يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
زندهیاد سید حسین فاطمی طبق شناسنامهاش در سال ۱۲۹۶ خورشیدی اما به واقع در روز عاشورای سال ۱۲۹۸ در نائین پا به دنیا گذاشت.
بنابراین، در حقیقت او در ۳۲ سالگی معاون سیاسی و پارلمانی نخست وزیر و در ۳۳ سالگی وزیرخارجۀ دولت دکتر محمد مصدق شد و در ۳۵ سالگی نیز با جسمی بیمار و تبدار در برابر جوخۀ اعدام قرار گرفت. با این حساب حیات سیاسی و مرگ غمانگیز او در جوانی رخ داده است.
به نظرم رنج کشیدن در کهن الگوی قوم ایرانی به عنوان فضیلتی بزرگ جایگاه بسیار رفیعی دارد. گرچه عموم ایرانیان ظاهراً از رنج گریزانند اما برای رنجکشیدگان و بخصوص قربانیانِ بیدادگری و استبداد چنان احترام و کرامتی قائلاند که آنها را به صورت الگویی ایدهآل و دست نایافتنی میبینند و به همین جهت نیز قهرمانان خود را در بین “شهیدان” و “رنج کشیدگان” جستجو میکنند و برای پاسداشت آنها تمام عواطف و هیجانات خود را به کار میگیرند. مراسم سوگ سیاوشان و تعزیۀ حسین در سنتهای ملی و دینی ایرانیان خود نشان روشنی از این ویژگی کهن الگوی قوم ایرانی دارد.
زندگی توأم با جوش و خروش سید حسین فاطمی و زخمی شدن او در دو عملیات ترور و نهایتاً اعدام ناموجهش، در نزد نسلی از ایرانیانِ سر در سودای نوستالژی نهضت ملی شدن صنعت نفت، از وی چهرۀ شهید مظلومی ساخته است که به جای تحلیل عملکرد او بیشتر باید به ستایشش پرداخت و در رثای اعدام ناجوانمردانهاش اشک ریخت و به مسببان ترور و قتلش لعن فرستاد.
با این وضعیت، شادروان فاطمی به صورت سرمایۀ تاریخی سمبلیکی در آمده است که باید با احتیاط به او نزدیک شد و در بارهاش به راحتی داوری نکرد. عامل این ماجرا نیز در درجۀ نخست قاتلان او هستند که نه به دلایل موجه بلکه از روی کینهتوزی بر اعدام او اصرار کردند. این داستان به ما یادآور میشود که اگر مستبدان حتی پس از غلبه بر مخالفان خود توان کنترل و مهار حسِ کینه توزی و انتقامجویی از آنان را ندارند، تاریخ هم قربانیان آنها را در مقام شهید و مظلوم مینشاند و بدین وسیله انتقام خود را از مستبدان میگیرد.
از این بحث که بگذریم، مرحوم فاطمی کار سیاسیِ خود را با روزنامهگاری آغاز کرد. پس از تبعید رضا شاه از کشور، سخنان در گلوماندۀ اهل سیاست، عمدتاً در قالب کار روزنامهنگاری از حلقوم قلمها فوران کرد و به کارگیری الفاظ تند و درشت، مشخصۀ اصلی آن شد. محمد مسعود نمونۀ اعلای این نوع روزنامهنگاری بود و فاطمی نیز دوستی نزدیکی با مرحوم مسعود داشت. با این حال فاطمی نسبت به مسعود لحن ملایمتری در نوشتههای خود به کار میگرفت هر چند که بروزِ عواطف و احساسات شورمندانه در یادداشتهای او کم از دیگر همصنفیهایش نبود.
وقتی پای عواطفِ شدید در میان باشد، سیاستورزی رنگ خون و حماسه به خود میگیرد و نهایتاً از میل به انقلاب سر در میآورد. سنت معمولِ سیاستورزی، عموماً سرد و خشک و حسابگرانه و کاملاً محافظهکارانه است، از این رو نه فقط شوری بین جوانان برنمیانگیرد بلکه اسباب ملال و کسالت آنان را فراهم میکند. سیاستورزی اصلاحطلبانه اما بین محافظهکاری و انقلاب در نوسان است و در کشور ما سرانجام به یکی از این دو جهت فرو میغلتد.
فاطمی از زمانی که با شادروان دکتر محمد مصدق دوستی پیشه کرد، همچون او خواهان حرکتی اصلاحطلبانه بود اما ظاهراً میل به دگرگونی بنیادی در مناسباتِ قدرت آن روز، او را بیش از پیرمرد و دیگرِ یارانش وسوسه میکرد.
اضافه بر این، فاطمی نیز چون اغلب سیاستمداران روزگار خود، سیاست را نه در آکادمی و با تعمق در آثار کلاسیک سیاسی که در میدان عملِ روزمره آموخته بود. سیاست روزمره معمولاً بر نقشۀ اغلب توطئهآمیزِ چهرهها و گروهها و نهادها برای خالی کردنِ زیر پای یکدیگر و تلاششان برای کسب سهم بیشتری از قدرت متمرکز است و به بنیادهای اجتماعی و اصولِ قهری امر سیاست چندان آگاه و دلبسته نیست. سیاست در این سطح، مشغلهای هیجانانگیز و و پر مخاطره است بخصوص هنگامی که با جنبشی مردمی هم گره بخورد و فضایی از جوش و خروش و بسیج اجتماعی پدید آورد.
فاطمی پیش از آنکه در این مرحله سرآمد شود به سال ۱۳۲۴ گویا به دعوت دولت فرانسه راهی آن کشور شد تا در آنجا در حرفۀ روزنامهنگاری ادامه تحصیل دهد. او سه سال در فرانسه اقامت داشت و گویا در این مدت، سه مدرک دیپلم در رشتههای روزنامهنگاری و مطالعات بینالمللی و مطالعات اجتماعی گرفت و سپس به ایران بازگشت. طبعاً در این مدت کوتاه، امکان کسب مدرک دکترا برای مرحوم فاطمی فراهم نبود، گرچه به دکتر فاطمی مشهور شد.
به نظرم زندهیاد فاطمی در مدت اقامتش در فرانسه کوشیده بود با فضای بینالمللیِ پس از جنگ دوم جهانی آشنا شود، زیرا پس از بازگشت به ایران عمدتاً در این باره مینوشت. او تصوری از دنیای پس از جنگ پیدا کرده بود که ایدۀ مسلط بر سران جنبش ملی کردن نفت حتی دکتر مصدق شد.
طبق این تصور، اِتازونی - نامی که در آن عهد به ایالات متحدۀ آمریکا اطلاق میشد - به عنوان ابرقدرتی خواهان آزادی و استقلال کشورهای وابسته و در بند از سلطه و استعمار بریتانیای کبیر پا به میدانِ جهان گذاشته بود و به صورت مدافع جنبشهای آزادیبخش و استقلالطلب جهان سوم عمل میکرد. از این نگاه، اتازونی مدافع نهضت مردم ایران برای رهایی از سلطۀ بریتانیا دیده میشد و نیرویی قابل اتکاء از این جهت بود.
همین طرز تلقی از مناسبات جهانی، اعضای جبهۀ ملی را به موفقیت شعار ملی کردن صنعت نفت امیدوار کرد و زمینهساز پذیرش نخست وزیری از سوی دکتر مصدق شد.
این نوع نگرش به اتازونی اما فقط بخشی از واقعیتِ جهان آن روز را پوشش میداد. سیاست آمریکا در دنیای پس از جنگ، حمایت از استقلال کشورهای مستعمره و تجدیدنظر در قراردادهای استعماری بویژه امتیازات نفتی بود، اما نه به آن درجهای که سران نهضت ملی میاندیشیدند.
آمریکا به عنوان رهبر جهان سرمایهداری آزاد، نظم بینالمللی پیش از جنگ را غیر قابل قبول و دوام میدانست و برای پایهگذاری نظمی تازه به قدرتهای استعماری اروپا بخصوص بریتانیا برای رها کردن پارهای از منافع و مطامعشان اعمال فشار میکرد، اما این به معنای دست کشیدنِ آن از هژمونی تازهای از نظام سرمایه داری در سطح جهان نبود.
از این رو، سران جبهۀ ملی حدود و ثغور سیاست آمریکا را به دقت درک نکردند و با چشمداشت به حمایت اتازونی، فرمولی برای ملی کردن صنعت نفت تهیه و تدارک دیدند که نه فقط منافع بریتانا بلکه منافعِ خودِ اتازونی را هم به خطر میانداخت و قراردادهای نفتی آن کشور با ونزوئلا و آرامکو را نیز تهدید میکرد.
تا تیر ماه سال ۱۳۳۱ رهبران جبهۀ ملی همچنان به کمک آمریکا امیدوار بودند و به همین جهت نیز، رابطۀ حزب توده با آنها خصمانه بود. پس از قیام مردمی 30 تیر اما روند رویدادها به کلی دگرگون شد. بعد از این واقعه دکتر مصدق از یک طرف امیدش به حمایت آمریکا را از دست داد و با آشکار شدن عوارض جنگ سرد بین آمریکا و شوروی، در صدد بهرهبرداری از کارتِ خطر سلطۀ کمونیسم بر ایران در مواجهه با آمریکا بر آمد. در سیاست داخلی نیز دکتر مصدق ضمن تعارض بیشتر با دربار، تراژیکترین تصمیم زندگی خود را گرفت و پارلمانی را که انتخاباتش در دولتِ خود او برگزار شده بود با استفاده از همه پرسی منحل کرد.
در واقع با این تصمیمات ،نهضت ملی شدن صنعت نفت از ماهیت اصلاحطلبانۀ خود فاصله گرفت و ردای شبهانقلابی به تن کرد. این تغییر جهت، تبعات ناخواستۀ خود را داشت. مرحوم فاطمی در این دوره وزیر خارجۀ دولت مصدق شد و حزب توده هم نسبت به همکاری با دولت تمایل و علاقه نشان داد.
مرحوم مصدق و یاران نزدیکش اما به لحاظ روانی و پیشینۀ سیاسیِ لیبرالمأب و مشروطهخواه خود، آمادگی لازم برای پیمودن این مسیر را تا انتهای آن نداشتند و با گذشت زمان، نوعی یأس و تزلزل فکری بر آنها حاکم شد. این در حالی بود که جامعۀ ایرانی هم تابِ این میزان دگرگونی و تحمل مشقات ناشی از آن را نداشت و به همین دلیل نیز بسیاری از نیروهای سنتی و حتی پارلمانتاریست، نه فقط از مصدق فاصله گرفتند بلکه به صف دشمنان قسم خوردۀ او درآمدند.
این بود که مصدق در آستانۀ کودتا عزم جزمی برای اتخاذ یک تصمیم انقلابی نداشت. تصمیمی که مستلزم فراخوان هوادارانش به خیابان و یا دراز کردن دست یاری به سوی حزب توده و در واقع سازمان نظامی مخفی آن برای خنثی کردن کودتا بود. ظاهراً مصدق پیامدهای هر یک از این دو کار را که اولی به جنگ داخلی احتمالی و دومی به تسلط حزب توده بر کشور منجر میشد، مغایر اهداف ملی خود میدید و از این رو، عملاً در مقابل کودتا انفعال پیشه کرد تا حداقل پیروزی اخلاقی را برای خود و نهضتش رقم بزند. مرحوم سید حسین فاطمی اما بنا به شور و روحیۀ جوانیاش، این ملاحظات را کمتر در نظر داشت. او پس از فرار محمد رضا شاه از کشور، یاداشتهای بسیار تندی را علیه دربار و شخص شاه در روزنامۀ باختر نوشت و سخنرانی غرایی نیز در همین زمینه کرد. این لحن شدید کمکی به دگرگونی اوضاع نکرد اما سرنوشت او را متفاوت از دیگر یارانش در جبهۀ ملی رقم زد.
فاطمی پس از کودتا چند ماهی مخفی شد اما پس از دستگیری به رغم اصرار اطرافیان، برای نجات از حکم اعدام از موضع خود گامی عقب ننشست و یکه و تنها بر حقانیت روش خود پای فشرد.
گفته میشود شخص محمد رضا شاه با اعدام فاطمی موافق نبود، اما بر اثر پافشاری ارتشیهای دخیل در کودتا حکم تیرباران او را تأیید کرد. زنده یاد فاطمی هنگام مرگ، کودکی 9 ماهه به نام سیروس از خود به یادگار گذاشت. گویا شاه این کودک را تحت حمایت مالی قرار داد و موجبات تحصیلش در فرنگ را فراهم کرد.
اگر این داستان واقعیت داشته باشد، آن را میتوان به نیاز شاه به آرام کردن وجدان معذبش از اعدام فاطمی و یا خوی به نسبت ملایم او پیش از گردش به سمت استبداد کامل نسبت داد. به هر حال ریختن خون فاطمی به اسم شاه به ثبت رسید و الهامبخش بسیاری از مبارزان سیاسی برای سرنگونی حکومت او شد.
به هر حال فاطمی با اصرار بر حقانیت خود به بهای از دست دادن جانش، نامی بزرگ در تاریخ معاصر ایران از خود به جا گذاشت. روحش قرین رحمت خداوند باد.
(این یادداشت که در شمارۀ اخیر مجلۀ “اندیشۀ پویا” به چاپ رسید، در اینجا به مناسبت درگذشت شادروان خانم پریوش سطوتی همسر زنده یاد سید حسین فاطمی بازنشرش دادم)
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|