iran-emrooz.net | Fri, 05.05.2006, 7:35
نگاهی به جايگاه طيف سكولارها در ايران
عرفان قانعیفرد
http://www.erphaneqaneeifard.blogfa.com/
جهانبگلو؛ روشنفكر است نه سياستمدار
با قطعيت يافتن و روشن شدن مساله دستگيری استاد محترم دانشگاه ، رامين جهانبگلو در سايت ها و نشريات الكترونيكی خارج از كشور - جدای از انتشار يافته های داخل - بعضی ابهام ها ، شايد از سر لطف و احساس و شايد هم بنا به عدم شفاف سازی قبلی ، دامن زده شد كه بطور ساده می خواهم اين موضوع را برای دوستان ارجمند و هموطن توضيح دهم. و ان هم توجه اول به طيف شناسی علمی و اصولی حركت فكری در ايران است كه كالبد شكافی حركت شناسی موجب شناختن درست جايگاه افرادی امثال جهانبگلو می گردد. قبل از ادامه سخن جريانها را بطور گذرا اگر بنگريم به چنين نموداری ظاهری خواهيم رسيد.
الف: حركت سياسی داخلی
١. راديكال اقتدار گرا : احزابی مانند ايثارگران ، آبادگران ، جامعه مدرسين قم و...... سپاه ، كيهان ، صدا و سيما و...
٢.راست سنتی ( و گاه مشهور به محافظه كار) : موتلفه ، جامعه روحانيون ، پيروان خط امام و...جامعه مهندسين اسلامی و... مجلس شورا و...
٣. ميانه رو ها : كارگزاران ؛ خانه كارگر، اعتدال و توسعه و....
٤. دوم خردادی ها( چپ اسلامی): مشاركت ، مجاهدين ؛ مجمع روحانيون مبارز، اعتماد ملی و......شرق،آفتاب و اعتماد ملی و..
٥. ادامه جبهه دمكراتيك : نهضت آزادی ؛ ملی مذهبی و.... نامه ، چشم انداز و....
در اين ميان ؛ افراد و احزاب از لحاظ فكری اسلام گرا هستند و پيرو تفكر حكومت دينی ؛ كه به جز گروه يا طيف آخر مابقی در محدوده درون نظام و قانون اساسی كشور فعاليت رسمی و اداری دارند ؛ اما گروه آخر گاه نقش منتقد سياسی داخل حوزه حكومتی را بازی می كنند ولی در دايره درون نظام نمی گنجند ولی فعالين سياسی هستند. . .
ب: حركت اجتماعی - فرهنگی
١.طيف فكری دين مدار سنتی: مانند روحانيون مستقل ؛ مراجع و....
٢. دين مداران روشنفكر يا روشنفكران دينی: خط سروش ؛ حلقه كيان ، جرگه طرح نو و.. ادوار و دفتر تحكيم و.....
٣. سكولارها و چپ های لاييك يا غير مذهبی: مانند كانون نويسندگان و....
در اين ميان گروه اول و دوم رابطهای ساده و معمولی با دولت دارند ؛ بيرون از نظام سياسی هستند ؛ اما از لحاظ اجتماعی هر كدام به شيوهای در لايه های جامعه ايرانی نفوذ دارند. گروه اول را كه مراجع هم شامل آنها است ؛ هنوز در ميان طرفداران دين - با مذاهب مختلف - اعتبار و جايگاه خاصی دارند. طيف دوم را طرفداران پلوراليستی و قرائت حداقلی از دين - يا بنا به طنز سياسی راديكا ل ها ؛ اهل تساهل و تسامح - می باشند و گاه در نقدهای تند ، آنان را غير خودی هم نام می برند. كه البته موتور حركت فعالی به نام دفتر تحكيم وحدت هم از طرفداران آنان به شمار می رود. اما طيف ديگر فكری كه غير سياسی است و اكثر شخصيت های منفرد و مستقل و فرهنگی در ايران را شامل می شود كه فعاليت آنان صرفا فرهنگی و غير سياسی است ؛ جنجال بر انگيز ترين گروه و طيف نخبگان و فعالان درون مردم ايران را تشكيل دادهاند كه هر از چند گاهی مورد شماطت سياسيون قرار گرفته اند!. پس تا اينجا مشخص شد كه افراد قرار گرفته در اين حوزه بيشتر فعال فرهنگی و اجتماعیاند ومنبع فكری جامعه امروز ايران را تشكيل دادهاند كه ساخت هايی مانند حركت اصلاح طلبی ؛ جبهه دمكراسی و حقوق بشر و آن جی او های فعال و.... حاصل زايش فكری اين حركت بوده است.. با وجودی كه غير سياسی بودن اين افراد را هم خود سياسيون فعال در درون نظام معترفند. و آنچه خارج از مرز و بوم ايران است را مورد بحث قرار نمی دهيم.اما در ايران مشكلی كه پس از انقلاب اسلامی ، به وجود امده و گاه مايه بروز چنين مشكلاتی می شود عدم دقت كردن به معانی درست واژه ها و تعبير غلط كردن يا برداشت منفی كردن از حركت ها است. پس از تسويه شبكه سياسی چپ ها در داخل ؛ می توان به جرات گفت كه هيچ حركتی سياسی بر خلاف جهت قدرت مسلط زمانه در داخل كشور شكل گيری و ساماندهی نشده است اما همين طيف های دوم و سوم حركت اجتماعی و فرهنگی ،از دهه ٦٠ تا امروز در بحران بدبينی و آميختگی به ابهام، به زيست خود ادامه می دهد. و خط سياه و سپيد كشيدن تندروانه گاه چنين زيانهايی جبران ناپذير را در پی دارد...هراس از طرح توطئه و اميخته كردن نادرست به ابهام و منفی نگريستن ها ؛ موجب برخورد شديد با فعاليت ها می شود و در هنگام بروز خشونت هم خسارت را نسنجيدن مايه بی اعتباری راه كارمی گردد. در دهه ٦٠ حتی فعاليت مذهبی و روشنگری مذهبی گروه دوم هم با مجازات همراه بود ، و كم كم در اواسط دهه ٧٠ از هزينه های اعمال شده بر آنان كاسته شد. در اين جريان ها هم هميشه انگشت نقد به طرف دستگاه كنترل امنيتی كشور دراز شده است و تنها يك بار در دوران ٨ سال گذشته به اشتباه بودن راه كار گردن نهاده است وگرنه تا امروز "چشم ها را نشسته است تا جور ديگر ببيند"!..و هراس از نقد كردن هنوز وجود دارد. در حاليكه تعهد داشتن به دين يا قانون حفظ نظام و... منافاتی با بررسی دقيق و سنجش درست ندارد!...وقتی غير سياسی بودن كاری آشكار و مبرهن است و خود دستگاه امنيت كشور ، علنا به آن معترف می باشد ، پس دوباره و چند باره چنين خطا كردن ، روا نيست. كه باز هم برای تسويه قدرت ، نقطه ضعف جستن رقيب و...از چنين راهی استفاده كرد ، روزنامه نگار را جاسوس ناميد ، مترجم را خائن و فيلسوف را دشمن!...دانشجو را نادم خواند و وبلاگ نويس را دشمن و اين بار فرستاده و...تركيب نادرست سياست و فرهنگ موجب هتك حرمت ارزشها می شود. چرا بايد وقتی كه هزار و يك راه ساده و ارام برای كنترل و بررسی هر شخص و سازمانی وجود دارد ، باز هم آن طور كه ترازوی عقل شخص می خواهد منافع ايجاب می كند حركت كرد و به اصطلاح با كلاه خويش پيمود ! امروز كه يك فيلسوف مدرس و محقق چنين با دام سياست بازی افتاده است ؛ بايد با اهل خرد و عقلی همچون او ؛ با تدبير برخورد كرد ؛ چون معنای اول سياست تدبير است وگرنه سياست بدون فكر و تدبير بی معنا است.آيا رامين جهانبگلوی خرد ورز را بايد طعمه تسويه سياسی كرد؟...وانگهی چرا تسويه سياسی را با اهل سياست نبايد انجام داد؟...باز هم سريالی و ماجراهايی به نام آقای پورزند در راه است ؟...باز هم مدير محترم روزنامه كيهان ، هوس ماجرا جويی كردهاند كه از هر چند گاهی ، چنين آرامش فكری اهل خرد و فرهنگ جامعه ايرانی را بهم بزند و اعتبار خويش را چنين به زير ذره بين نقد ببرد ؟...آيا در روز معلم و آغاز نمايشگاه بين المللی كتاب ؛ بايد معلمی اهل قام را به بند كشانيد و آنگاه نظامی كاری سياست پيشه ؛ او را مخل امنيت بنامد؟..اما از كيهان هم سوالی را بايد صادقانه پرسيد و آن اين است " آقای شريعتمداری ! براستی كتابی از رامين جهانبگلو خوانده ايد؟....راست و حسينی بگوييد كه آيا از ترجمه ها و سخنانش برگهای را ديده ايد؟....چرا از تز و آثار امثال رامين جهانبگلو، لااقل برای رشد و ترقی سياست و جايگاه خود سود نمی جوييد ؟...". و اين توضيح خيرخواهانه و صادقانه را امروز بدين خاطر نوشتم كه جايگاه امثال جهانبگلو را درست در نظر بگيريم و بشناسيم. اميد است كه مشكل او بزودی حل و فصل شود.
و در پايان نمونهای از تفكر رامين جهانبگلو در كلاس درس را نقل می كنم: وجود مسلمانان دموكرات به معنای سازگاری دين و دموكراسی نيست: دموكراسی مستقيم در دنيای امروز يك دروغ است و تنها دموكراسی ممكن در دنيای حاضر؛ دموكراسی با ميانجی است كه همان پارلمان است، مردم نمايندگانشان را انتخاب میكنند و اگر آنها را نخواستند كنار می گذارند: ما نمیتوانيم چيزی به نام دموكراسی دينی داشته باشيم و اينكه روشنفكران دينی به جای دموكراسی، از واژه مردم سالاری استفاده می كنند باعث مخدوش شدن و زيرسوال رفتن جنبه فلسفی و علمی دموكراسی میشوند ؛ چرا كه دموكراسی تاريخچه فلسفی و علمی دارد كه برای پذيرش دموكراسی بايد آن تاريخچه را هم پذيرفت. : روشنفكران دينی هر قدر هم مدرنيته را نقد كنند ؛ ولی به هرحال انسانهايی هستند كه در عصر حاضر میخواهند زندگی كنند و مقصودشان از دموكراسی هم دموكراسی مدرن است نه دموكراسی آتن ، با توجه به اينكه دموكراسی بنابر تعريف آنها دموكراسی سكولار است در جايی كه دموكراسی مدرن مطرح میشود، دين نمیتواند نقشی ايفا كند، در اروپا متفكرانی چون ماكياولی و هابس مساله خود مختاری سياسی را مطرح كردند ؛ ولی هيچ يك از روشنفكران دينی ما برای اين مساله پاسخی ندارند ، در حالی كه متفكران غرب برای آن پاسخ دارند و معتقدند؛ سياست تحت لوای دين نيست ، بلكه سياست مشروعيت را از خودش میگيرد با اشاره به مساله عقلانی كردن سياست : ما در دنيای افسون زده هستيم و اگر بخواهيم در جامعه مدرن با دنيای دينی زندگی كن باز افسون زده میشويم: بايد توجه داشت كه ايمان به فضای خصوصی انسان بر میگردد و در دنيای عمومی سكولار است و ايمان فردی نمیتواند پروژه اجتماعی ايجاد كند. در خصوص مساله خود بنيادی نهادهای سياسی اظهارداشت: در دنيای دينی خودبينايی نهادهای سياسی را نداريم ؛ اما در دنيای سكولار نهادهای سياسی خود بنياد هستند و مشروعيت خود را از مردم میگيرند. همچنين دموكراسی دينی قاعدتاٌ بايد مشروعيت خود را از دين بگيرد ؛ اما دموكراسی براساس تعريفش مشروعيت را از مردم میگيرد. ما در دنيای كلگرا زندگی نمیكنيم كه يك كل به همه چيز مشروعيت بدهد. با اشاره به مساله اعتلای فرديت بايى تصريح كرد: در جامعه دينی شما مومن هستيد؛ اما در دموكراسی سكولار امت و مومن مطرح نيست ؛ بلكه شما جزيی از كلی هستيد كه به شما اجازه اعتلای فرديت و دفاع از حقوقتان را میدهد ، پس مساله فرديت و خودمختاری سياست و عقلانی كردن سياست ما را تنها به يك تعريف میرساند كه روشنفكری دينی از ارايه آن تعريف عاجز است. روشنفكران دينی همواره در مقابل روشنفكران سكولار میگويند شما چيزی از دين نمیدانيد، اين را در مقابل خودشان هم میشود گفت، مثلا می شود گفت؛ شما از دموكراسی غرب چيزی نمیفهميد، البته من اين مساله را نمیگويم و فكر میكنم سخن درستی هم نيست. من برخلاف آنچه به من نسبت دادند، معتقد نيستم كه فرد مسلمان نمیتوان دموكرات باشد، مسلمان می توانند خيلی هم دموكرات عمل كند. دموكراسی رژيم بسيار ظريفی است، اكثريت میتواند اشتباه كند، مردم میتوانند به راحتی اشتباه كنند و روشنفكران بايد گاهی اوقات خلاف مردم حركت كنند. در صحبتهايتان به متن دين اشاره و به آن استناده میكنيد در حالی كه دموكراسی بر اساس هيچ متنی كار نمیكند و يك متن تغييرناپذير مثل متن دين قرآن ندارد، يك چارچوب اجتماعی است نه يك متن. وی خاطرنشان كرد: وجود مسلمانان دموكرات به معنای سازگاری دين و دموكراسی نيست، يك مسلمان بدون پروژه اجتماعی میتواند با دموكراسی كنار بيايد ؛ اما اگر مسلمان با پروژه اجتماعی دينی وارد شود، نمیتواند با دموكراسی سازگار باشد ، متن دموكراسی قراردادی اجتماعی است كه میتوان آن را مورد سوال قرارداد چون يك متن دينی نيست.