سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
چکیده گفتوگوی مجله «ایران فردا» با محسن رنانی
* دموکراسی نقطهای نیست که ما به آن برسیم، دموکراسی یک فرایند است. بنابراین همین که شاخص نشان دهد ما در مسیر هستیم و فرایند چراغش روشن است کفایت میکند. در این راستا باید به چند نکته توجه کنیم: نکته اول اینکه، کشورها در موقعیت تاریخی خود میزان بلوغشان متفاوت است. ویژگی و سرعت گذار به دموکراسی بستگی به این دارد که یک ملت کجای تاریخ ایستاده است. ممکن است برای ملتی در گذار به دموکراسی فعالیت احزاب لازم باشد اما برای ملت دیگری لازم نباشد. پس دموکراسی را باید یک افق ببینیم و نه یک وضعیت، اگر ردگیری ما به سمت افق باشد میتوانیم بگوییم که در حال پیش رفتن در مسیر دموکراسی هستیم.
* نکته دوم اینکه دموکراسی را نباید محدود به سازوکار رای دهی کنیم و باید همه نقاط صوری و واقعی و محتوایی را درسنجش آن نظر بگیریم. مثلا اگر جامعهای صبورتر شود و بپذیرد که بر علیه حزب مخالفش که رای آورده شورش نکند نشان از حرکت به سوی دموکراسی است. دموکراسی در جامعهای به وقوع میپیوندد که مردمش رواداری را در ذهن و مدارا را در رفتار دارند، مهارت شنیدن و عقبنشینی و عذرخواهی دارند.
* اگر بخواهیم دستهبندی کنیم چند شاخص عمده وجود دارد که به معنی رسیدن به دموکراسی نیست اما نشان میدهد ما در مسیر هستیم. در تعریف از دموکراسی یکسری شاخصهای کلاسیک داریم: اول، قانون اساسی شفاف وجود داشته باشد و دولت مدرن مستقر باشد یعنی حتی اگر دولت اقتدارگرا باشد در چارچوب قانون سرکار آمده باشد؛ دوم، تفکیک قوا وجود داشته باشد؛ سوم، رابطه شهروندان و حکومت تعریف شده باشد؛ چهارم، گردش قدرت وجود داشته باشد. توجه داشته باشیم که این گردش قدرت تنها یکی از ابزارهایش انتخابات است و میتواند انتخابات نباشد، به عبارت دیگر انتخابات معیار دموکراسی نیست و تنها یکی از ابزارهایی است که ما گردش قدرت را ساماندهی میکنیم، میتوان ابزارهای دیگری برای گردش قوا طراحی کرد؛ مثلا به نوبت یا بر اساس شیروخط، یا بر اساس یک سری ضوابط حرفهای و تخصصی. شاخص پنجم اینکه احزاب، حضور فعال داشته باشند و خودشان به قواعد دموکراسی ملزم باشند. ششم، مطبوعات آزاد وجود داشته باشد و البته برخی قواعد فرعی دیگر.
* اما اگر همه اینها باشد ولی ذهنها دموکرات نباشد فایده ندارد. اینها ابزارهای دموکراسیاند که اگر دست آدمهای غیر دموکراتیک باشد بی فایده است. در ایران، هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب اینگونه بوده است؛ یعنی ابزارها و روشها تا حدودی دموکراتیک بودند اما آدمها دموکرات نبودند و بنابراین روح دموکراسی حاکم نبود.
* پس در مرحله اول تحول ذهنی و در مرحله دوم تحول در الگوهای رفتاری لازم است...در الگوهای رفتاری هم باید روادار باشیم. رواداری مهمترین تحول در دموکراسی است. رواداری یعنی من مرکز عالم نیستم؛ ممکن است حق دست دیگران باشد و من فقط بخشی از حقیقت را داشته باشم. اما من معتقدم تحول در حال رخ دادن است. جامعه از دو مسیر دموکرات میشود: مسیر اول تربیت کودک در خانواده و مسیر دوم ویران کردن منابع اقتدار .
* تغییر والدها ممکن است سالها و چندین نسل طول بکشد. راه دوم یعنی راهی که در آن منابع اقتدار ویران شود راه نزدیکتری است. در این راه مهمترین تحول دموکراتیک این است که تحولات ساختاری رخ بدهد به گونهای که منابع اقتدار در خانواده، در جامعه و در حکومت از انحصار خارج شود و هموزن شوند و توزیع اقتدار عادلانهتر شود. دموکراسی زمانی واقعا محقق میشود که همه بازیگران سهم نسبی اقتدار مناسبی داشته باشند.در خانواده منابع اقتدار، شامل قدرت فیزیکی، پول و سنتها است؛ یعنی این سه منبع به اعضای خانواده اقتدار میدهند.
* در حوزه حکومت اصلیترین منشا اقتدار، همان قانون است که به حکومت انحصار اعمال خشونت را میدهد. این انحصار خشونت است به قانون، تضمین اجرا یا اقتدار میدهد. همچنین منبع قدرت اقتصادی یعنی منابع و درآمدهای عمومی و نحوه مصرف آنها نیز در دست حکومت است. در ایران رسانه عمومی هم یک منبع اقتدار است، مشروعیت قانونی و اقتدار اقتصادی و اقتدار رسانهای، منابع اصلی اقتدار در حکومت هستند. در جمهوری اسلامی کاریزمای دینی و سیاسی هم به آنها اضافه شده است. معتقدم بعد از انقلاب در میزان اقتدار تمامی این منابع، تحول اتفاق افتاده است.
* بنابراین ما در این ۴۰ سال از یک سو با روند کاهش اقتدار در خانواده روبهروییم. این مهمترین زمینه گسترش دموکراسی یعنی تمرین دموکراسی در خانواده است. دموکراسی با برابری رایها (حق رای برابر) آغاز میشود و در خانواده عموما برابری رای وجود نداشته است. امروزه در خانواده حتی کودکان حق رای دارند و گاهی حق وتو دارند و این مهمترین گام دموکراسی است، چون دموکراسی حقیقی تنها با گفتن «یک فرد، یک رای» رخ نمیدهد. البته که داشتن رای و برابری حقوق برای هر فرد، گام اول دموکراسی است اما حقیقت دموکراسی این است که اقتدارها به هم نزدیک و برابر شوند.
* در حوزه اجتماع هم منابع اقتدار مذهبی به دلایلی که گفتیم تضعیف شدهاند و گروههای مرجع مذهبی مرجعیت سابق را ندارند و قدرت تحمیل اقتدار را از دست دادند. منابع مرجعیت سنتی اقتدار مثل فرهنگ، آداب و رسوم و گروههای مرجع سنتی مثل روسای قبایل و شیوخ محلات و ... با گسترش جامعه مدرن جایگاه خودشان را از دست دادهاند، گسترش رسانهها هم به این از دست رفتن اقتدار سنتی کمک کرده است.
* در جامعه امروز ما دیگر قدرت کاریزماتیک وجود ندارد و افراد کاریزما نداریم یا بسیار محدودند؛ در حالی که در گذشته دهها کاریزمای ملی و صدها کاریزمای محلی، قومی و منطقهای قابل شناسایی بودند. یکی از عوامل از دست رفتن این کاریزماها، در وهله اول برخورد حکومت و اجازه ندادن به قدرتگیری افراد در هر حوزهای است و سپس افزایش دانش عمومی و تخصصی است که موجب شده کسی به راحتی نتواند خودش را مرجع معرفی کند و دیگر حتی مراجع تقلید هم نمیتوانند با یک حکم موجی در جامعه ایجاد کنند و در سایر حوزهها هم قدرت مراجع و اشخاص نمادین و کاریزما از بین رفته است.
* بسیاری از موانع در گذار به دموکراسی ناشی از افراد دارای قدرت کاریزماتیک بوده است. حذف این کاریزماها یعنی شروع تحول در کنشگران مدنی. یعنی زمانی که افراد کاریزما قدرت شخصیشان را از دست میدهند، گروههای کنشگر مدنی که متکی به فرد نیستند به تدریج جای کنشگران مدنی فردی و کاریزماتیک و سنتی را میگیرند و تکثر اجتماعی پدید میآید. امروزه «شبکه» قدرت دارد و «قدرت شبکه» یعنی قدرت فرد و دموکراسی واقعی در شبکه شکل میگیرد. بنابراین در سطح اجتماعی هم اقتدارها در حال فروریزی است و کسی انحصار اقتدار ندارد که بتواند مانع فرایندهای دموکراتیک و برابری حقوق شود. تضعیف و تکثیر منابع اقتدار در سطح جامعه همان دموکراسی واقعی است که به معنی هم وزنی افراد جامعه است و این در جامعه ما در حال رخ دادن است، یعنی دیگر نظر یا رای یک فرد خاص نمیتواند پویشهای اجتماعی را در هم بکوبد.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|