iran-emrooz.net | Tue, 23.05.2006, 12:29
اعتراف به يك ترفند بد فرجام مطبوعاتی در سال ٥٨
محمدحيدری/ سايت اطلاعرسانی
امروز كه تصميم به نوشتن اين اعتراف نامه گرفتم، هژدهم فروردين ١٣٨٥است. كشور هنوز در حال خميازه كشيدن است و ر سانهها (مطبوعات، صدا، سيما و خبرگزاریهای وطنی) نيز از رخوت تعطيلات طولانی مدتی كه به عنوان يك اصل بديهی و يك سنت طبيعی، جا افتاده است، بيرون نيامدهاند.
زيانهای اين تعطيلات دراز مدت آن قدر گوناگون و مخرب است كه حتی اگر بخواهم فهرست آنها را بنويسم از مصاديق «مثنوی هفتاد من كاغذ» خواهد بود، لذا يك راست میروم سر اصل مطلب و پس از نگارش چند جمله در بارهی نقش رسانهها (بويژه مطبوعات) در به تحرك درآوردن جامعه، ماجرايی را كه به باب شدن تعطيلات طولانی مدت در آغاز هر سال خورشيدی منجر شد، واگويه خواهم كرد.
تا قبل از سال ١٣٥٨، مطبوعات و ادارات دولتی فقط سه روز تعطيل نوروزی داشتند. از روز چهارم فروردين، مطبوعات با همان حال و هوا و محتويات عادی خود، منتشر میشدند و ادارات دولتی نيز داير بودند. مديران، بازرگانان، صاحبان صنايع، دانشگاهيان و تمامی گروههايی كه در گردش امور جامعه نقش دارند، حتی اگر در مسافرت بودند، مطبوعات را میخواندند تا اطلاعات خود را «به روز» كنند. جامعه نيز فعال میشد و گر چه حال و هوای عيد، تا سيزدهم فروردين ادامه داشت، اما جامعه به خواب نمیرفت و يك بيست و چهارم از فرصت يك ساله يك ملت، به بيهودگی پر زيان و ملال آوری نمیگذشت.
در پايان اسفند سال ١٣٥٨، شرايطی پيش آمد كه برای نخستين بار، روزنامههای مطرحی كه منتشر میشدند، تن به تعطيلات دراز مدتی دادند كه به باور من، سرآغاز وضعی است كه اكنون با آن مواجهيم. و آن ماجرا بدين شرح است:
انتخابات نخستين دور مجلس شورای اسلامی (كه البته در قانون اساسی مجلس شورای ملی ذكر شده بود) را تازه برگزار كرده بودند. علاوه بر گروههای غير مذهبی، يك گروه نيرومند از روحانيون آن زمان نيز به شيوهی تبليغات حزب جمهوری اسلامی و روش برگزاری انتخابات اعتراض داشتند و از مطبوعات میخواستند اعتراضهای آنها بازتاب داده شود.
از سه روزنامهی پرخواننده آن روزگار، يكی تعطيل شده بود (آيندگان)، دومی تحت مديريت يك فرد منصوب از سوی دفتر مقام رهبری انقلاب قرار داشت (كيهان) و سومی گرچه مصادره شده بود، اما به وسيله يك شورای ٢١ نفره، مركب از برگزيدگان كارگران، كارمندان و اعضای هيات تحريريههای نشريات مختلف آن اداره میشد و هيات تحريريهاش استقلال عمل داشت (اطلاعات).
گروه روحانيونی كه به انتخابات ايراد میگرفتند، انتظار نداشتند كيهان نظريات آنها را منعكس كند، و اگر بخواهم بی رو دربايستی بنويسم، بايد ياد آور شوم زورشان نيز به آن روزنامه نمیرسيد. لذا فشار خود را بر روی روزنامه اطلاعات (كه آن زمان من فرد ارشد شورای سردبيری و در واقع سردبير آن بودم ) متمركز كرده بودند. سرانجام من ناگزير شدم آقای رسول صدرعاملی، كارگردان نامآور كنونی سينمای ايران را كه آن زمان از خبرنگاران برجسته و خلاق روزنامه اطلاعات بود، مامور مصاحبه با رهبر اين گروه از روحانيون، يعنی آيتالله مرواريد كنم.
مصاحبه انجام شد و آقای صدرعاملی دست نوشته مصاحبه و نوار كاستی را كه مصاحبه بر روی آن ضبط شده بود، تحويل من داد.
مصاحبه را كه خواندم، متوجه شدم چاپ آن، با توجه به شرايط سياسی حاكم بر كشور در آن زمان، مستلزم پذيرش يك خطر بزرگ است. به ويژه آن كه حدود سه ماه قبل از آن، فردی كه به عنوان ناظر بنياد مستضعفان به موسسه اطلاعات و ايران چاپ گسيل شده بود، چنان تهمت ناروايی بر من وارد كرده بود كه اگر عنايت ايزدی و انصاف برخی از قدرتمندان آن زمانه نبود، تكهتكه و قيمهقيمه شدن، كمترين تاوانی بود كه میبايد در ازای آن تهمت بزرگ میپرداختم.
روزهای اسفند يكی پس از ديگری میگذشت و فشار بر من برای چاپ آن مصاحبه فزونی میگرفت، در حالی كه نه قادر به مقابله با پيامدهای چاپ مصاحبه بودم و نه میتوانستم دست رد به سينه معترضان، كه آنها هم آدمهای با نفوذی بودند، بزنم. در عين حال، هنوز معنای توصيهی آقای دكتر ناصر ميناچی، وزير ارشاد دولت موقت در زمينهی «سانسور مقدس» را درك نكرده بودم و میپنداشتم حال كه انقلاب شده، ما ديگر بهانهای برای تن دادن به سانسور نداريم.
در واپسين روزهای اسفند، انديشهای به مغزم خطور كرد كه به من میگفت: اگر بين زمان چاپ مصاحبه با حضور بعدی تو در روزنامه، فاصلهای وجود داشته باشد، گذشت روزها خشم مخالفان چاپ مصاحبه را كاهش خواهد داد و از ميزان خطر كاسته خواهد شد. اما پرسش اصلی اين بود كه چگونه میتوانم چنين فرصتی را ايجاد كنم؟
به دليل شرايط ناشی از انقلاب و تغيير مديريت در روزنامه كيهان، اين روزنامه از لحاظ ذخيره كاغذ در وضع شكنندهای قرار گرفته بود. با توجه به اين واقعيت، تصميم گرفتم شرايطی ايجاد كنم كه عدم انتشار روزنامهی اطلاعات، طبيعی جلوه كند. لذا با آقای حاج حسين مهديان مدير منصوب كيهان تماس گرفتم و القاء كردم كه روزنامه اطلاعات هم با كمبود ذخيره كاغذ مواجه است و سپس پيشنهاد كردم برای كاستن از فشار اين كمبود، میتوانيم امسال، استثنائا، تعطيلات نوروزی را طولانی كنيم تا فرجهای برای رسيدن كاغذهای خريداری شده از خارج ايجاد شود.
آقای مهديان پيشنهاد مرا ابتدا با اين شك و ترديد كه ممكن است هدفم عدم انتشار كيهان و انتشار انحصاری اطلاعات بعد از تعطيلات سه روزه باشد، ارزيابی كرد، اما با توجه به سوابق آشنايی ديرين و قول موكدی كه به ايشان دادم، موافقت كرد تعطيلات نوروزی را ده روز افزايش دهيم.
پس از قطعی شدن اين توافق بود كه من تصميم گرفتم مصاحبه آيت الله مرواريد را در آخرين شمارهی اسفند سال ١٣٥٨ (روز ٢٨ اسفند) چاپ كنم. و چنين هم كردم. پس از انتشار آن مصاحبه در انظار ظاهر نشدم و پس از آن تعطيلات بیسابقه، كه متاسفانه بعدها سابقهی جاافتادهای شد، و به تمامی بخشهای جامعه نيز تسری يافت، وقتی دوباره به روزنامه رفتم، متوجه شدم محاسباتم درست بوده، و خشم مخالفان چاپ آن مصاحبه تعديل شده است.
حال خطاب به جنابان آقايان احمدینژاد (رييس جمهور) و صفارهرندی (وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی) عرض میكنم:
در عصر انفجار اطلاعات، تعطيل دراز مدت رسانهها برای كشوری با وضعيت و شرايط ايران، سم مهلكی است كه پيامدهای ويرانگر فراوانی دارد. اگر رسانهها، به ويژه مطبوعات، پس از تعطيلات رسمی منتشر شوند، جامعه نيز فعال خواهد شد. اگر اين تحول در سال اول به طور كامل ايجاد نشود، در سال دوم و سوم تحقق خواهد يافت. ضمن آن كه با تاكيد و با اتكا به مطالعات خودم يادآور میشوم ركود فعاليتهای سياسی ـ اقتصادی ـ فرهنگی و اجتماعی كه معمولا از ٢٥ اسفند آغاز میشود و گاهی تا آغاز دهه سوم فروردين سال بعد هم ادامه میيابد، برای كشور سم مهلكی است. شما كه وعده خدمت دادهايد، كاری كنيد كه ملت ايران از خوردن اين سم به ظاهر شيرين، اما در باطن مهلك، معاف شود.
جز اين، به مخالفان كاهش تعطيلات رسمی كه در برنامه دولت است، عرض میكنم اگر به راستی مدافع ارزشها و خواهان سربلندی ايران هستيد، از ياد مبريد ملتی كه عادت به يك روز در ميان كار كردن داشته باشد، نمیتواند از دايرهی بستهی توسعه نيافتگی خارج شود. به آمار بازده واقعی نيروی كار كشور نگاهی بيندازيد تا متوجه مقصود من شويد.
١.از ١٤ فروردين امسال تا امروز، مطالب خبرگزاری ها و مطبوعات را با دقت مرور كردهام. بيش از يك سوم اخبار و مطالب، مربوط به آمار عده بازديد كنندگان از فلان استان و شهر و اثر تاريخی است. بخشی مربوط به كاهش تصادفها است و بخشی ديگر اخبار تكراری ١٤ روز اول سال ... خبرها و تحليلهای «به روز» نقش بسيار كم رنگی داشتهاند.
٢-وجود شورای سردبيری در نشريات ايران هم داستان عجيبی است. اين نوع شورا را هم ما از سر ناچاری (و برای از سرگذراندن بحرانهای گريز ناپذير پس از انقلاب) ابداع كرديم، اما اين يكی هم مثل تعطيلات نوروزی مطبوعات و ديگر رسانهها، اكنون يك «اصل» شده است!
٣.آيت آلله مرواريد اخيرا در گذشتهاند و به جوار رحمت حق رخت بربستهاند.
٤.سينمای ايران در بعد از انقلاب، به ميزان قابل توجهی به هيات تحريريهی روزنامه اطلاعات در سالهای پيش و پس از انقلاب مديون است. زيرا سه نفر از خبرنگاران شاخص آن هيات تحريريه را به خود جذب كرد. اين سه تن آقايان رسول صدرعاملی، فريدون جيرانی و بيژن امكانيان هستند كه همگی در يك گروه خبری كار میكردند و يار غار هم بودند. هر سه نفر نيز با هم از روزنامهنگاری به عالم سينما نقل مكان كردند و تا مدتی «يار غار بودن» را حفظ كردند.
٥. ماجرای «سانسور مقدس» طولانی است و اگر فرصتی دست داد، آن را خواهم نگاشت. فقط يادآور میشوم طولی نكشيد كه آقای ناصر ميناچی و هم رزمان ايشان خود نيز مزهی «سانسور مقدس» را چشيدند!
٦. مغازه و دفتر كار آقای حاج حسين مهديان كه از بازرگانان معتبر آهن آلات بود، در ابتدا خيابان خيام و كنار در ورودی موسسه اطلاعات قرار داشت و سابقه آشنايی من با ايشان به دليل اين همجواری و نيز به علت دوستی ايشان با عدهای از خبرنگاران روزنامه اطلاعات، به سالها پيش از انقلاب برمیگردد. آقای مهديان كه همراه با شهيد عراقی موسسه كيهان را پس از انقلاب تحويل گرفتند، بعد از ترور مرحوم عراقی، تا مدتی سرپرستی موسسه كيهان را بر عهده داشت.