سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
یورونیوز: در ابتدای تابستانی که رو به پایان است احتمالا کمتر تحلیلگر و سیاستمدار و تصمیمسازی در پایتختهای خاورمیانه و غرب گمان میکرد که تابستان به پایان ماه دومش نرسیده، افغانستان شاهد چنان تحولات سیاسی بزرگی خواهد بود که به سرنگونی نظام سیاسی جمهوری و حاکمیت گروه اسلامگرای طالبان و اعلام امارت اسلامی خواهد انجامید و شهرها در گرمای ماه اوت با چنان شتابی سقوط خواهند کرد که فاصله سقوط هرات در غرب تا کابل در شرق افغانستان به ده روز نیز نرسد.
حال اما پرسش مهمی که فرا روی تحلیلگران ایرانی قرار دارد این است که نسبت این تحولات سریع با امنیت ملی و منافع ملی ایران چیست؟
آیا طالبان چنان که در دهه ۷۰ خورشیدی بود کماکان یک خطر امنیتی مهم برای ایران هستند یا اینکه تغییر کرده و قدرتگیریشان در کابل میتواند متضمن مصالح امنیتی و منافع ملی ایران باشد؟
هوشنگ امیراحمدی استاد علوم سیاسی دانشگاه راتگرز در پاسخ به این پرسش میگوید تغییر طالبان افسانهای بیش نیست. طالبان همان طالبان است و آنها کماکان یک مخاطره امنیتی جدی برای ایران هستند. خطری که متأسفانه دولتمردان جمهوری اسلامی متوجه آن نبوده یا این که برای آن اولویت قائل نیستند.
دکتر امیراحمدی میافزاید در حال حاضر ایران با یک حلقه محاصره از شمال و غرب و جنوب توسط روسها، ترکیه و کشورهای عربی مواجه است که با حاکم شدن طالبان بر افغانستان ضلع شرقی این محاصره این تکمیل شده و جبهه جدیدی در شرق علیه ایران گشوده میشود.
اما حمیدرضا ابراهیمی روزنامهنگار زاهدانی و کارشناس مسائل افغانستان، معتقد است ایران با دولت قبلی افغانستان بیشتر مشکل داشته تا طالبان؛ و حاکمیت طالبان بر کابل حتی میتواند «فرصتی برای ایران» باشد.
آقای ابراهیمی میگوید ایران با دولت غنی در چند محور مشکل جدی داشت: «اولا در مورد مسئله پناهندگان، دولت غنی هیچ توجهی به کنترل مرزها نداشت و تمام بار مسئولیت کنترل مرزها را به گردن ایران انداخته بود و زمانی هم که ایران تلاش میکرد از مرزهایش در برابر تردد غیرقانونی مهاجران حفاظت کند با موج تبلیغاتی و رسانهای ضدایرانی مواجه میشد. دوم درباره مسئله مواد مخدر ایران شاهد یک عدم همکاری سیستماتیک از سوی دولت غنی به عنوان کشوری که ۸۰٪ تریاک جهان را تولید میکند، بود. سوم عدم همکاری امنیتی در برخورد با گروههای سلفی چون جندالله و اخیرا داعش خراسان را داشتیم و حتی قرائن جدی داشتیم که دولت غنی دست داعش خراسان را در ولایات غربی افغانستان باز گذاشته تا به ناامنسازی ایران بپردازند.»
ابراهیمی محورهای چهارم و پنجم را چنین شرح میدهد: «چهارم مسئله ستم سازمانیافتهای بود که در دولت غنی نسبت به فارسی زبانان به ویژه هزارههای شیعه روا داشته میشد و نهایتا محور پنجم و مهمترین محور، مسئله آب هیرمند که دولت غنی کوچکترین پایبندی به قرارداد ۱۳۵۱ هویدا-موسی شفیق درباره هیرمند از خود نشان نداد و هیرمند را کاملا به روی ایران بست که این امر موجب خشک شدن کامل دشت سیستان و از دست رفتن ۵۰۰ هزار فرصت شغلی در سیستانی شد که روزگاری انبار غله ایران محسوب میشد. امری که مهاجرت گسترده ساکنان سیستان به ویژه به شمال کشور و خالی از سکنه شدن استان، مشکلات شدید زیستبومی ناشی از خشک شدن هامون و ایجاد غبار شدید به دلیل عبور بادهای گاوکُش و ۱۲۰ روزه از بستر خشک دریاچه و غیره را به دنبال داشت.»
او میافزاید: «در ۱۵۰ سالی که از امضای معاهده گلداسمید میگذرد و حسب آن قرار بود ۶ میلیارد متر مکعب آب هیرمند به صورت نصف نصف بین ایران و افغانستان تقسیم شود و افغانستان هیچ گاه به آن متعهد نماند تا رسیدیم به توافقنامه هویدا-شفیق که حقآبه ایران ۸۲۰ میلیون متر مکعب تعیین شد، در عمل هیچ گاه حقآبه ایران داده نشد مگر مقطع کوتاه ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ که طالبان قدرت را در اختیار داشت که دشت سیستان و دریاچه هامون جان تازهای گرفت.»
آیا طالبان تغییر کرده است؟
دکتر خسرو بهمنی قاجار وکیل و کارشناس مسائل افغانستان در تهران میگوید: «اگرچه علمای سنی همواره در افغانستان نقش سیاسی نیز داشتند که مهمترین جلوه آن در دهه ۱۹۳۰ با مقاومت وسیع در برابر اصلاحات ترقیخواهانه امرالله خان ظهور پیدا کرد، اما نطفه طالبان در دهه ۱۹۸۰ و در جریان جنگ با شوروی توسط سازمان جاسوسی پاکستان، آیاسآی با تکیه بر فِرق صوفی سنی همچون نقشبندیها و دیوبندیها بسته شد.»
او میافزاید: «قدرت اصلی در طالبان اول در دست طایفه ابدالی یا درانیها بود که به قندهاریها مشهورند اما به تدریج علاوه بر قندهاریها جناح مشرقیها یا غلجاییها هم به آنها افزوده شدند که عموما از ولایات شرقی همچون ننگرهار بودند و به لحاظ قبیلهای به طوایف پشتون غلجایی تعلق داشتند.»
بهمنی قاجار توضیح میدهد: «عشیره احمدزی که هم نجیبالله آخرین رییس جمهور چپگرای افغانستان هم گلبدین حکمتیار و هم اشرف غنی به آن تعلق دارند از مهمترین عشیرههای غلجایی است که بطور سنتی چه در چارچوب طالبان و چه خارج از آن در یک رقابت جدی برای رهبری جامعه پشتون افغانستان با درانیها قرار داشته است.
به گفته او، امروز نیز ساختار قدرت در طالبان بر پنج محور استوار است: «جناح اصلی که همان درانیها یا ابدالیها هستند و شامل ملا هیبتالله آخوندزاده، ملا یعقوب فرزند ملا عمر، ملا عبدالغنی برادر و … هستند و میتوان آنان را جناح میانهروتر طالبان دانست. جناح دوم غلجاییها که شامل شبکه حقانی و جریانهای تندروتر و نزدیکتر به پاکستان میشود. سوم، طالبان جنوب غرب شامل طالبان هلمند و نیمروز که اهمیت چندانی در هسته اصلی قدرت طالبان ندارند. چهارم، طالبان تاجیک و هزارههای سنی که صرفا نقش تزیینی دارند و مطلقاً از مناسبات قدرت طالبان بیرون هستند و نهایتا طالبان اویغور و چچن و ازبک که جنگجویان خارجی طالب را تشکیل میدهند و بین طالبان و داعش خراسان در تردد هستند و به نظر میرسد در تحلیل نهایی در صورت افزایش تنش بین طالبان و داعش در کنار داعش خواهند ایستاد.»
اما حمیدرضا ابراهیمی بر خلاف خسرو بهمنی قاجار معتقد است طالبان تغییر کرده و بر خلاف دوره قبلی که عمدتا متاثر از جریانهای صوفی اهل سنت و به لحاظ فقهی تحت تاثیر مذهب حنبلی بود طالبان جدید عمدتا ملهم از فقه حنفی است که سویههای ایرانی و عقلانی در آن غالب است و اجازه نمیدهد به سوی تعارض جدی با ایران و تشیع پیش رود.
ابراهیمی میگوید: «طالبان اول بیشتر جنگسالار بودند، اما در طالبان فعلی فقها دست بالاتر را دارند و از همین رو است که میبینید یک جریان قوی ارادت به مولوی عبدالحمید نیز در بین طالبان جدید وجود دارد که ایران میتواند از این فرصت نیز استفاده نماید تا طالبان را با منافع ملی خودش همسو کند.»
آینده طالبان
خسرو بهمنی قاجار درباره آینده طالبان میگوید: «اگرچه ظاهرا قدرت اصلی با درانیهاست و ملا هیبتالله آخوندزاده رهبر طالبان نیز از این گروه است اما با توجه به شخصیت نه چندان سیاسی و غیر مقتدر او، رهبری او لزوما به معنای تفوق درانیها بر غلجاییها نیست و چنان که نشانههای تنش بین این دو گروه ازهماکنون نیز با به منزوی شدن ملا برادر پیداست، به نظر میرسد به زودی شاهد تنش و رقابت بر سر قدرت بین درانیهای میانهرو و غلجاییهای تندرو به ویژه با شبکه حقانی باشیم.»
امری که آینده طالبان را بین میانهروی و تلاش برای تشکیل دولت مورد پذیرش جامعه جهانی و یا تبدیل شدن به یک بازیگر غیردولتی و نامشروع اما دارای سرزمین همانند آنچه که در دهه ۹۰ میلادی بود رقم خواهد زد.
حمیدرضا ابراهیمی میگوید: «در کنش و واکنش بین قدرتهای منطقهای ایران از سویی، مثلث ترکیه-قطر-پاکستان از سوی دوم و امارات و عربستان از دیگر سوی، طرفی که دست بالاتر را در معادلات منطقهای به دست گیرد خواهد توانست به طالبان نیز شکل دهد و طالبان را متناسب با منافع خود پیش ببرد. معادلاتی که تا اینجای کار به گفته آقای ابراهیمی محور ترکیه-پاکستان بیش از بقیه در آن دست بالا را داشته اما دیپلماسی ایران نیز در دور کردن خطر طالبان تاکنون موفق عمل کرده و ایران را نمیتوان طرف شکست خورده این بازی دانست.»
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|