iran-emrooz.net | Thu, 17.08.2006, 18:48
در جدال فيل و فيلبانان
مسعود بهنود
http://www.behnoudonline.com/
وقتی تاريخ را از پهلو نگاه کنی، از عرض و نه از طول، جلوه ها دارد. شش هفت ماهی از انقلاب گذشته بود، شعار مقدس "یا روسری یا توسری" هنوز ظاهر نشده بود، فشارها از اطراف به دولت بازرگان افزون که بايد زنان شاغل در دولت يا بازنشسته و پاکسازی شوند و يا حجاب را رعايت کنند. دختران جوانی که تازه همان چندماه پيش لباسهای مناسب خريده بودند که بتوانند استخدام شوند، مانده بودند در وحشت که چه بايد کرد. داشت مساله زنان در زير پوست جامعه می جوشید. در چنين اوضاع و احوالی فشفشهای در عالم خبر رها شد.
آيتالله اشراقی تنها داماد روحانی بنيانگذار انقلاب اسلامی، از جانب آقای خمينی مامور شد به ماجرای کارکنان شرکت نفت و کشمکشهای درون آن رسيدگی کند، در آن جا بود که برای نخستين بار صدای يک روحانی به گوش رسيد که از وضعيت پوشش زنان در جامعه و ادارات انتقاد کرد و خواستار حجاب اجباری زنان در ادارات دولتی شد. اين اولين بار بود و مساله بسيار حساس. مهندس بازرگان و اعضای دولتش که همه مردمانی مقيد به اجرای موازين شرع بودند با اجبار موافقت نداشتند. آيت الله طالقانی هم قبلا به صراحت گفته بود اجبار و اکراهی در کار نيست. در اين ميان ناگهان از راديو برنامهای پخش شد و سخنان آيت الله اشراقی که در پشت صحنه قرار شده بود فعلا بیسر و صدا از آن گذشته شود، برجسته شد و به صورت يک بمب منفجره در آمد. گروههای فشار انگار پشت در منتظر بودند، با اين فرمان به حرکت افتادند و در حالی که هزار مساله در کشور وجود داشت، ماجرای زنان و اجبار در کار آنان هم اضافه شد. در سازمان راديو و تلويزيون در جلسه مديران – در حالی که قطبزاده مديرعامل بود – هيچ کس با عملی که راديو انجام داد و شعلهای برافروخت موافق نبود و همه مديران حاضر به انتقاد از مسوول راديو پرداختند و قرار شد که ادامه نيابد. احمد آقا خمينی از جمله کسانی بود که با آيتالله طالقانی و مهندس بازرگان همصدائی داشت که نبايد شدت عمل و اجبار در کار آورد. اما کار شده بود و آنها که بايد بيدار شده بودند و ديگر راهی نبود تا تظاهرات زنان تهرانی که با حمله گروههای فشار به هم ريزد. شعار "يا تو سری يا روسری". و زهرا خانم چهره مشهور آن ساليان چادر به سر و به کمر بسته ميداندار.
اينجا صدای مهندس بازرگان در گوش میپيچد که در مخالفت با کاری که آقای اشراقی و راديو کرده بودند میگفت آقا اين فيل را بيدار نکنيد، آن وقت هيچ کدامتان نخواهيد توانست به فيلخانه برش گردانيد. ما مرده شما زنده.
اينک بيست و هفت سال گذشته است، کيهان به نمايندگی از فيلها چند باری است که به خانمی [تحت عنوان همسر يکی از سران دوم خرداد] ايراد میگيرد که چرا میگوئی با اجبار مخالفم، چرا صراحت داری و ريا نمیکنی و میگوئی از نظرم حجاب حتما چادر نيست، اصلا چرا به استقبال اولين ايرانی برنده جايزه نوبل به فرودگاه میروی. مخاطب کيست فرزند همان آيتالله اشراقی. يعنی کسی که هم پدر بزرگ مادريش مرجع و بنياد گذار جمهوری اسلامی بود و هم پدر بزرگ پدریاش مرجعی بزرگ، هم پدر همسرش مرجعی بلند مقام مانند آيت الله خاتمی اردکانی. موضوع وقتی کمی عبرت برانگيزتر و تماشائیتر میشود که بدانيم آن رييس راديو هم محسن سازگارا فعال سياسی است که همه با نظرات امروزی وی آشنايند و میدانند تا چه حد دموکرات و معفتد به آزادی است و چه هزينهها در اين راه پرداخته است.
تحول است. جامعه نمیايستند. اجزايش نمیايستند. آنان که تصور دارند میتوانند با جنجال و تهديد جامعه را نگاه دارند و مانع از تحولش شوند، جايشان در تاريخ مشخص شده است. بايد گفت زنده نامش مهندس بازرگان که دنيا ديده مرد، مظهر تعادل بود. اينک مائيم و جدال فيلبانان و فيل. و اين نسل جوان دخترکان ما که زير دست و پای فيلها حتی اجازه ندارند بگويند در سرم چه میگذرد.