پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
آستانۀ قرن سیزده هجری برای ایرانیان مقارن بود با پایان جنگ جهانی اول؛ جنگی که بهرغم اعلام بیطرفی به درون خاک ایران نیز کشیده شد و کشور را عرصۀ جنگ نیابتیِ سه نیروی متخاصم روس، انگلیس و عثمانی کرد، تا حدی که در معاهدۀ متارکۀ جنگ با آلمان خروج نیروهای روسیه از ایران به مواد آن افزوده شد. با این حال، این جنگ در کنار ضعف قدرت مرکزی ایران به شکلگیری نیروهای اعتراضی مختلف از شمال تا جنوب و شرق و غرب کشور انجامید. بروز قحطی و شیوع بیماریهای همهگیر طاعون، وبا و حصبه در نقاط مختلف ایران نیز شرایط را سختتر کرده بود. کشتی امیدی که از دل مشروطه برخاسته بود حالا بازیچۀ سیلاب مصائب بیپایان شده بود.
جنگ در آبان ۱۲۹۷ پایان یافت. نیروهای روس و عثمانی مجبور به ترک خاک ایران شدند و انگلیس بیرقیب در کشور باقی ماند. صدیقه دولتآبادی نشریۀ زبان زنان را در سال ۱۲۹۸ در اصفهان منتشر کرد. اولین بار بود که از اسم زنان در عنوان یک نشریه استفاده شد و در مجله قید شد که فقط مقالاتِ به قلم زنان چاپ میشوند. در همان سال انگلیس با قرارداد ۱۹۱۹ بهدنبال این بود که امتیازات فراوانی را نصیب کشورش کند. صدیقه دولتآبادی همزبان با بسیاری از روشنفکران به طرح انتقادهای شدیداللحنی از این قرارداد پرداخت. در این هنگام، عدهای به نام اینکه نشریه بیحجابی را ترویج میکند به دفتر آن هجوم بردند و دولتآبادی را مورد ضرب و جرح قرار دادند. زبان زنان توقیف شد. در ادامه، برخی از افرادی که به دفتر نشریه حمله برده بودند شناسایی شدند. یکی از آنان نوکر شخصیِ قنسول انگلیس بود. ظاهراً آن انتقاد دولتآبادی باعث این توقیف و حمله شده بود.
در سال ۱۳۰۲، زنانِ «جمعیت نسوان وطنخواه» در مقابل ساختمان نظمیه، در میدان توپخانۀ تهران، جزوههای مکر زنان را در اعتراض به ادبیات مردسالارانۀ تاریخی به آتش کشیدند و محترم اسکندری اظهار کرد که «این اقدام برای دفاع از آبرو و حیثیت مادران و خواهران شماست و ما زنان هم مثل همۀ انسانها عقل داریم و مکار نیستیم». آنها از این طریق میخواستند اعتراض نمادین خود را به گفتمان مردانۀ محدودکنندۀ زنان به گوش همگان برسانند. این اقدام پاسخی عملی به کسانی بود که از یک طرف زنان را صغیر و محلِ تربیت مردان میدانستند و از طرف دیگر به عقل زنانه نام مکر میدادند.
در اتفاقی دیگر، «جمعیت نسوان وطنخواه» در اردیبهشت سال ۱۳۰۳، زمانی که قرار است با نمایش یک تئاتر خانگی به اسم سیب و آدم و حوا در بهشت با بازیگری مادام وارتوطریان و دو بازیگر ارمنی مبلغی برای راهاندازی یک اکابر زنانه جمعآوری کند، با حملۀ اوباش به خانۀ محل نمایش، به اسم اینکه اقدام خلاف عرف صورت گرفته است، ضربۀ سختی میخورد. به قصد تحریک، شایع شده بود که این نمایش برای کشف حجاب زنان ترتیب داده شده است. پس از این اتفاق و تبعات آن، جمعیت نسوان شیوههای محتاطانهتری در پیش میگیرد.
بیشک، در یک قرن گذشته تا امروز، دعوای جنسیت در محور مهمترین منازعات سیاسی و مدنی ایران قرار داشته است. زنان به عرصه بیایند یا به خانهها برگردند؟ جنگی میان جهان اندرونی و بیرونی حیات اجتماعی ایرانیان را متشنج کرده است. در این میان، بدون شک یکی از مهمترین مشکلات زنان ایرانی مردان قیممآب بودهاند؛ مردانی که در طول تاریخ حضور و آزادی زن را به موضوع تصمیمات یکشبۀ خود تبدیل کردهاند، آن هم در روزگاری که زنان صاحب فکر و نظر هیچ کم نبودهاند. اما رأی و نظر مستقل آنها تحملناپذیر بوده است.
نمونۀ این مواجهه با زنان را در اولین کنفرانس زنان اسلامی در دورۀ رضاشاه شاهد هستیم، جایی که اعضای پرسابقۀ جمعیت نسوان و بسیاری از زنان صاحب قلم و فکر حضور دارند و یک مرد، شیخالملک اورنگ، به نمایندگی از دولت عملاً کنگره را بهسمت سیاستهای حکومت سوق میدهد. اغلب زنانِ «جمعیت نسوان وطنخواه» جلسه را ترک میکنند ولی حاکم ترجیح میدهد نمایش دلخواهش را پیش ببرد تا نظر و حضور فعالان واقعی حقوق زنان را بهرسمیت بشناسد. برخورد فرمایشی با مسئلۀ زن و حقوق زنان هیچوقت جز دورههای کوتاهی از تنفس سیاسی در ایران تغییر نکرد. در دورۀ پهلوی دوم، همۀ نیروهای سیاسی مشتاق همراهی زنان میشوند، اما در برخی موارد گرایشهای فمینیستی را مانع اطاعتپذیری زنان و حل شدن آنها در آرمانهای حزبی یا وطنپرستی میبینند.
زنان ــ البته بهاستثنای افرادی مثل صدیقه دولتآبادی یا مهرانگیز منوچهریان ــ در حوزۀ سیاسی نیز همچون خانه مجبورند با مردانِ همحزبیشان مصالحه کنند، ترفندهای زنانه بهکار بگیرند، صدایشان را پایین بیاورند و نشان دهند به جنس دوم بودن خویش پایبند خواهند ماند، تا شاید راهی برای گفتوگو با دیکتاتوری مردانه باز شود. بیدلیل نیست که صدیقه دولتآبادی، آشنا به این محدودیت تاریخی، نام روزنامۀ خویش را زبان زنان میگذارد و بیدلیل هم نیست که در توقیف روزنامهاش از او خواسته میشود نام دیگری روی آن بگذارد. این نام اشارۀ مستقیمی است به آنچه در فرهنگ مردسالار زمان خویش تقبیح میشود.
چرا مردان از زبان زنانه میهراسند؟ لابد به همان دلیل که کریستوا و نسل سوم جنبش فمینیسم از اهمیت انقلابی زبان زنانه میگویند. یک قرن مبارزۀ زنان نشان داده است که تحمل صدای زنانه حتی بیش از تحمل تن زنانه در فضای عمومی هراسناک بوده است. صدای مستقل زنان در هیچ دورهای به رسمیت شناخته نشد. این در حالی است که تاریخ مسیر دیگری در پیش دارد. امروز، هرچند بهرغم یک قرن مبارزه بسیاری از مهمترین موانع و مشکلات زنان بدون تغییر بر جا ماندهاند، جنبشها و الگوهای تازۀ مبارزه مسیر متفاوتی را دنبال میکنند.
جنبش من-هم در سالی که گذشت، بهرغم همۀ مصائب موجود، به صدا و قدرتهای تازهای برای زنان تبدیل شد. زنان برای اولین بار در آستانۀ قرن جدید از مسیری بهجز مطالبه از نظام حاکم و دستگاه حقوقیِ مردسالارش وارد گفتمان سیاسی و اجتماعی شدهاند؛ آنها زبان زنان و قدرت انقلابی و انتقادیاش را محقق میکنند.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|