طرح‌اند.

برای مثال، خواست اخراج هر خارجی که يک سال پس از بيکار شدن هنوز شغلی نيافته باشد. اين خواست تنها بهانه‌ای آشکار برای اخراج خارجيان است، چرا که هر عقل سليمی می‌داند که بسياری، به دلايل مختلف، و از آن جمله شرايط بازار کار در برخی رشته‌ها و موقعيت سنی و اجتماعی اشخاص از عهده چنين قيد و شرط زمانی برنمی‌آيند. بدتر اينکه، با چنين شعارهایی، مارين لوپن در واقع همان ايده کلاسيک احزاب دست‌راستی افراطی را بازيافت می‌کند که گويا خارجی‌ها عامل بيکاری فرانسوی‌ها هستند.

در دهه هشتاد،  پدر او، ژان ماری لوپن، اين شعار را بر سر زبان‌ها انداخته بود: «سه ميليون فرانسوی بيکار، معادل سه ميليون خارجی اضافی! فرانسه قبل از هر چيز مال فرانسوی‌هاست». اين پيش‌نهاده عوامفريبانه چنين وانمود می‌کرد که اگر خارجی‌ها را از فرانسه بيرون بريزند بيکاری نابود می‌شود. برای هر کسی که اندک آشنایی با ساز و کار اشتغال و بيکاری در جامعه داشته باشد پوچی اين ارزيابی آشکار است، اما امروز مارين لوپن همين ديدگاه نخ‌نما را به گونه‌ای ديگر در تبليغات عوامفريبانه‌اش بازتوليد می‌کند.

در زمينه حق پناهندگی که از زمره حقوق اوليه انسانی است، برنامه پيشنهادی مارين لوپن خواستار تغييراتی است که بر اساس آن چنين برنامه‌ريزی شود تا افراد متقاضی تنها از طريق سفارت‌ها و نمايندگی‌های فرانسه اقدام کنند. اينگونه، وضعيت پناهندگان را معادل طرح‌ريزی و برنامه برای مهاجرت کردن قرار می‌دهد. و اين‌همه با واقعيت فاصله زيادی دارد. بر پايه طرح مادام لوپن، من بی‌شک امکان نمی‌يافتم در فرانسه جاگير شوم. در آن زمان، جمهوری اسلامی به شکار وحشيانه مخالفان سياسی اقدام کرده بود. گستردگی تعقيب و دستگيری‌ها مرا نيز مثل هزارانی ديگر به اجبار زندگی مخفی کشانده بود. هر روز مضطربانه اخبار اعدام‌ها را دنبال می‌کرديم و حملات پليس سرکوب بيش و بيش‌تر روابط ما را با نزديکان و رفقايمان می‌گسست. با دريافت علائم خطر، ناگزير مکانی را که در آن به سر می‌برديم رها می‌کرديم و جای ديگری می‌جستيم . بعضی از ما از روزی به روز ديگر را در اتوبوس‌های بين شهری سپری می‌کردند و هر لحظه با خطر دستگيری روبرو بودند.

در چنين حال و هوایی بود که من پا به راه تبعيد گذاشتم؛ سفری که به هيچ رو نمی‌توانست با گذر از مراحل قانونی دريافت ويزا، رفتن به فرودگاه و... طی شود؛ سفری با جامه مبدل، از تهران به کردستان برای عبور به ترکيه؛ کوچی که هيچ خوان آن لحظه‌ای از مخاطرات خالی نبود. خاطره‌هايم از اين سفر با آبی ملايمی نقش خورده، به رنگ سحرهایی که با دميدنشان از خانه‌های دهکده که در آن پناه گرفته بوديم خارج می‌شديم تا راه را پياده يا با اسب ادامه بدهيم. عطر تسلی‌بخش چای و نان گرم که زن‌های روستایی کرد پيش از ترک خانه‌شان تعارفم می‌کردند با من می‌ماند. از چشمانشان دلسوزی را می‌خواندم و به گوش دل می‌شنيدم دعاهای بی‌صدايشان را برای آنکه سفر من به ديار تبعيد به سامان برسد.

عاقبت چنين شد. فرانسه به من حق پناهندگی داد و من توانستم حديث پر ماجرای فرانسوی شدن را زندگی کنم بی‌آنکه از ايرانی بودنم کاسته شود. براستی هيچ‌يک از اين بودن‌هايم از ديگری نمی‌کاهد و مثله‌اش نمی‌کند، بلکه اين دو وجه غنابخش يکديگر شده‌اند، وسعت‌بخش و عمق‌دهنده هستی و روابط من با خود و ديگری و ديگران و جهان، در فراز نشيب‌هایی که زندگی شخصی و اجتماعی و سياسی پديد می‌آورد.

اينک مدت‌هاست می‌توانم نوشته‌ها به زبان فرانسه را بخوانم و حتی وقتی کلمات زيبا برای پنهان کردن مقصود به کار می‌روند به درستی معنای جملات و شعارها را بفهمم. پس به هيچ رو نمی‌توانم اين گفته خانم لوپن را که می‌گويد از پدرش هزار و يک قدم فاصله گرفته باور کنم.




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024