دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳ -
Monday 27 January 2025
|
ايران امروز |
حسین علیپور، تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی برای «راهبرد» نوشت:
در گذشتهای نه چندان دور خانوادهای بود که نماد «خاندان قدرت» در نظام جمهوری اسلامی شناخته میشد. اگر هاشمیرفسنجانیها صاحب نفوذ شماره یک در دهههای ۶۰ تا ۸۰ بودند؛ لاریجانیهای دهه ۹۰ چیزی کمتر از آنها نداشتند. با وجود آنکه در تئوری و عمل لاریجانیها مرادشان را مریدی خاندان هاشمی میدانستند؛ اما رؤیایشان نیز رسیدن به جایگاه هاشمی در نظام شده بود.
اینگونه بود که محافظهکاری را سرلوحه کار قرار داده و برای حفظ مشروعیت خود از روحانیت بهرهها بردند. میرزا هاشم آملی (پدر) را مبنا قرار دادند و وصلتها با خانواده روحانیون سرشناس کردند، بطوریکه تنها دخترخانواده، عروس محققدامادها شد و علی، داماد خانواده آیتالله مطهری. صادق با دختر آیتالله وحیدخراسانی وصلت کرد و باقر با خانواده حسنزاده ی آملی. گویی پایههای رسیدن به قدرت با این وصلتها محکمتر شد و رنگی واقعیتر به خود میگرفت که البته گرفت.
نمایههای قدرت کار خود را کرد و دیری نپایید که در دهه ۹۰، «علی» بر پررنگترین صندلی سبز بهارستان نشست و حکمران مجلس شد و «صادق» بر محکمترین صندلی قُضات در قوهقضاییه تکیه زد و قاضیالقضات نام گرفت. محمدجواد که بزرگ خانواده و از تئوریسینهای محافظهکاران بود، بر معاونت امور بینالملل و ریاست ستاد حقوقبشر برادر کوچکتر در قوهقضاییه تکیه زد و فاضل بر دانشگاه آزادی در آمل که به نام پدر و به کام ایشان بود، ریاست کرد و دیگر برادر هم قبول مسئولیتی داشت در معاونت وزارت بهداشت!
شایستهسالاری یا ژن خوب هر چه که بود، گستره این خانواده آملی، ملی شد و از مجلس و قوهقضاییه تا وزارت بهداشت و دانشگاه آزاد را فرا گرفت. خانوادهای که ۳ پسر اول زاییده در نجف بودند و دو دیگری بهدنیاآمده در قم، حالا محور ائتلاف قم- تهران شده بود برای مدیریت ایران، تا جایی که علی برای حضور مجدد خود در مجلس و نشستن بر صدر، هم خود را خرج قم میکرد و هم بیشتر از آن قمنشینان را خرج خود. تا حمایت آنان را محل لابی خود با حاکمان قرار دهد.
گویی در این خاندان چندان تفاوتی نمیکرد که فقه خوانده باشی یا فلسفه، فیزیک یا پزشکی، چون محمدجواد در کالیفرنیا تحصیل کرده باشی و یا چون فاضل در لندن. آنچه مهمتر بود ریشههای خانوادگی بود که در نَسَب و هم در سَبب پرقدرت بود و البته شناخت قواعد بازی بزرگان هم مزید بر علت میشد. همینها بود که قم را به مناصب مهم تهران میرساند و لاریجانیها را به آنچه آرزویشان بود.
زمانه گذشت و گذشت و حالا با رسیدن به انتهای دهه۹۰ بویی تازه به مشام میرسد. آنکس که بر بهارستان حکومت میکرد، غزل خداحافظی برایش میخوانند و آنکس که سودای بالاتر از قوهقضاییه را داشت، یاران غار خود را اسیر زندانهای ابراهیم رییسی میبیند.
علی که زمانی میرفت محور ائتلاف میانهروها با حمایت دولت باشد برای ریاستجمهوری؛ حالا با غرق شدن روحانی بهتر است به فکر نجات خود باشد و صادق که حامیانش نیمنگاهی به جانشینی داشتند، حالا قافیه را به رییسی باخته میبیند. علی «از راست رانده و از چپ مانده» شده و صادق آرامآرام نقشش کمرنگتر میشود.
پس از دو دههای که خاندان لاریجانی خود را صاحب تئوری و مرد اجرا میخواندند؛ اما نشان داده شد بیتوجهی به یک اصل ساده سیاست زمینگیرشان کرده است. بیتوجهی به آنکه در زمین بازی کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، نباید بازی کرد. اینگونه بود که رییسجمهور سابق در پساغروب خویش دست در یقه علی و فاضل و صادق برد و آنها را نماد «حاکمانی در برابر مردم» معرفی کرد. آنکس که خود زمانی از نگاه مردم نمادی از قدرت بود، به نامشروع بودن قدرت خاندان لاریجانی پرداخت و آنها را از چشم مردم و البته گویا حاکمان انداخته است.
به نظر غروب خاندان لاریجانی فرا رسیده است و خانوادهای که فراتر از یک قوه بود و از پس هاشمیها بزرگ خانواده قدرتمند جمهوری اسلامی محسوب میشد، وارد فضایی غریب میشوند. ساختاری که مشروعیت را نه از شایستگی، که از روابط و قاعده بازیاش به اینان داد حالا لاریجانیها را نه در گام دوم و جوانگراییاش و نه در مبارزه با فسادش تعریف نمیکند.
بهنظر میرسد در غرق شدن محافظهکاران به رهبری حسن روحانی، همائتلافیهایش یعنی لاریجانیها هم باید نوایی غمانگیز برای خود بسُرایند. انگار غروب خاندانی دیگر از خاندان قدرت هم فرا رسیده، خاندانی که در نگاهشان رسیدن به مرکز و گریز از مردم محور بوده و حالا هم مردم و هم شاید مرکز از ایشان گریزان شدهاند. آری، لاریجانیها را وقت رفتن است. گویی این رسم روزگار است؛ با مردم که نباشی، باید عطای ماندگاری را به لقایش بسپاری...!
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025
|